شامگاه سهشنبه 26 اردیبهشت ماه، ماموران کلانتری 140 باغ فیض از طریق تماس شهروندان در جریان تیراندازی مرگبار در یکی از خیابانهای غرب پایتخت قرار گرفتند. با حضور ماموران در محل تحقیقات آغاز و مشخص شد که مرد جوانی در اثر شلیک گلوله از پای در آمده است. شاهدان نیز با محاصره راننده یک خودروی پژو که ظاهرا عامل این تیراندازی بود، مانع فرار او شده بودند.
یکی از شاهدان در تشریح ماجرا گفت: ما همزمان با شنیدن صدای تیراندازی، مقتول را دیدیم که از یک خودروی پژو پیاده شده و چند قدم جلوتر نقش زمین شد. راننده پژو زنی جوان و عامل تیراندازی مردی بود که روی صندلی جلو نشسته بود. این مرد بعد از شلیک گلوله، از ماشین پیاده شد و به طرف مقتول رفت. او بعد از اینکه از جیب وی وسیلهای را برداشت، به سرعت پا به فرار گذاشت. من و بقیه شاهدان هم با دیدن این صحنه به تعقیب وی پرداختیم تا مانع فرارش شویم اما مرد مسلح سوار خودروی دیگری که در انتظارش بود شد و گریخت. بعد از فرار او، زن جوان که شاهد این ماجرا بود نیز قصد ترک محل را داشت اما خودروی او را محاصره و وی را دستگیر کردیم.
ماموران بعد از شنیدن اظهارات شاهدان، زن جوان را بازداشت و برای انجام تحقیقات بیشتر به کلانتری منتقل کردند.
وی در بازجوییهای نخست خود را بیگناه دانست و مدعی شد که قاتل و مقتول 2مرد ناشناس بودند که بهصورت ناگهانی به سمت خودروی وی حمله ور شده و بعد از درگیری یکی از آنها به ضرب گلوله دیگری را به قتل رسانده و او هیچکدام از آنها را نمیشناخته است. ماموران که متوجه دروغپردازی این زن شده بودند به بازجویی از وی ادامه دادند تا اینکه سرانجام وی کلید معما را در اختیار تیم تحقیق قرار داد.
وی گفت: چند وقت پیش در سفری که به جزیره کیش داشتم با مقتول که کیوان نام داشت آشنا شدم اما وقتی به تهران برگشتم از او خواستم تا دیگر با من تماس نگیرد. مدتی از برگشت من به تهران گذشته بود که با میلاد یعنی عامل تیراندازی مرگبار آشنا شدم و به عقد موقت او درآمدم. یکی از روزها او در گوشی من شماره کیوان را دید و مشکوک شد. شوهرم با کیوان تماس گرفت و با او در یکی از خیابانهای غرب تهران قرار گذاشت.
مرا هم مجبور کرد که برای مشخص شدن حقیقت همراه او به محل قرار بروم. وی تصور میکرد من به او خیانت کردهام و من که اصلا فکر نمیکردم وی نقشه جنایت در سر دارد، راهی آنجا شدم. متهم ادامه داد: قرار بود آنها فقط با هم صحبت کنند و وقتی شوهرم تیراندازی کرد، وحشت به جانم افتاده بود و نمیدانستم باید چه کار کنم. وقتی بهخود آمدم متوجه شدم که در محاصره مردم گرفتار شدهام و راهی برای فرار ندارم. من اصلا نمیدانم که شوهرم سوار چه ماشینی شد اما احتمال میدهم که یکی از دوستانش منتظرش بوده تا با هم فرار کنند. بعد از اظهارات این زن، پرونده در اختیار بازپرس جنایی قرار گرفت تا در تحقیقات ویژه راز این جنایت و اینکه زن جوان حقیقت را گفته یا نه، فاش شود.