فیلمی که با فیلمنامهی «بهرام بیضایی» ساخته شد و واقعهی عاشورا را از زاویهی دیگری روایت کرد.
این روزها و بعد از گذشت 17 سال از ساخت فیلم روز واقعه، فیلم «شب واقعه»ی این کارگردان بر پردهی سینماهاست. این فیلم که از بیست و هشتم دیماه اکران آن شروع شده، سال 1387 ساخته شد و داستان زندگی یک قهرمان شهید آبادانی به نام «دریاقلی» را روایت میکند.
***
اگر به آبادان سفر کرده باشید، احتمالاً مجسمهی «دریاقلی» و دوچرخهاش را دیدهاید. «دریاقلی سورانی» مردی آبادانی است که از کودکی کار میکرده و حالا در آغاز جنگ تحمیلی، یک کارگاه اوراقفروشی در آبادان دارد که اسمش را گذاشته «کمپانی دریاقلی».
در روزهای اولیهی جنگ، او خانوادهاش را از آبادان به شهری دیگر راهی میکند، اما خودش میماند تا بتواند بخشی از سرمایهاش را آماده کند و با خودش ببرد؛ چون معتقد است تنها دارایی تمام عمرش، همین کمپانی است. اوراقفروشی دریاقلی هم در «کوی ذوالفقاری» در نزدیکی رودخانهی «بهمنشیر» قرار دارد.
40 روز بعد از آغاز جنگ، در نیمههای شب، او متوجه میشود که عراقیها شبهجزیرهی آبادان را دور زدهاند و کیلومترها راه بیابانی را پشت سر گذاشتهاند و میخواهند از روی بهمنشیر بگذرند تا آبادان را از دو طرف قیچی کنند و حالا او تنها کسی است که از این ماجرا با خبر است.
او با دوچرخه خودش را به نیروهای مردمی آبادان میرساند تا به آنها ماجرا را خبر بدهد. چیزی نمیگذرد که نیروهای داوطلب به محلی که دریاقلی گفته بود میروند تا جلوی عراقیها را بگیرند. دریاقلی هم با پای زخمی آنها را همراهی میکند تا محل دقیق عراقیها را نشانشان بدهد.
جوانمردی او باعث میشود آبادان سقوط نکند و به دست عراقیها نیفتد. شاید اگر او در کمپانیاش نمانده بود، سرنوشت جنگ عوض میشد و حالا شرایط دیگری داشتیم. میتوان گفت دریاقلی نهتنها آبادان، که تمام ایران را نجات داد.
حبیب احمدزاده، نویسندهی آبادانی در داستانی به نام «اگر دریاقلی نبود» در کتاب «داستانهای شهر جنگی» مینویسد: «چرا کسی تو را نمیشناسد؟ نام تو، نام کوچکی نیست؛ «دریا» در ابتدای نام توست! دریا که کوچک نیست. پهناور است و عمیق، زلال است و مواج. کسی نیست که دریا را نشناسد، اما تو چرا اینقدر گمنامی؟...
نام تو، دریا را به یاد میآورد، بهمنشیر را به یاد میآورد و کوی ذوالفقاری آبادان را. در آن نیمهی شب، ارتش بعثیها چهقدر راحت با قطعکردن نخلهای قشنگ کوی ذوالفقاری، روی بهمنشیر پل میزنند و بیسر و صدا به این طرف آب میآیند، تا محاصرهی آبادان را کامل کنند و آبادان هم بسان برادر دوقلویش، خرمشهر و مانند یک سیب سرخ در دامن خودخواهشان بیفتد. اما ضربشست بچههای سبزگون خرمشهر به آنها این درس را داده بود که باید منطقهای آرام را برای ورود به آبادان انتخاب کنند.»
و اینچنین دریاقلی سورانی، یک مکانیک سادهی آبادانی، شهر و وطنش را نجات میدهد و نام خودش را در تاریخ ثبت میکند.
او بعد از عملیات آنشب، در راه انتقال به بیمارستان در تهران شهید شد و اکنون در قطعهی 34 بهشتزهرای تهران آرمیده است.
***
شهرام اسدی کارگردان کمکاری است، اما فیلمهای او همیشه میتواند نگاهها را به سمت خود جلب کند. فیلم «شب واقعه»ی او، فیلم خوشساختی دربارهی یک قهرمان گمنام آبادانی است که نقش او را «حمید فرخنژاد» به زیبایی به تصویر درآورده و نگاه هر مخاطب سینمایی را به خود جلب میکند.
فیلم شب واقعه با نامزد شدن در 10رشته در بیست و هشتمین جشنوارهی بینالمللی فیلم فجر، رکورددار نامزدی در رشتههای مختلف آن سال شد که سرانجام در رشتههای بهترین فیلمنامه، بهترین تدوین، بهترین جلوههای ویژهی میدانی و بهترین طراحی صحنه و لباس، چهار سیمرغ بلورین جشنواره را از آن خود کرد و بعد از آن، در جشنوارهی فیلم آسیا و اقیانوسیه، جایزهی بهترین بازیگر نقشاول مرد را هم به دست آورد.
دیدن این فیلم میتواند زاویهی دید دیگری از جنگ به روی نسل جوان امروز باز کند؛ زاویهی دیدی تازه از جنگی که نه در میدانهای جنگ و سنگرهای خاکی، بلکه در کوچهها و خیابانهای شهر آبادان اتفاق میافتد.