ممکن است در نگاه اول شهرها به عنوان مرکزی برای فعالیتهای اقتصادی و سپس مرکزی برای فعالیتهای خدماتی مورد توجه قرار گیرند، اما در نهایت توجه به شهرها به عنوان جایی برای زندگی، جزئی لاینفک از سرنوشت این پهنههاست. کارشناسان رشد شهرها را در 3حوزه تعریف میکنند؛ حوزه اول نیاز به ساماندهی خدمات شهری، حوزه دوم توسعه فعالیت عمرانی و ساخت نیازهای دسترسی و معابر و حوزه سوم نیز توجه به فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی. شاید به همین دلیل است که در چند سال گذشته مدیریت شهری مدعی است که میخواهد از نهادی خدماتی به نهادی فرهنگی - اجتماعی تبدیل شود. فضاهای عمومی نیز مراکزی هستند برای مراودات اجتماعی شهروندان.
شهرها به محیطهایی نیاز دارند که پاسخگوی تنشهای اجتماعی شهروندان باشد. مهرداد مالعزیزی، شهرساز و معمار در این باره میگوید: یک شهر عموما با طراحی سرانههای خدمات شهریاش شکل میگیرد. وقتی حداقل سرانهها تأمین نشود، مشکلات عمدهای به تدریج در شهر ظاهر میشوند که اولویت مییابند. تردیدی نیست که اشتغال و سرانه خدمات شهری دو اولویت اول شهرها هستند و شکلگیری فضاهای عمومی، اولویت سوم در طراحی شهری محسوب میشود. بنابراین نخستین دغدغه مدیران شهری ایجاد اشتغال و سرانههای خدمات شهری است.
به تعبیر این شهرساز، سرانههای خدمات شهری به مثابه ویتامینی است که باید به موقع به شهرها تزریق شود. اگر این اتفاق نیفتد، مشکلات زیستمحیطی و اجتماعی گستردهای برای شهروندان به وجود میآید.
مالعزیزی همچنین میگوید: در طول دهههای گذشته طراحی فضاهای عمومی در شهرها و به ویژه تهران اولویت نداشتند. اگر شهری بر اساس طرحی از پیش تعیین شده ساخته شود، تمام مسائلش بجا خواهد بود اما تهران این اقبال را نداشت که از پیش طراحی شود. پایتخت کشور در دهههای گذشته بر هیچ بستر طبیعی رشد نکرد. بیبرنامگی در توسعه این شهر باعث بزرگتر شدن آن شد و مدیران شهری نیز در دورههای مختلف به وسع خود تلاش کردند تا خدمات اولیه را در اختیار شهروندان بگذارند. به همین دلیل هیچگاه برای فضاهای عمومی که باید در خدمت گذران اوقات فراغت طراحی شود، فکری نشده است. مدیریت شهری در طول سهدهه گذشته، شاهد خلأ بزرگی در فضاهای عمومی بود.
به تعبیر وی، اصفهان اینگونه نیست. این شهر که بر بنیان دوره صفویاش شکل گرفته، اسلوبی خاص داشته و فضاهای عمومی در آن شکل گرفته است.
انسانشناسی در خدمت شهرسازی
هنگامی که از طراح بوستان آب و آتش میپرسیم آیا صرف وجود فضاهای عمومی میتواند زمینهای مناسب برای توسعه فعالیتهای اجتماعی شهروندان باشد، وی به موضوع مهمی اشاره میکند.
مالعزیزی میگوید: استفاده شهروندان از فضاهای عمومی موضوعی صرفا در حیطه شهرسازی نیست. این موضوع کاملا با حوزه علوم اجتماعی مرتبط است. فضاهای عمومی در سرزمینهایی که نهادهای اجتماعی فعالی ندارند، خیلی کارا نیستند.
به گفته مدیر مرکز چغازنبیل، طراحی شهری و شهرسازی ارتباط مستقیمی با انسانشناسی دارد. نهادهای اجتماعی فعال در شهرها باعث بروز و سبب شکلگیری فضاهای عمومی میشوند. نهادهای اجتماعی درصورت فعال بودن به فضا نیاز دارند که در نتیجه فضاهای عمومی گسترده شکل میگیرد.
به گفته این شهرساز، مدیریت شهری باید مباحث علوم اجتماعی را در توسعه شهری مورد توجه قرار دهد. عموما جامعه ما از مباحث علوم انسانی در بخشهای مختلف غافل بوده است. بنابراین شکلگیری فضاهای عمومی بیش از هر چیز به تحرک نهادهای اجتماعی فعال وابسته است. ابتدای انقلاب مباحث علوم انسانی رشد قابل توجهی داشتند اما پس از چندی، این وضعیت رکودی قابل توجه را تجربه کرد و متأسفانه نتوانست در سایر دانشهای ما تأثیر بگذارد.
مالعزیزی در ادامه میافزاید: شاید به همین دلیل است که معنویت در فضاهای شهری ما وجود ندارد و مفاهیمی که در فضاهای شهری القا شدهاند، چندان مورد توجه قرار نگرفتهاند. اساسا این واقعیت تلخ است که علوم انسانی در مباحث شهری دیده نشده و ما در شهرها خلأ این علوم را میتوانیم بعینه ببینیم.
شهر به مثابه یک محیط پاسخگو
موضوع دیگری که مالعزیزی به آن اشاره میکند، توجه به پاسخگویی شهرهاست. تنشهای اجتماعی باید نهادینه شود. لازم نیست هیچ تمهیدی وجود داشته باشد. بهعنوان مثال، استادیومهای ورزشی مکانی نهادینه برای رفع تنشهای اجتماعی است. شهروندان به محض ورود به آنها هیجانهایشان را تخلیه میکنند. تردیدی نیست که شهرها به محیطهایی نیاز دارند که پاسخگوی تنشهای اجتماعی باشند. طراح بوستان آب و آتش میگوید: بوستان آب و آتش با نوع طراحی ویژهاش که توأمان بمباران آتش و فوران آب است؛ تنشهای اجتماعی شهروندان را تخلیه میکند. مسلما وجود چنین فضاهایی در شهر کم است؛ چرا که نهادهای اجتماعی فعال در شهرهای کشور بسیار کم است. اصلا قرار نیست که این نهادهای اجتماعی کارکردهای ویژهای داشته باشند. فقط کافی است تصور کنیم انجمنهایی مانند دانشآموزان دبیرستان با ویژگیهای خاص این نهادها را تشکیل داده و فعالیتهای اجتماعی را توسعه دهند؛ بهعنوان مثال، انجمن دانشآموزان کلاس اول دبیرستانی، انجمن دانشآموزان با بلندای قد 180سانتیمتر، یا انجمنهای دانشآموزی دیگر حتی با رویکردهای خاص مذهبی. این نهادهای اجتماعی مانند صنوف مختلف فعالیتهای اجتماعی مختلفی را آغاز میکنند و باعث بهرهوری از فضاهای عمومی میشوند. به ندرت اتفاق افتاده است که نهادهای اجتماعی در شهرها شکل گیرد و فعالیتش را آغاز کند.
موتور محرک
هنگامی که از مالعزیزی در مورد فعالیتهای نهادهای اجتماعی میپرسیم، در خصوص لزوم شکلگیری فضاهای عمومی میگوید: فضاهای عمومی در شهرها نه شکل میگیرد و نه توسعه مییابد، مگر آنکه نهادهای اجتماعی فعال در شهرها فعالیتشان را آغاز کنند. وی به نهادهای اجتماعی بهعنوان موتور محرک شکلگیری فضاهای عمومی اشاره میکند و میافزاید: شهرهای کشور به ویژه تهران کمتر بستری برای شکلگیری فضاهای عمومی بودهاند. این واقعیت انکارناپذیر است که مدیریت شهر هر اندازه تلاش کند تا فضای عمومی ویژهای به وجود آورد، تا زمانی که نهادهای اجتماعی فراگیر و کاملا برخاسته از نیازهای اجتماعی شهروندان شکل نگیرد، این فضاها جایی نخواهند یافت.
شهری فاقد فضای عمومی
میانگین فضای سبز شهر تهران 13/3متر مربع است. این در حالی است که قرار است تهران به استاندارد 25متر فضای سبز برای هر شهروند تهرانی برسد. از طرفی، به گفته مدیر عامل سازمان پارکها و فضای سبز شهر تهران، شهرداری در تلاش است با خریداری زمینهای بلامعارض و بافتهای فرسوده، این سرانه را افزایش دهد که تا سال91 این سرانه به 15متر یعنی حداقل سطح استاندارد سرانه فضای سبز شهری افزایش مییابد. تلاشی که از سالها پیش سازمان پارکها و فضای سبز آغاز کرده، امروزه منجر به افزایش سرانه فضای سبز شهری شده است. تنها در کمتر از 6 سال سرانه فضای سبز شهری 5/4متر افزایش یافته که این رقم به توسعه عادلانه فضای سبز اختصاص داشته است.
سالها تهران شاهد کمبود سرانه فضای خدمات شهری بود. در سالهای اخیر پایتختنشینان بیش از هر زمانی احساس میکنند که هر ساله این سرانه افزایش قابل توجهی مییابد و رشد کمی و کیفی این عرصه به تعبیر مدیرعامل سازمان پارکها و فضای سبز باعث افزایش رضایتمندی شهروندان تهرانی شده است. گواهی این ادعای مدیرعامل سازمان پارکها و فضای سبز، میزان رضایتمندی مردم در سامانههای 137 و مرکز نظارت همگانی 1888 است.اما واقعیت چیست؟ با وجود آنکه در تهران بیش از 1800پارک محلهای، منطقهای و فرامنطقهای وجود دارد اما این پارکها کمتر توانسته اند عرصهای باز و عمومی برای شهروندان قلمداد شوند. دلیل این امر نه فعالیتهای نهادهای مدیریتی بلکه فضای عمومی زندگی شهری در تهران است. اگرچه پارک ملت، بوستان ولایت یا مراکز جدیدی که بهعنوان فضاهای فرهنگی محل تجمع و فعالیت فرهنگی شهروندان تلقی شدهاند، اما سلیقه عمومی مردم کمتر توانسته در عرصههای باز برای خود جایی باز کند.پس از آنکه پردیس سینمایی ملت آغاز به کار کرد، بلافاصله این مرکز تبدیل به محلی برای تجمع شهروندان شد.
بوستان ولایت نیز پس از بهرهبرداری، مکانی شد برای حضور دائمی شهروندان، همچنین آبشار تهران، پردیس زندگی و حتی مراکزی مانند بوستان ملت. اما در این میان همچنان فضای عمومی در نقاط مختلف شهر تهران نتوانسته است شکل بگیرد. تمامی این مراکز هر کدام توانستهاند جاذب فرهنگی، هنری و اجتماعی شهروندان باشند. اما همچنان تهران فاقد یک جاذب کلان برای فعالیتهای فرهنگی- هنری و بهویژه اجتماعی است. تصور بر این است که تا زمانی که نهادهای دولتی و انتظامی اقدامی مناسب برای شکلگیری فضاهای عمومی انجام ندهند، همچنان تهران شهری بیگفتوگو خواهد بود؛ شهری که شهروندانش با چهرهای عبوس، سر در گریبان خویش فرو خواهند برد و به فعالیت اجتماعی کلان روی خوش نشان نخواهند داد.