مصطفی دنیزلی بار دیگر به تهران بازگشت. این بار برای نجات پرسپولیس بحرانزده. پرسپولیسی که پیش از آن که بحرانزده باشد، تحقیر شده است. 4بار متوالی به حریف سنتی باختن بیش از گذشته دل هواداران این تیم را سوزانده است. شاید تا به حال در تاریخ پرسپولیس مدیران، هواداران و بازیکنان این تیم با چنین شرایطی دست و پنجه نرم نکرده بودند. دنیزلی به عنوان آخرین ترکش مدیران پرسپولیس به ایران آمد تا صدای ناراضی هواداران این تیم را خاموش کند. با قبول مربیگری توسط دنیزلی فعلا که اوضاع بر وفق مراد است، اما باید دید هواداران ناراضی سرخپوشان صبوری لازم را به خرج میدهند یا هنوز هیچی نشده شعار اعتراضی «علی دایی» را سر میدهند، همان اعتراضی که باعث شد حمید استیلی زیر فشار آن سر خم کند و بدترین تجربه را کسب کند.
حداقل استیلی به این نتیجه رسید که همیشه آرزوهای بزرگ بهترین عواقب را ندارد. اما به نظر می رسد هواداران خشمگین پرسپولیس با دنیزلی مدارای بیشتری داشته باشند. بههرحال هرچه باشد مرغ همسایه غاز مینماید. در گوشهای از هتل آزادی از مصطفی دنیزلی خواستیم که دقایقی با ما همکلام شود. چشمانش قرمز بود و خسته به نظر می رسید. ولی با مهربانی قبول کرد و گفت این اولین مصاحبه من در بدو ورود به ایران است. در جواب شنید: «این شانس من است». گپوگفت با دنیزلی خالی از لطف نبود.
- حوش گلدینیز مصطفی بی. ناسیلسینیز؟
تشَکُر ادریم، ای ییم، سیز ناسیلسینیز؟
- چوک مِمنون.
شما ترکی بلدید؟
- کلاس ترکی میروم. دارم به شدت میخوانم و خیلی هم علاقهمند شدم.
دلیل خاصی دارد؟
- به نظرم ترکیه کشور زیبایی است و سفرهایی نیز به این کشور داشتم و احساس میکنم آدم وقتی زبان دیگری بلد است به راحتی میتواند از پس مشکلاتش در یک کشور غریب بربیاید.
(میخندد) انگار من دارم با شما مصاحبه میکنم. بفرمایید من در خدمت هستم.
- میدانید در چه شرایطی به ایران بازگشتید؟
(مکث میکند) منظورتان شرایط فوتبال ایران است؟
- بله، مثلا میدانید که حتما پرسپولیس چه شرایط بحرانی دارید.
بله پیگیر شرایط این تیم بودم. نمیدانم دلیلش چیست.
- میدانید که کار سختی پیشرو دارید.
بله مربیگری سختترین کار دنیاست. به نظرم هر مربی در هر کجای دنیا کار سختی بهعهده دارد.
- اما شرایط شما فرق میکند.
بله، من قصد کمک به این تیم را دارم.
- متاسفانه هواداران هم غیرمنطقی رفتار میکنند.
باید بپذیریم که در تمام دنیا هواداران فوتبال غیرمنطقی هستند. این هم به دلیل ماهیت فوتبال است که یک رشته ورزشی هیجانی است و هیجان جایی برای منطق باقی نمیگذارد. من امیدوارم به همراه بازیکنانی که دارم این تیم را از این شرایط بحرانی نجات دهم.
- درباره محرومیت شیث رضایی و محمد نصرتی اطلاع دارید؟
بله، نصرتی بازیکن من در تیم پاس بود. وقتی شنیدم خیلی تعجب کردم. ما باید به این دو بازیکن کمک کنیم تا دوباره به فوتبال بازگردند. نباید اجازه دهیم که نابود شوند.
- در میان شاگردان فوتبالیستتان کسانی بودهاند که حرف شما برایشان حکم باشد؟
نمیتوانم اسم کسی را ببرم. یعنی صلاح نیست. خیلی از فوتبالیستها بودند که به خاطر من پول را ول کردند و قرارداد سفید امضا کردند.
- دلیلش چیست؟
واقعا نمیدانم. شاید برایشان جذابیتهایی داشتهام.
- به نظر شما در فوتبال حرفهای این رفتار هنوز وجود دارد؟
من هم قبول دارم که نسبت به سالها قبل رفتارها تغییر زیادی کردهاند، ولی مرام و انسانیت با حرفهای شدن و با پولی که به فوتبال حرفهای تزریق شده از بین نمیرود. اما من هم قبول دارم که کمرنگ شده است.
- آقای دنیزلی در زندگی شما چه وجهی غلبه داشته است؛ کمدی یا تراژدی؟
من آدم خیلی ساکتی هستم. صبورم. اما بعضی وقتها به من هم مثل خیلیها حالت دیوانگی دست میدهد. من در کارم ساکتم، اما خب بعضی وقتها آدم منفجر میشود.
- مهمترین فلسفهای که در زندگی یاد گرفتید چی بود؟
در زندگی چیزی که یاد گرفتم این است که قبل از اینکه تصمیم بگیریم چند ثانیه فکر کنم. قبلا حرف اول را آخر میزدم، اما الان حرف آخر را اول میزنم. این هم در اثر تجربه است.
- شما اول سیستم را انتخاب کرده و بعد براساس سیستم موردعلاقهتان بازیکن انتخاب میکنید یا اول بازیکنانتان را انتخاب کرده و سپس براساس توانایی مهرههایتانسیستم موردعلاقهتان را پیاده میکنید؟
اول بر اساس سیستمی که داری بازیکن میگیری، اما هیچوقت براساس فکری که میکنی نمیتوانی بازیکن بگیری. به پاس که آمدم نمیتوانستم سیستم خود را پیاده کنم. باید سیستمی را پیاده میکردم که براساس تواناییهای بازیکنان است. اما الان سعی میکنم براساس موجودی که در پرسپولیس دارم سیستم طراحی کنم.
- میدانید که در فوتبال ایران بازیکنسالاری حکمفرماست.
(میخندد) بازیکنسالاری زمانی به وجود میآید که مربی از اقتدار لازم برخوردار نباشد. اگر مربی قدرت کافی داشته باشد به نظرم بازیکنسالاری بیمفهوم است. در تیم من چنین اتفاقی نمیافتد. جایی که من باشم فوتبالیستهای من هیچوقت چنین کاری نمیکنند.
- دارید با این گفتهها اقتدارتان را به رخ بازیکنان پرسپولیس میکشید؟
(بلند میخندد) نه فقط شیوه کار خودم را گفتم.
- یعنی در تیمملی ترکیه هم چیزی به نام بازیکنسالاری نیست؟
نه، مگر ممکن است؟ در سیستم فوتبال ترکیه چنین چیزی دیده نمیشود که بازیکن بخواهد علیه مربی توطئه کند. اصلا جرات چنین کاری را ندارند. هر بازیکن عضوی از خانواده تیم است. مگر پسر خانواده میتواند علیه پدرش شورش کند؟ ما که رقیب هم نیستیم. هر کس نتواند در چارچوب من کار کند، به راحتی رفتنی است.
- آقای دنیزلی، تبسمی در چهره شماست که بیش از اندازه مهربانتان نشان میدهد. مخصوصا چشمهایتان، غضب ندارد و مهربان است. چنین صورتی چطور میتواند برابر بازیکنان خشمگین شود؟
من برای شماها اینجوری مهربانم. فوتبالیستها فرق میکنند. البته با آنها هم مهربانم، ولی بعضی وقتها...
- شرایط زندگی در ایران برای همسرتان راحت است؟
از خودش سوال کنید. امیدوارم که به او سخت نگذرد.
- نسبت به چندسال قبل تهران چه فرقهایی کرده است؟
به نظرم تهران پرجمعیت شده است. این را از ترافیکی که در آن بودیم، فهمیدم. ولی مثل همیشه قشنگ است.
- آلودگی هوا قشنگیها را زیر سوال میبرد.
شهرهای بزرگ در تمام دنیا با این مشکل مواجه هستند. امیدوارم که این شرایط تغییر کند.
- بهترین هدیهای که در زندگی گرفتهاید چه بوده؟
در روز تولدم از دخترم گرفتم.
- چه بود؟
یکشعر.
- نظر آنها درباره پدرشان چیست؟
در همان شعر از خدا تشکر میکرد که چنین پدری دارد. نوشته بود، من برای آنها قهرمانم.
- چرا چشمهایتان پر شد؟
(با دستمال اشک چشمانش را میگیرد)، یاد آن شعر افتادم.
- اگر فقط یک آرزو داشته باشی از خدا چه میخواهی؟
خدا را شکر هر چه خواستهام را به دست آوردم.
- قونیه هم میروید؟ سر مزار مولانا.
بله. مولانا شاعر بزرگی است. شعرهایش حرف ندارد.
- پس با شعر و کتاب بیگانه نیستید؟
بله، هر کتابی که به دستم برسد میخوانم. مثل حکایتها، قصههای کوچک، ملانصرالدین و...
- از فوتبال خیلی دور شدیم.
اشکال ندارد از فردا همه درباره فوتبال از من سوال میپرسند.
- روزهای سختی پیشرو دارید.
من در زندگیام این راه را انتخاب کردم.
- در کنفرانس مطبوعاتی که ساعتی قبل برگزار شد گفتید برای قهرمان کردن پرسپولیس آمدید. یا حداقل این منظور را داشتید. به این مساله امیدوارید؟
من به شما یک نصیحت میکنم. هیچچیز در این دنیا غیرممکن نیست. اما این واقعیت را هم نمیتوان نادیده گرفت. من امیدوارم که بتوانم پرسپولیس را به جایگاه مناسبی برسانم. شاید کارهایی که انجام دهیم زمینهساز قهرمانی این تیم در فصل بعد باشد.
- برای آمدن به ایران به شما اصرار شد یا خودتان هم راغب بودید؟
بههرحال من از ایران و ایرانیها و حتی پرسپولیس شناخت داشتم. بنابراین به این آمدن راضی بودم خصوصا که همسرم نیز مرا در این راه پر پیچ و خم همراهی میکند.
- چرا همه دوست دارند درباره مبلغ قرارداد شما بدانند؟
چون فکر میکنند من مربی گرانقیمتی هستم.
- مگر نیستید؟
نه فکر نکنم. (میخندد) اما این را باید بگویم که هم هواداران پرسپولیس و هم مردم ایران بدانند مبلغ قراردادم با قراردادهایی که در ترکیه میبندم بسیار متفاوتتر و پایینتر است. برخی چیزها ارزش مادی ندارد، بلکه معنویات آن برایم مهم است.
- شما انسان خوشبختی هستید؟
بله، عین همین را میخواهم، همین زندگی که گذراندهام. حتی بدون کم شدن یک نقطه یا یک ویرگول. هر کجا که خوشحال باشم خوشبختم.
- هنوز به قصبه چشمه سر میزنید؟
بله، زادگاه من است. هزاران هزار خاطره از آن دارم. خاطرات پدرم، مادرم. کودکیهایم. ولی باید یکچیز را بگویم؛ وقتی آنجا میروم دلم خیلی میگیرد. دارم سعی میکنم که دوباره اشک در چشمانم جمع نشود.
- بعد از این مصاحبه چه کار میکنید؟
اول قصد دارم استراحت کنم. بعد هم یک فنجان قهوه ترک بخورم. ما ترکها عادت داریم که زیاد قهوه بخوریم. حالا من یک سوال از شما دارم میدانید خداحافظی به ترکی چی میشود؟ (میخندد)
- حُوش چاکال، گروشوروز.
عالی بود. به خواندن ادامه دهید این طور که یاد گرفتید فکر کنم دفعه دیگر نیاز به مترجم نداشته باشید!
همشهری تماشاگر