هر چند که در ابتدا با ایجاد قوانینی سهلگیرانه نسبت به طلاق، این پدیده در دهههای 60 و 70 میلادی درکشورهای اروپایی به سرعت افزایش یافت اما در دهههای اخیر، میزان آن تا اندازهای تثبیت شده است. اما چرا آمار طلاق افزایش پیدا میکند؟
با استقلال تدریجی زنان از نظر اقتصادی و ورود آنها به عرصه کار، ازدواجها دیگر همچون گذشته براساس اتکای اقتصادی زنان به مردان شکل نمیگیرد. دیگر آن که در اشکال جدید خانواده، ازدواج بیش از هر چیز دیگر تلاشی است برای برقراری رابطهای ارضاکننده و ثمربخش در جهت پاسخگویی به میل عاطفی و جنسی. در این حال ارزیابی ازدواج برحسب میزان ارضای شخصی، اندازهگیری و ارزشگذاری میشود و طلاق با نبود این حس (ارضای شخصی) صورت میگیرد.
آنتونی گیدنز، جامعهشناس معاصر انگلیسی معتقد است با صنعتیشدن و مهاجرت کشاورزان از مزارع به کارخانهها و ترک خانهها توسط مردان روستایی، خانواده به تدریج از شکل یک واحد تولیدی خارج گردید و به همتنیدگی میان مفاهیم خانواده و کار به هم خورد.
از جمله مهمترین فرآیند، تضعیف نظام پدرسالاری در خانوادههای سنتی بود. با فروپاشی روابط کاری و اقتصادی در خانوادهها، پیوستگی اعضا از حیث مالی به کارخانهداران بیشتر شد و قدرت پدر به حوزههای شخصیتر هدایت شد، از سوی دیگر با جدایی از محل کار، روابط شخصی در خانواده از روابط در محیط کار متمایز گردید و به رشد فردگرایی عاطفی و ظهور آرمانهای عشقهای رمانتیک منجر شد که این مسئله شالوده اصلی ازدواجها را فراهم ساخت.
مورد دیگری که در اینجا باید به آن اشاره کرد، بحثی متأخر در «جامعهشناسی مصرف» است. با رشد صنعت و حضور ملموس تکنولوژی در خانه، همچون اختراع و توسعه فناوری لوازم خانگی، زن به عنوان یکی از ارکان جدی خانواده با محولکردن بسیاری از کارهایی که در دنیای سنتی درخانه مجبور بود خود آنها را انجام دهد به وسایل پیشرفتهای همچون جاروبرقی، ماشین لباسشویی و غیره فراغ بال گسترده پیدا کرد و یا به زبان دیگر وقت آزاد بیشتری به دست آورد که میتوانست حالا آن را صرف کارهای اجرایی در بیرون از خانه و از آن مهمتر کارهای فکری کند.
بیشک استفاده از صنعت لوازم خانگی و رشد مصرف تکنولوژی نقشی بسزا و تأثیر مهمی در ایجاد و تقویت جنبشهای فکری و اجتماعی زنانه و برابریجویانه داشته است.
روندهای نوسازی در کشورهای غربی، تغییراتی در مفهوم و شکل خانواده به وجود آورده که از مهمترین این دگرگونیها عبارتند از: گروههای خویشاوندی نفوذ خود را از دست دادند،رویکردی کلی در جهت انتخاب آزادانه همسر و بالطبع طلاق آزادانه همسر، شکل گرفته است.حق زن در انتخاب همسر و نیز حق تصمیمگیری او برای پایان زندگی زناشویی از جمله این آگاهیها و حق تصمیمگیریها به شمار میرود.