مجموع نظرات: ۰
پنجشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۰ - ۰۰:۰۱
۰ نفر

ما با هم یک اختلاف بزرگ داریم. تو اهل اتوبوسی و من بیزار از اتوبوس.

هفته‌نامه‌ی همشهری دوچرخه شماره 633

دیروز

تو اصرار داری حتی مهمانی‌ها را با اتوبوس برویم و من اتوبوس را دوست ندارم. من خجالت می‌کشم با لباس مهمانی اتوبوس سوار شوم و تو می‌گویی: « این خصلت نوجوانی است که جایِ خجالت‌کشیدن و نکشیدن را عوض کرده‌اید و معنای آزادی و احترام‌گذاشتن را اشتباه متوجه شده‌ا‌ید.» البته من می‌دانم که تو، از هر فرصتی برای این‌جور آموزش‌ها استفاده می‌کنی، حتی وقتی درباره‌ی اتوبوس حرف می‌زنیم!

ما در ایستگاه اتوبوس منتظر می‌مانیم. هروقت از خانه بیرون می‌رویم، مدت زیادی در ایستگاه اتوبوس هستیم و اتوبوس‌ها در تابستان گرم‌اند و زمستان سرد و همیشه شلوغ.

ما ماشین نداریم و تو حاضر نیستی با تاکسی یا آژانس جایی برویم. ما در ایستگاه منتظر مانده‌ایم هم‌چنان.

امروز

ما با هم یک فرق بزرگ داریم. من دوست دارم با مترو یا بی‌آر‌تی در شهر سفر کنم و تو می‌خواهی هر طوری شده با ماشین شخصی‌مان برویم.

من از سال گذشته که وارد دانشگاه شدم، مسیرم را با اتوبوس می‌روم گاهی هم با مترو. گرچه بعضی ساعت‌های روز، در ایستگاه دروازه‌دولت یا پیچ ‌شمیران باید نیم‌ساعت منتظر بمانم تا اتوبوسی بیاید که بتوانم سوار شوم، گرچه سروصدای حرف‌زدن‌ خانم‌ها در اتوبوس کلافه‌ام می‌کند و البته گرچه تعداد اتوبوس‌ها بیش‌تر شده اما تعداد آدم‌ها هم خیلی بیش‌تر شده و هنوز اتوبوس کم و شلوغ است، اما باز بهتر از ترافیک بیرون از خطِ بی‌آر‌تی و هزینه‌ی سنگین تاکسی است. حالا ساعت‌های خلوت اتوبوس را شناسایی کرده‌ام. اما درهرحال تو نمی‌پذیری و ترجیح می‌دهی با ماشین خودمان برویم.

در مرکز شهر هوا آلوده است و تو به من می‌گویی: « حیف که طرح ترافیک است وگرنه با ماشین خودمان می‌رفتی!». علتِ تغییر خودم را می‌دانم فقط نمی‌دانم تو چرا این‌قدر تغییر کرده‌ای؟

کد خبر 155952
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز