این بدین معناست که رابطه یک با 200 بین بخش واقعی و بخش پولی وجود دارد و به ازای هر یک دلار کالا 199دلار تقاضای ناشی از بزرگشدن بخش پولی وجود دارد که عملا این حجم از گردش مالی، اعتباری (در بخش پولی) بوده و معطوف به گردشهای غیرمولد میشود. اینجاست که بازار پول، بازار سفته بازی و انواع بازارهای مالی اولیه و ثانویه و کاغذی شکل میگیرد و منجر میشود به اینکه در 10سال اخیر شاهد آزادسازی مقررات پولی بودیم.
نظام سرمایهداری بهرغم هوشمندیهای قبلی، از وقوع بحران غافل شد و بحرانهای مالی جدید شکل گرفتند. بحران مالی سالهای اخیر، قبلا به این شکل هیچ وقت وجود خارجی نداشته است. همیشه در نظام سرمایهداری، ما با بحرانهای تجاری و در بخش واقعی اقتصاد مواجه بودیم که به بخش مالی، پولی یا اسمی اقتصاد- یعنی والاستریت بهعنوان نماد نظام و بازار پولی و مالی- منتقل میشد ولی در دهه اخیر جهت این بحران تغییر پیدا کرده و شاهد این هستیم که بحران در بخش مالی شکل گرفته و به بخش واقعی اقتصاد نظام سرمایهداری تسری پیدا کرده است، برای همین نظام نئوکلاسیک سرمایهداری، به تئوری خانم جون رابینسون و ویکسل یا غیره بیمهری کرد و در یک کلام به حوزه دانشی نظام سرمایهداری بیمهری نشان داد تا آنجا که در برابر بحران اخیر عاجز مانده است.
ژوزف استیگلیز یا پل رابین کروگمن از برندگان جایزه نوبل اقتصادی در سالهای اخیر فریاد میزنند که چرا جریان حاکم در نظامهای سرمایهداری به بخشهایی از تئوریهای اقتصادی توجه نمیکند و چرا جریان حاکم نئوکلاسیک و آکادمیک و جریان حاکم سیاستگذار وتصمیمگیر در والاستریت، در صندوق پول، در بانک جهانی، در فدرال رزور نسبت به تئوریهای حوزه دانشی بهنحوی عمل میکند که مشکلگشا نیست بلکه همواره مشکلآفرین خواهد بود؟ امروزه تصمیماتی که در اتحادیه اروپا برای عبور از بحران گرفته میشود از نظر اقتصاددانان بزرگ غربی رد شده است و منتقدان فریاد میزنند که این تصمیمها مبنای اقتصادی نداشته و غلط هستند؛ اما جریان حاکم اساسا به این انتقادها درخصوص بزرگترشدن بخش پولی و نسبت به بخش واقعی اقتصاد بیتوجهی نشان میدهد. این دقیقا چیزی است که ژوزف شومپیتر هم در سال 1954 در کتاب «دوگانگیاش» بارها هشدارهای لازم را در باره آن میدهد. اینها مواردی است که بحران را برای سرمایهداری در 3 قرن ایجاد کرده، بهویژه اینکه در دهه اخیر این بحران ویژگیها و ابعاد گستردهای هم پیدا کرده است که بیشتر تحتتأثیر شبکههای اجتماعی و عقبماندگی ترتیبات نهادی نسبت به پیشرفتهای بشریت است، بهنحوی که بحران اخیر سرمایهداری رنگ و بوی متفاوتی دارد.