این مرد میگوید که همه این کارها را به خاطر رضای خدا انجام داده و علاقهاش، خدمترسانی به مردم است. بهمن پرورش، 44سال دارد و کمتر کسی ساکن کرمانشاه است که او را نشناسد. روایت فداکاریهای او بارها و بارها در نشریههای محلی استان منتشر شده و به همین دلیل خیلی از مردم او را بهعنوان یک قهرمان میشناسند. آخرین باری که فداکاری این مرد خبرساز شد، زمانی بود که او مردی را از خطر مرگ حتمی در رودخانه نجات داد.
اواخر آبان ماه سالجاری بود که پسر جوانی به همراه پدر و دوستش برای تفریح به کنار رودخانه گاماسیاب کرمانشاه رفتند. 2پسر جوان وقتی برای شستن دستها و صورتشان وارد رودخانه شده بودند، ناگهان به قسمت عمیق رود سقوط کردند و یکی بعد از دیگری گرفتار امواج خروشان آب شدند. مرد میانسال وقتی دید پسرش و دوست او در حال غرق شدن هستند شروع به فریاد زدن کرد و خود را به داخل رودخانه انداخت. شدت جریان آب اما به حدی بود که وی نیز گرفتار امواج شد و با جریان آب به این طرف و آنطرف میرفت. در همین هنگام غواص کرمانشاهی که بهصورت اتفاقی از آنجا میگذشت، متوجه ماجرا شد و با دیدن این صحنه به داخل رودخانه پرید. او ابتدا مرد میانسال را از خطر غرق شدن نجات داد و بعد به سراغ 2پسر جوان رفت. اما شدت جریان آب به حدی بود که در دقایق اولیه، اثری از آنها پیدا نکرد. مرد فداکار دست از تلاش برنداشت و بعد از کمی جستوجو، پیکر 2پسر جوان را در قسمتی از رودخانه پیدا کرد و هر دوی آنها را از آب بیرون کشید اما کار از کار گذشته بود و این دو پسر جوان بهعلت خفگی، جان خود را از دست داده بودند.
نجات مرد میانسال از مرگ حتمی توسط غواص کرمانشاهی، باعث شد که او در جشنواره شهروند نمونه که چند روز قبل در پایتخت برگزار شد، مورد تقدیر قرار بگیرد. او که حالا عنوان شهروند نمونه را یدک میکشد، در گفتوگو با همشهری میگوید: 40سال پیش، زمانی که 4ساله بودم با پدرم که ماهیگیر بود به کنار دریا و رودخانه میرفتم و از همان روزها سعی میکردم که شنا کردن را یاد بگیرم. همیشه دوست داشتم غواص شوم. تا اینکه سالها بعد به آرزویم رسیدم. چند سال دوره دیدم و 12سالی است که غواصی میکنم البته بدون اینکه دستمزدی دریافت کنم. در این سالها بهصورت حرفهای در اختیار سازمانهای امدادی بودهام و به همه نقاط ایران سفر میکنم تا خدمتی برای مردم انجام دهم.
وی ادامه میدهد: من امسال به 11استان کشور سفر کردم تا اجساد افرادی را که هنگام شنا در دریاچه پشت سدها غرق شده و هنوز جسدشان پیدا نشده بود، پیدا کنم و به انتظار خانواده هایشان پایان دهم. او ادامه میدهد: علاوه بر پیدا کردن اجساد افرادی که در دریاچهها غرق شدهاند، در مدت 12سال توانستهام 86 نفر را در حادثههای مختلف از خطر مرگ نجات دهم. بهترین و شیرینترین خاطرهام هم نجات 2کودک از داخل خودرویی بود که دچار آتشسوزی شده بود. ماجرا به 8-7 سال پیش بر میگردد. آن روز از خانهام در کرمانشاه بیرون آمدم. در نزدیکی خانهمان یک خودروی پیکان پارک شده بود که ناگهان بهدلیل نقص فنی دچار آتش سوزی شد. در یک لحظه دیدم که دو پسربچه 6 و 8 ساله داخل خودرو گرفتار شدهاند و درهای ماشین قفل شده است. بلافاصله به کمک آنها رفتم. ابتدا با سنگ، شیشه ماشین را شکستم و بعد بچهها را بیرون کشیدم. در این حادثه دستانم دچار سوختگی شد اما شیرینی نجات 2نفر از مرگ، باعث شد که این سوختگی را از یاد ببرم. پدر این دو کودک وقتی از ماجرا باخبر شد گفت که بچهها را داخل ماشین گذاشته بود تا برای خرید به بازار برود که ماشین بهعلت نقص در سیستم سوخت رسانی دچار آتشسوزی شده بود.
پیدا کردن هلیکوپتر
در آلبوم خاطرات بهمن پرورش به غیر از نجات افراد، یک ماجرای دیگر هم به چشم میخورد. او میگوید: در جریان سقوط یک بالگرد در دریاچه زرین شهر اصفهان که در سال87 رخ داد، 30نفر غواص در مدت 3 شبانهروز به جست و جو در دریاچه پرداختند اما موفق به پیدا کردن پیکر خلبان نشدند. وقتی ماجرا را به من خبر دادند، راهی آنجا شدم و در کمتر از 2ساعت نه تنها پیکر وی را یافتم، بلکه لاشه بالگرد را هم پیدا کردم و با کمک نیروهای امدادی از داخل دریاچه بیرون کشیدم. وی در پایان میگوید: من تا زمانی که از خدا عمر بگیرم، در قالب نیروی داوطلب سازمانهای امدادی به مردم کمک میکنم و بهترین لحظات برایم شاد کردن انسانها و نجات شهروندان است.