اسلامگرایان مصر (چه اخوانالمسلمین و چه نیروهای سلفی) در مجموع بیش از نیمی از کرسیهای پارلمان را بهخود اختصاص دادند. انتخابات در تعدادی از حوزههای انتخابیه مصر هنوز ادامه داشته و نتایج نهایی مشخص نشده است اما همه نشانهها از صدرنشینی حزب آزادی و عدالت (بازوی سیاسی اخوانالمسلمین) و حزب نور (ارگان سیاسی نیروهای سلفی) در مرتبه دوم و احزاب لیبرال و ملی بهویژه حزب وفد در مرتبه سوم حکایت میکند. این پیروزی بزرگ اسلامگرایان در مصر بازتاب گستردهای در محافل رسانهای جهان و منطقه داشت.
همچنین پارهای از پایتختهای منطقه و جهان نتوانستند نگرانی خود را از به قدرت رسیدن اسلامگرایان در بزرگترین کشور عربی و تأثیر آن بر سایر کشورهای منطقه پنهان کنند. ناقوس خطر نخستینبار در تلآویو به صدا درآمد و دولت بنیامین نتانیاهو و مطبوعات رژیم صهیونیستی بیهیچ احتیاط و شکیبایی گفتهاند آنچه اسرائیل درخصوص آینده مصر بیم داشته با پیروزی بیچون و چرای اسلامگرایان تحقق یافته است. رژیم صهیونیستی بیش از هر چیز نگران آینده قرارداد کمپ دیوید است.
پیروزی اخوانالمسلمین در انتخابات پارلمانی با توجه به پیشینه بسیار دراز این گروه در تاریخ معاصر مصر قابل پیشبینی بود اما پیروزی حزب نور بازوی سیاسی اسلامگرایان سلفی به حجم و گستره اعلام شدهاش نه تنها ناظران جهانی و منطقهای را شگفتزده کرد بلکه نیروها و احزاب سیاسی ملی و از همه مهمتر اخوانالمسلمین را تا مرز شوک عقیدتی - سیاسی تکان داد. تا آنجا که حزب آزادی و عدالت در مراحل بعدی انتخابات ترجیح داد به جای حزب نور با احزاب لیبرال و ملی ائتلاف کند!
پیروزی نیروهای سلفی در انتخابات پارلمانی از آن رو شگفتی ناظران سیاسی را موجب شد که اسلامگرایان سلفی طی چند دهه اخیر عملاً از حوزه رویاروییهای سیاسی به دور بوده و بهگونهای آشکار از ضرورت اطاعت از «امیر مسلمین» سخن میگفتند. نیروهای سلفی حتی در واکنش به نخستین شرارههای انقلاب مصر ترجیح دادند که در اردوگاه حکومت حسنی مبارک باقی بمانند و انقلابیون را ماجراجو توصیف کنند اما با پیروزی انقلاب مصر، دگرگونی عمیق در گفتمان و عملکرد نیروهای سلفی رخ داد. این تحول عمیق در نیروهای سلفی مصر و تأثیر آن در گفتمان آتی اسلامگرایان منطقه خاورمیانه و خلیجفارس به ارزیابی جداگانه نیاز دارد.
پس از مشخص شدن وسعت و دامنه پیروزی اسلامگرایان در انتخابات پارلمانی مصر بررسی 2 نکته ضروری بهنظر میرسد؛ یکی قدرت اجتماعی اسلامگرایان است که برای دهها سال به لحاظ غلبه سیاستهای سرکوبگرانه رژیمهای متکی بر مدل دولت ملی پنهان بود و دوم حلوفصل موضوع نامگذاری انقلابهای جهان عرب و اختلافات شکل گرفته پیرامون آن در ادبیات سیاسی رسانههای منطقه و جهان است.
پیروزی اسلامگرایان در انتخابات مصر حقیقتی را آشکار کرد که برای دهها سال پنهان بود. این حقیقت در مورد حجم اجتماعی اسلامگرایان در این کشور دور میزند. این واقعیت مورد تأیید همه جامعهشناسان و نظریهپردازان علوم سیاسی است که رژیمهای سنتی عرب تقریباً محصول دوره استقلال و متکی بر الگوی دولت ملی هستند. این الگو از دهههای نیمه اول قرن پیشین بهتدریج و البته متأثر از یکدیگر تقریباً کل منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا و تا حدودی منطقه خلیجفارس را دربرگرفت.
نظامیان در شکلگیری مدل دولت ملی و در مرحله بعدی دولت واحد ناسیونالیستی (قومیت عرب) نقش مهمی ایفا کردند. این الگو در سیاستها و اردوبندیهای جهانی گرایش ثابتی نداشت. در دوره جنگ بسیاری از دولتهای ناسیونالیست عرب نظیر مصر، لیبی و الجزایر در شمال آفریقا و سوریه و عراق در خاورمیانه و یمن در منطقه خلیجفارس عملاً در اردوگاه شرق به رهبری اتحاد جماهیر شوروی سابق عضویت داشتند. پارهای از دولتهای عرب در میانه راه و پارهای دیگر در پایان دوره جنگ سرد تغییر جهت داده و به اردوگاه غرب به رهبری ایالات متحده آمریکا پناه بردند. نقطه مشترک الگوی دولتهای ملی عرب چه در دوره همپیمانی با اتحاد جماهیر شوروی سابق و چه در مرحله اتحاد با ایالات متحده آمریکا، تضاد آنها با اسلامگرایان بود که هم شوروی سابق و هم ایالات متحده آمریکا در این تضاد آشتیناپذیر با اسلامگرایان در کنار رژیمهای عرب قرار داشتند.
بهعنوان مثال کافی است به نمونه اخوانالمسلمین در مصر اشاره کنیم که فعالیت آن برای مدت 60 سال از سوی دولتهای متعاقب مصر غیرقانونی اعلام شده بود. یادمان نرود که اخوانالمسلمین مصر فقط یک نمونه است و البته نمونه بسیار مهم، زیرا اقدامات دولتهای متعاقب مصر علیه اسلامگرایان به دیگر دولتهای عرب خاورمیانه و شمال آفریقا در اتخاذ روشهای مشابه سرکوب اسلامگرایان مشروعیت میداد. فقط وقوع یک انقلاب اجتماعی فراگیر و نیز برگزاری انتخابات آزاد و یا اصلاحات نسبتاً عمیق سیاسی (مثلاً در نمونه مراکش) میتوانست حجم نیروی اجتماعی اسلامگرایان را آشکار کند.
پیروزی اسلامگرایان در انتخابات تونس و مصر (پس از انقلاب) و در مراکش و تا حدودی اردن (پس از پذیرش اصلاحات) این حقیقت را آشکار کرد که نیروی اجتماعی اسلامگرایان آنقدر فراگیر است که هیچ رقیب دیگری بهویژه رقبای متکی بر الگوهای متنوع دیگر قادر به احراز موقعیت اجتماعی اسلامگرایان نیست. نباید از یاد برد که این حقیقت در شرایطی آشکار میشود که تبلیغ علیه اسلامگرایان بیوقفه و برای دهها سال در صدر سیاستهای رسمی دولتهای عرب قرار داشت. آشکار شدن این حقیقت در تونس و مصر و لیبی و مراکش نشان میدهد که درصورت وقوع تحولات مشابه در دیگر کشورهای عربی، ناظران سیاسی باید در انتظار ظهور نیروی اجتماعی اسلامگرایان باشند.
با وقوع انقلاب در تونس و شروع تحولات اجتماعی گسترده در مصر و لیبی، نظریهپردازان سیاسی غرب در توصیف ماهیت قیامها و انقلابهای عرب از واژههای «بهار عربی» و «دمکراسی عرب» و «انقلاب علیه دیکتاتوری» استفاده کردند. این نظریهپردازان و سیاستمداران کشورهای غربی، کوچکترین اشاره به گرایش اسلامی موجود در قیامها و انقلابهای عرب نمیکردند. به جرأت میتوان گفت که در میان کشورهای جهان، فقط جمهوری اسلامی ایران بود که از نخستین روزهای وقوع قیامها از واژه موج بیداری اسلامی در خاورمیانه بهرهگرفت.
این درست است که در قیامها و انقلابهای عرب، شعارهای فراگیر مردم برخلاف مدل انقلاب اسلامی ایران، کمتر از نشانهها و سمبلهای اسلامی پیروی میکرد اما اگر برگزاری رفراندوم و انتخابات را ایستگاه بیهراس و تعیینکننده در ظهور و بروز تمایلات و گرایشهای عقیدتی و سیاسی تودهها بدانیم، پیروزی فراگیر اسلامگرایان در کشورهای انقلاب کرده نشان از موج بیداری اسلامی منطقهای و صحت ارزیابی و تشخیص جمهوری اسلامی ایران دارد.
همچنین نگاه منصفانه ایجاب میکند که گفته شود حتی در ایران نیز موضوع نامگذاری ماهیت قیامها و انقلابهای عرب بهویژه در ماههای اولیهاش دستخوش نوعی غبارآلودی و ابهام شده بود. در این میان مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای بودند که از نخستین روزهای شروع قیامها از واژه «موج بیداری اسلامی» در توصیف این تحولات استفاده کردند. ایشان برای اهمیت دادن به این موضوع در نخستین کنفرانس موج بیداری اسلامی که در تهران برگزار شد، به چالشها و مخاطرات پیشروی انقلابهای منطقه نیز اشاره کردند. این در حالی بود که پارهای از کشورهای انقلابکرده عرب هنوز در تب و تاب قیام مردمی بودند.
برگزاری انتخابات در تونس، مصر و مراکش و در آینده در دیگر کشورهای عربی قیام کرده علائم آشکاری از موقعیت برتر اسلامگرایان داده و خواهد داد. کشورها و رهبران غرب فقط با شنیدن نتایج انتخابات در تونس و مصر به تکاپو افتادند و با اعزام نمایندگان سیاسی خود تلاش کردند به حداقلهایی از تضمینها برای اطمینان از آینده تحولات خاورمیانه و اینکه این تحولات به امنیت رژیم صهیونیستی آسیب نخواهد رساند، دست یابند.