بهنظر میرسد که واکنش جامعه علمی ایران که کاملا قابل درک هم هست، کمی شدید بوده است؛ چرا که به موجب قانون نمیتوان هیچ دانشمند یا متخصصی را وادار به همکاری یا عدمهمکاری، ارائه مقاله یا عدمارائه مقاله به نشریه خاصی در داخل یا خارج کرد.
الزویر در تصمیم ناعادلانه خود فقط 2دانشگاه ایرانی را تحریم کرده بود و اینکه تمامی دانشگاههای کشور به سامانه نمایهسازی نشریات الزویر مقاله ارائه نکنند و از آن شدیدتر اعلام شود که هیأت ممیزی دانشگاهها درصورت مشاهده مقالات علمی در این پایگاه امتیاز پدیدآورندگان را منفی و صفر قلمداد خواهند کرد! اهمیت بیش از حد به موضوع دادن است. بهنظر میرسد که تصمیمگیری در مسائل علمی باید مبتنی بر رویههای علمی باشد. اگر تدبیری اندیشیده شود که با کمترین ضرر تصمیم گرفته شود به نفع جامعه دانشگاهی ایران خواهد بود.»
بعد از گذشت حدود 8 ماه از آن یادداشت همشهری، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی نظر کارشناسی خود را در مورد تحریم پایگاه علمی «الزویر» توسط مراکز دانشگاهی ایران اعلام کرد که طی آن آمده است: «تصمیم روسای دانشگاههای ایرانی - که بیشتر نه از سر تدبیر بلکه از غلبه احساس ناشی شده است - اثر محسوسی بر جامعه علمی جهانی نخواهد گذاشت، حال آنکه فشارهای مادی و معنوی زیادی بر جامعه علمی ایران تحمیل خواهد کرد. به این لحاظ عنوان خودتحریمی بر این اقدام، عنوان غریبی نیست».
البته درک این نکته که تحریم الزویر از سوی دانشگاههای ایران به نوعی خودتحریمی تلقی میشود نیاز به 8ماه کار مطالعاتی و پژوهشی نداشت کمااینکه در نخستین واکنش نسبت به این تصمیم شتابزده، روزنامه همشهری بر رعایت دوراندیشی و تدبیر در اتخاذ تصمیمهای حوزه علم و دانش تاکید کرد.
واقعیت این است که در برخی موارد، بدخواهان ایران از روی آگاهی نسبت به نحوه واکنش احساسی ایرانیان، چنین تصمیماتی را اتخاذ میکنند تا ما به دست خودمان، دسترسی به منابع و امکانات علمی را در سطح بینالمللی محدود کنیم. چنین اقداماتی هم بیخطر و فاقد تبعات منفی برای آنهاست و هم اینکه خود در کناری ایستاده و خویش را بیتقصیر و بیگناه جلوه میدهند.
شاید بهتر باشد مسئولان سیاستگذار در حوزه علم و پژوهش در ایران پیش از اتخاذ هر گونه تصمیمی، آن را در بوته نقد و بررسی کارشناسی و علمی و پژوهشی قرار دهند و ابعاد مختلف مسئله را پیش از آنکه دیر شود از زوایای مختلف واکاوی کنند تا پیامدهای منفی تصمیمات آنها گریبان دانشگاهها و دانشمندان و پژوهشگران ایرانی را نگیرد و این انتظار بیهودهای از متولیان نظام آموزش عالی و تحقیقاتی کشور نیست.
با وجود این جای خوشبختی است که هنوز هم در بدنه پژوهشی کشور، نهادها و مراکزی پیدا میشوند که تصمیمات شتاب آلود و احساسی برخی بر مسندنشستگان را نقد و تعدیل کرده و آن را در معرض حلاجی و ارزیابی آگاهانه قرار می دهند؛ باشد که مسئولان وزارت علوم به این تصمیمات پژوهشی وقعی بنهند.