به گزارش همشهریآنلاین، مهمرین اظهارات سید مرتضی نبوی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام به شرح زیر است:
ائتلافی بین جریان اصلاح طلبی و کارگزاران را شاهد خواهیم بود
* معتقدم بدنه اجتماعی اصلاح طلبان در انتخابات شرکت خواهند کرد و حتی چهرههایی که سابقه ساختارشکنی ندارند بدون عنوان اصلاح طلبی در انتخابات شرکت میکنند. به نظرم میآید این بار همانند مجلس پنجم ائتلافی میان چهره های قابل قبول و درون ساختار اصلاح طلبان و کارگزاران پدید میآید و اینها در انتخابات شرکت خواهند کرد. یعنی ممکن است که لیست آنها عنوان اصلاح طلبان یا کارگزاران را نداشته باشد اما لیست پررنگی از چهرههایی خواهد بود که در دولت کارگزاران و اصلاحات مسئولیتهایی داشتهاند. اگر به یاد داشته باشید در مجلس پنجم هم مجمع روحانیون آن زمان در انتخابات مجلس پنجم شرکت نکردند، اما در آن زمان کارگزاران تشکیل شد و از دل این حزب چهرههای اصلاح طلب بیرون آمدند.
معتقدم در تهران اصلاح طلبان با جبهه متحد رقابت جدی دارند و حتی رای هم میآورند
* معتقدم آنها رقابتی جدی با جبهه متحد اصولگرایان شکل میدهند اما فکر میکنم در تهران لیست متنوعی را مطرح میکنند و حتی احتمال رأی آوردن آنها وجود دارد. همانطور که آنها توانستند در شوراهای شهر سوم 3 نفر را به داخل این شورا بفرستند.
باهنر اعتقادی به احمدینژاد نداشت
* در جریان تبلیغات انتخابات دهم متوجه شدیم که آقای باهنر اعتقادی به آقای احمدی نژاد ندارد. البته این به این معنی نیست که طرفدار میرحسین موسوی بوده باشد. چرا که خودش اعلام کرد که من به آقای رضایی رای دادم. در شورای مرکزی هم این موضوع برای ما مشخص بود. اما هنگامی که آقای باهنر دید که اکثریت قالب در جامعه اسلامی مهندسین متمایل به کاندیداتوری آقای احمدی نژاد هستند نتیجه تصمیم جمعی را پذیرفت و هیچگاه مخالف این تصمیم اقدام نکرد. شاید در بعضی مواقع از این تصمیم دفاع هم کرد. یعنی از تصمیم تشکیلاتی جامعه اسلامی مهندسین مبنی بر اینکه در انتخاب میان احمدی نژاد و موسوی وقتی اکثریت به این نتیجه رسیدند که از آقای احمدی نژاد حمایت کنند ایشان هم این تصمیم را پیگیری کرد و هیچگاه هم موضع مخالفی نگرفت. باید بگویم که ایشان رعایت اصول تشکیلاتی را تا آخر انتخابات انجام داد.
* من به آقای احمدی نژاد رای دادم.
باهنر و لاریجانی بعد از انتخابات خیلی صریح وارد موضعگیری نشدند اما وقتی ناامید شدند شفاف حرف زدند
* مهندس باهنر بعد از انتخابات خیلی صریح وارد موضعگیری نشد. شاید در آن زمان فکر می کرد در رایزنیهایی بتواند اقدامی انجام دهد تا جریان فتنه خاموش شود. در آن ایام هم دیدارهایی از سوی جبهه پیروان با حضور آقای باهنر و عسگراولادی و برخی دیگر از اعضا با برخی از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری دهم از جمله مهندس موسوی انجام شد و میخواستند آنها را متقاعد کنند که از خر شیطان پائین بیایند. هنگامی که این اتفاق نیفتاد و روشن شد که آنها مقابل نظام جمهوری ایستادهاند و تقاضای غیرقانونی دارند موضع باهنر هم شفاف شد. باید بگویم که آقای دکتر لاریجانی هم چنین وضعیتی دارا بود. ایشان هم بعد از مقطعی که معتقد بود میتوان این افراد را متقاعد کرد و وقتی ناامید شد مواضعش شفاف تر شد.
علی لاریجانی هم در انتخابات احمدی نژاد را قبول نداشت
* آقای علی لاریجانی و باهنر در مقطع انتخابات ریاست جمهوری احمدی نژاد را قبول نداشتند و بعد هم تلاش کردند در اوایل حوادث بعد از انتخابات از فتنه انگیزیهای معترضان به انتخابات جلوگیری کنند ولی بعد از اینکه موفق به این کار نشدند مواضعشان شفاف شد. همین داستان در مورد محمد باقر قالیباف هم صدق میکند. مواضع ایشان هم بعد از مدتی از شروع فتنه تغییر کرد و به طور صریح مقابل فتنه گران موضع گرفت. معتقدم ما میتوانیم به این افراد انتقاد داشته باشیم که شما در فتنه سکوت کردید یا پیشتاز نبودید. اما اینکه بخواهیم به آنها مهر باطل بزنیم درست نیست و واقعیت این است این افراد از مقطعی که چهره واقعی فتنه گران روشن شد مواضعشان به سرعت عوض شد. از این مقطع به بعد باید با مسامحه برخورد کرد.
* اما در برابر کسانی هستند که بر حذف این افراد اصرار دارند و معتقدند فقط ما ضد فتنه و انحراف هستیم و لا غیر. این نوعی مطلق گرایی است که با سیاست جذب حداکثری و دفع حداقلی نظام و رهبر معظم انقلاب سازگاری ندارد چه دلیلی دارد افرادی که در مقطعی در تشخیص خود اشتباه کردند، اما در مقاطع بعدی مواضع خود را اصلاح کردند بگوییم شما دیگر در اصولگرایی و تصمیمگیریهای آن جایی ندارید.
نظام لاریجانی، باهنر و قالیباف را جزو اصولگرایان میداند
* نظام جمهوری اسلامی هم با این افراد برخوردی ندارد. یعنی درحال حاضر نظام، لاریجانی، باهنر و قالیباف را جزو اصولگرایان میداند. افرادی که این گونه ادعاها دارند آیا در گذشته خود هیچ اشتباهی نکردند؟ بعضی از این شخصیتها در زمان دوم خرداد آن جریان را تایید نکردند؟ و بعد هم با فاصله چند ماه به اشتباه فاحش خود پی نبردند و علیه آن جریان موضع نگرفتند؟ پس شما هم در سابقه خود همه اینها را دارید. روزی برخی از چهرههای اصلاح طلب را تایید میکردید و یک روز دیگر هم متوجه شدید که آنها اشتباه کردند و مقابل آنها موضع گرفتید. ما میپذیریم که شما آدم حری هستید. روزی آن طوری تشخیص دادید و روزی دیگر که موضع را فهمیدید خود را اصلاح کردید پس ما شما را به عنوان یک چهره اصولگرا قبول داریم.
* در جبهه پیروان خط امام و رهبری شورایی وجود دارد و من در آن شورا مشارکت ندارم. بلکه آقای باهنر به نمایندگی از ما در آن حضور پیدا می کند. پس انتخاب آقای باهنر و متکی براساس نظر شورای مرکزی جبهه پیروان خط امام و رهبری انجام شده است. در عین حال فکر می کنم بعضی جاها هم تأیید برخی مواضع مطلق گرایانه خودش اشکال داشته باشد. یعنی با تایید همراهی مطلق گریان دومینوی حذف افراد درست می شود که اگر این دومینو ادامه پیدا کند تمام چهره های انقلاب حتی همین افرادی که چنین مواضع رادیکالی هم دارند حذف می شوند.
این خطر را در شهری مثل تهران حس نمی کنم که جبهبه پایداری آرای اصولگرایان را بشکنند
* من به هیچ وجه سخنگوی جبهه متحد اصولگرایان نیستم اما آن چیزی که من می فهمم آیت الله مهدوی کنی که جنبه هدایت این جریان را به عهده گرفته اند و احساس مسئولیت کردند همواره گفته اند که راه باز است و جای جبهه پایداری محفوظ است و در هر جای مسیر بپیوندند ما استقبال میکنیم در بالاترین جایگاه در جبهه متحد اصولگرایان بنا بر دعوت است که چندین بار در مصاحبههای مختلف ایشان عنوان شده است. من هم این موضوع را معقول میدانم چرا که تقریبا همه چهرههای جبهه پایداری را جزو دوستان خوب انقلاب می دانم الا اینکه یک نقد نسبت به مطلقانگاری آنها دارم. نکته دیگر این است که اعضای جبهه پایداری مواضع یکسانی ندارند و در هر کدام نظرات مختلفی وجود دارد. مثلاً یکی مانند دکتر لنکرانی موضع معتدلتری دارد و بعضی دیگر موضع رادیکالتری دارند اما در مجموع من برداشتم این نیست که با جبهه متحد اصولگنرایان رقابت کنند. همچنان فکر می کنم که این دوستان کمک میکنند که جریان اصولگرایی بتواند موفقیت داشته باشد یعنی من این خطر را در شهرهایی مثل تهران احساس نمی کنم که آنها بخواهند آرای اصولگرایان را بشکنند. یعنی اگر بخواهند در مقابل دولیست پررنگ اصولگرایان و اصلاح طلبان که رقیب هم هستند اگر بخواهند لیست سوم بیاورند این منجر به شکسته شدن آرای اصولگرایان خواهد شد که این را بعید می دانم انجام شود.
* ممکن است ارتباطات خود را حفظ کنند و به نوعی سهمی برای خود در فهرست اصلی اصولگرایان دست و پا کنند. البته ممکن است رسماً هم نپیوندند و ممکن است در شهرهایی مانند تهران وارد تعامل با جبهه متحد شوند.
ممکن است اکثریت اصولگراها در مجلس نهم کمتر از مجلس هفتم و هشتم باشد
* برداشت من بر اساس تجربهام این است که مجلس نهم اکثریت اصولگرا خواهد داشت منتها ممکن است اکثریت به اندازه مجلس هفتم و هشتم پررنگ نباشد.
بعید میدانم انحرافیها پیروز شوند
* من اعتقاد ندارم که جریان انحرافی به عنوان یک جریان مطرح شوند. این طیف نه پایگاه اجتماعی دارد و نه حیثیت اجتماعی که فعالیت خاصی در عرصه انتخابات انجام دهد. البته بعضی نگران هستند که این افراد از موقعیت خود استفاده کنند و در شهرهای کوچک تعدادی نماینده مجلس دست و پا کنند که این هم به نظر نمی رسد کار ساده ای باشد. همچنان در کشور ما اینگونه نیست که موقعیت ناشی از قدرت و امکانات حرف اول را در رأی آوردی یک گروه بزند.
* شاید بتوان لیستی درست کرد که تعدادی از هنرمندان و ورزشکاران باشند اما بعید می دانم که پیروز شوند و آنها را به عنوان یک قطب رقیب جبهه متحد اصولگرایان نمی بینم.
در دولت دوم احمدی نژاد چهرههایی را میدیدیم که از مزیتهای قدرت و ثروت استفاده میکنند
* در جامعه ما طیفی از بروکرات ها بعد از پیروزی انقلاب به یک طبقه تبدیل شده اند و به تدریج در بروکراسی اداری کشورمان جا خوش کردند واینها تا مدتی هم در جاهای مختلف بودند. آقای احمدی نژاد که آمد چهره آنها و سیستمی که مدیران را تکرار میکرد به هم می زد. یعنی در دولتهای موسوی، هاشمی و خاتمی چهرههایی را میدیدیم که تنها موقعیتهایشان جابه جا میشد. آقای احمدی نژاد اینها را به هم زد اما متأسفانه در دوره دوم ایشان هم دوباره گروه جدیدی شکل گرفت که مانند اسلافشان علاقه دارند در بروکراسی جا خوش کنند و از مزیتهای قدرت و ثروت استفاده کنند طبعا اینها به آن گروه سابق ملحق می شوند.
* بعضی مشاهدات هم این موضوع را تأیید می کند که این افراد در بعضی موارد در حال جذب همان گروه بروکرات و اشرافی سابق هستند چرا که سلیقه آنها یکی شده است و هر دوی آنها به دنبال ماندگاری در قدرت به دلیل امکانات و موقعیت هستند. (مهر)