نیما بهدادی مهر: «در امتداد شهر» با بهره‌گیری از عواملی حرفه‌ای و در حرکتی گول‌زننده مخاطب را مرعوب ستاره‌های فیلم می‌سازد و از علاقه افراطی گروهی از جوانان به گلزار در مسیر کسب سود، استفاده نامشروع می‌کند.

سینما - فیلم در امتداد شهر

 بدیهی است منتقدان نگاهی سالم به تولیدات سینمایی دارند و نکات مثبت و منفی را توأمان بیان می‌کنند اما حقیقتا در امتداد شهر هیچ نکته قابل توجهی ندارد تا بخواهیم روی آن تمرکز کنیم و یک تحلیل درست از آن ارائه دهیم.

با فیلمی روبه‌رو هستیم که با اتصال چند داستان کوتاه به هم سعی داشته تا ساختاری حادثه‌محور و شخصیت‌گرا را برای روایت داستانی درنظر گیرد که البته به‌دلیل ضعف در طراحی اولیه سوژه، عدم‌گسترش فضای روایت و ناتوانی در ربط دادن قصه شخصیت‌ها به هم و ناکارآمدی فیلمنامه در بیان موازی ماجرای گروگانگیری با دیگر داستانک‌های فرعی از جمله مشکلات گلزار و همسرش و نیز جریان پسیانی و دو همسرش که آدم‌های اثر را در یک سرگردانی دراماتیک و بسیار بی‌هدف در کنار هم قرار می‌دهد، فیلم بیش از پیش بی‌مایه و عذاب‌آور شده است.

درخصوص کارگردانی اثر باید به این نکته اشاره داشت که عطشانی این فیلم را با بی‌ملاحظگی و بدون حوصله ساخته است. میزانسن‌های آشفته از جمله بی‌ربطی تحولات و رویدادها به هم و جانیفتادن هریک از شخصیت‌ها در آن قالب مورد نظر کارگردان و نیز ضعف آشکار کارگردان در هدایت بازیگران به سمت یک بازی گیرا که البته بخشی از آن به فیلمنامه به‌شدت ضعیف و بدون ریتم استاندارد در اثر بازمی‌گردد سبب شده تا نقطه عطفی چون گروگانگیری در یک سکانس بی‌حس و حال و با وجهی کاریکاتوری به مخاطب عرضه شود.

البته اشکال کار را باید در نوع تدوین کار نیز جست‌وجو کرد زیرا با یک تدوین حساب‌شده می‌توان بخشی از خطاها و گاف‌های تصویری یا کلامی را پوشاند اما اینکه گلزار در ماشینی که شیشه‌هایش کاملا بالاست با خانمی که در ماشین کناری است صحبت می‌کند و تدوینگر و کارگردان متوجه بالا بودن شیشه نمی‌شوند، بیش از پیش تحلیل نگارنده درخصوص بی‌حوصلگی کارگردان در ساخت این اثر را منطقی جلوه می‌دهد. آنچه در لحظه گروگانگیری ملاحظه می‌شود و نرمال نبودن تعلل دو گروگانگیر در جواهرفروشی از جمله سوراخ‌هایی است که فیلمنامه تلاشی در پوشاندن آن نداشته است. از این بدتر نمی‌شود که یک گروگانگیر که با برنامه از پیش تعیین شده به جواهرفروشی می‌آید تا به زعم خود حق السهم بی‌آبرویی‌اش را از کارفرمای سابقش بگیرد با تعلل بی‌جا روی جواب دادن یا ندادن کارفرمایش به تلفن، زمان را از دست می‌دهد و در یک درگیری به‌صورتی ناخواسته او را با شلیک مجروح می‌کند. اگر منطقی پشت این صحنه‌ها بود و غنای دراماتیکی بیشتری بر آن بخشیده می‌شد و با عمق بخشی و پرهیز از سطحی‌نگری، تمرکزی درست بر قابلیت‌های لوکیشن جواهرفروشی در پاساژ برای خلق یک اکشن درست و حسابی صورت می‌گرفت، شاید تا حدودی می‌شد از فیلم دفاع کرد اما وقتی حالات یک فردی که با قصد گروگانگیری وارد عمل می‌شود را با ویژگی‌های رفتاری امیرحسین آرمان مقایسه می‌کنیم، تناقض‌های حسی و رفتاری بارزی را می‌یابیم که بیش از هر چیز از کم دانشی فیلمنامه‌نویس در خلق موقعیتی جنجالی چون گروگانگیری و چالش‌ها و تنش‌های آن حکایت دارد.

فیلم به‌دلیل محور قرار دادن جریان گروگانگیری و ربط مستقیم آن با زندگی هر یک از افراد می‌توانست با یک فیلمنامه شسته رفته به تجربه‌ای دلپذیر در سینمای بدنه با تم حادثه‌ای بدل شود اما مجموع نقایص فنی‌اش از جمله تدوین بسیار بد، فیلمبرداری ضعیف، بازی‌های ول و کاریکاتوری، موسیقی بدون کارکرد در متن لحظه‌های حساس، کارگردانی ناامید کننده، فیلمنامه بدون اوج و فرود درگیرکننده و نگاه بدون عمق به نقطه عطف در یک فیلم حادثه‌محور تجربه‌ای ناامید‌کننده در کارنامه سوپراستار سینمای ایران (محمدرضا گلزار) باقی گذاشته است. حضور پلیس‌ها در پاساژ و نحوه آیند و روندهای هریک از آنها، شوخی‌های بی‌مزه رضا رشیدپور با محمدرضا گلزار، تاکید بی‌هدف بر اسم شون پن و هدف قرار دادن گروگانگیر از سوی پلیس آن هم در شرایطی که هیچ شناختی از موقعیت گروگانگیرها و تعداد گروگان‌ها برای پلیس آشکار نشده از دیگر خطاهای آشکار فیلمنامه‌نویس و کارگردان در طراحی این صحنه به شمار می‌آیند.

نمایش شعاری یک واقعیت رسانه‌ای از عملکرد همراه با غل و غش شبکه‌های خارج‌نشین در یک دیالوگ تلفنی از سکانس صحبت مدرس با رشیدپور که در آن با نام‌بردن از هریک از شبکه‌ها و الصاق یک خبر به آنها و متعاقبش، تکذیبیه‌های رشیدپور بر این اخبار سعی شده تا رفتار اینگونه شبکه را مورد نقد قرار دهد چندان دارای کارکرد منطقی نیست. شاید اگر در فیلمی با مایه‌های سیاسی چنین گوشه و کنایه‌هایی به جریان‌سازی‌‌های رسانه‌های غربی زده می‌شد هم دارای ابعاد منطقی بود و هم می‌توانست برای مخاطب اندیشه‌زا باشد اما انعکاس خبر گروگانگیری یک استار ایرانی که دایره محبوبیتش در محدوده مرزهای داخلی قابل رهگیری است در شبکه‌های آن ور آبی تمهیدی ضعیف برای پرکردن فضاهای خالی فیلم است. برای آنکه بحث بهتر برایتان جا بیفتد مثالی از اشاره دقیق به مانورهای هدفمند شبکه‌های آن‌ور آبی می‌زنم.

حاتمی‌کیا در آژانس شیشه‌ای و از زبان سلحشور دیالوگ‌هایی را به مخاطب عرضه می‌کند که هم از منظر ساختار روایت همسو با موقعیت دراماتیک آدم‌هاست و هم یک ضرب شست‌رسانه‌ای درست به ماهیت نگاه غربی‌ها به تحولات جامعه ایرانی به شمار می‌آید.

سلحشور در این فصل نفسگیر از فیلم به حاج کاظم می‌گوید: می‌دونی قهرمان بازی هات الان رو آنتنه، می‌دونی بی‌بی‌سی و سی‌ان ان تو بوق کردن، می‌دونی وزارت خارجه این غائله را تکذیب کرده، اگه نمی‌دونی بدون، مالیات دادیم تا امثال کاظم‌ها قلدر بشن و رو ما اسلحه بکشن، آخه برادر من اینجا که تگزاس نیست! تکذیبیه وزارت خارجه یعنی فردی به اسم کاظم، فردی به اسم عباس وجود خارجی ندارند. مسئله‌ای را که می‌شد خیلی راحت از طریق قانونی حل کرد، به‌دلیل قهرمان‌بازی‌های تو شده مسئله امنیت ملی، مسئله امنیت ملی!!. ماهیت چنین سکانسی را به غیراز میزانسن‌های شاهکار حاتمی‌کیا در مناظره طرفین میان دایره‌ای که گروگان‌ها شکل داده اند، با نحوه حضور بی‌حس و حال گروگان‌ها در اثر عطشانی مقایسه کنید، آن کجا و این کجا. به قولی میان ماه من تا ماه‌گردون تفاوت از زمین تا آسمان است.

البته این مقایسه را تنها به‌دلیل نقطه عطف واحد در 2فیلم به کار بردم تا آنهایی که دوست دارند سینمایی سرپا و سرحال داشته باشیم مرعوب ظواهر، زرق و برق‌ها و حضور ستاره‌ها نشوند و حتی اگر هوادار دو آتشه بازیگری هستند بتوانند در مقوله قضاوت نسبت به آرای مخالفان، منطقی‌تر برخورد کنند؛ مسئله‌ای که به‌نظر می‌رسد گروهی از هواداران گلزار نتوانسته‌اند با آن کنار آیند و مجذوب حضورهای بی‌رمق این استار جوان در آثار بی‌ارزش سال‌های اخیر شده‌اند؛ آثاری که تنها وجه اشتراکشان محمدرضا گلزار است و مسئله گیشه. در امتداد شهر اثری در مسیر ساخته‌های قبلی عطشانی نیست و حاصل و تابعی از یک تفکر مسموم است که نتیجه‌ای جز تباهی سینما به واسطه اندیشه خوش‌نمای گیشه باوری در بدنه تولیدی سینمای ایران به‌دنبال نخواهد داشت. امید که عقلانی‌تر با سینما روبه‌رو شویم و مرعوب فضاهای تبلیغاتی و موج‌های همیشگی عرصه فرهنگ و هنر نشویم؛ موجی که مخالفت با گلزار را امری ممنوعه برشمرده و با توجیهات عوام‌فریبانه‌ای چون کارکرد گیشه‌ای این بازیگر در تضمین سود و بازگشت سرمایه، سعی دارد تا بی‌دانشی و ناشایستگی فرهنگی و هنری خود را در پشت حضورهای این برند سینمایی مخفی کند.

کد خبر 156499

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز