نیما بهدادی‌مهر: طبق آمار و ارقام موجود تا امروز حدود 150فیلم ایرانی از منابع و کتب ادبی اقتباس شده است. البته از بین این تعداد، حدود 30فیلم به‌طور جدی به سمت ادبیات رفته‌اند.

سینما - قصه های مجید

مابقی اقتباس‌ها یا منابع ناشناخته و کم‌اهمیتی دارند یا میزان تغییر و دستکاری در آنها به اندازه‌ای است که می‌توان نام اقتباس روی آنها نگذاشت. آنچه تاریخ روایت می‌کند این است که سینمای ایران با اقتباس شروع شده است و تعداد قابل توجهی از فیلم‌های دوره اول سینمای ایران از متون کهن و منظومه‌های ادبی استفاده کردند. نظیر: امیرارسلان نامدار (شاپور یاسمی 1334)، یوسف و زلیخا (سیامک یاسمی 1335)، رستم دستان، بیژن و منیژه (منوچهر زمانی 1337) و یکی بود، یکی نبود (رحیم روشنیان 1338) البته باید توجه کرد که توان سینما با توان کتاب، در انتقال یک فکر قابل قیاس نیست. قدرت سینما برای انتقال یک داستان به مخاطبان عظیم، بسیار زیاد است. از طرف دیگر درهم تنیده شدن روز‌به‌روز هنرها در یکدیگر اقتباس را توجیه می‌کند. یک اصل بسیار مهم‌تر، فهم تصویری یا قدرت و توانایی ترجمه کردن یک نوشته به یک اثر تصویری است. ادبیات کنونی پر از توصیف‌های روحی دقیق شخصیت‌ها، جزئیات زمان، مکان و اشیا است، مثلا در نوشته زیر نشان دادن بوی نا و کهنگی در فیلم امکان‌پذیر نیست. «وقتی وارد اتاق شد بوی نا و کهنگی نشان از عدم حضور طولانی کسی در اتاق بود...» این امر ناتوانی سینما را در نشان دادن برخی توصیف‌ها بیان می‌کند. اما از سوی دیگر نوشته در مقابل سینما در جلب کردن پاره‌ای از حواس ناتوان به‌نظر می‌رسد، به‌طور مثال صدا. کمتر توصیفی از صدا به اندازه خود صدا، می‌تواند حس شنوایی خواننده را برانگیزد.

کارگردان‌هایی که در اقتباس‌های سینمایی موفق بوده‌اند دست‌کم دوویژگی مهم داشته‌اند:
1- به روح اثر وقوف کامل دارند.

2- توانایی ترجمه نوشته به تصویر را نیز دارند. هرچه ذهن فیلمنامه‌نویس و کارگردان از تصویر غنی‌تر باشد، ترجمه‌اش عمیق‌تر و یگانه‌تر خواهد بود.

در سینمای ایران اقتباس از آثار ادبی زیاد نبوده و موارد موفق نیز اندک است. زمانی این اقتباس‌ها موفقیت‌آمیز بوده است که نویسنده در قید حیات بوده و کنار دست کارگردان. مانند: گاو، آرامش در حضور دیگران، شازده احتجاب، سارا و...
این مقدمه از آن رو اهمیت دارد که بدانیم مقوله اقتباس سینمایی از روی متون ادبی، تنها به مفهوم برگرداندن تصویری آن نوشته نیست بلکه عنصرخلاقیت و دقت در انتقال جزئی‌ترین شاخصه‌های ترسیم شده در فضای نوشته و جان‌بخشیدن تصویری برتمامی آنچه در متن به آن اشاره شده و شاید در وهله اول چندان با اهمیت نباشد از وجوه بدیهی یک اقتباس دقیق است که اگر چنانچه مطابق با منطق دراماتیزه‌سازی‌ متن و بخشیدن شاکله تصویری بر آن همراه باشد، اثر را به نمونه‌ای موفق بدل می‌کند. اما آیا همیشه رعایت آن نکاتی که برشمرده شد می‌تواند ضامن توفیق یک سینماگر در اقتباس ادبی باشد؟ پاسخ این سؤال در وهله اول می‌تواند نمایانگر مقارنه جهان ذهنی مولف کتاب و سازنده فیلم باشد. این مسئله بدین معناست که اگر فضاسازی یک نویسنده با آگاهی از امکان تبدیل محور روایی کتابش به یک فیلم سینمایی یا مجموعه تلویزیونی باشد در مرحله پرداخت قصه به عناصر مهمی چون دکوپاژبندی سینمایی یا شخصیت‌پردازی ملموس و دقیق اهتمام می‌ورزد که این مسئله را می‌توان یکی از بزرگ‌ترین امتیازات آثار هوشنگ مرادی‌کرمانی دانست. البته همواره اقتباس‌های سینمایی یا تلویزیونی از روی کتاب‌های وی با توفیق همراه نبوده و این سؤال را به وجود می‌آورد که چرا مهرجویی و پوراحمد در اقتباس از روی آثار وی موفق بوده‌اند اما حاصل کار مرضیه برومند، وحید موساییان و سعید ابراهیمی‌فر در مربای شیرین، گوشواره و تک‌درخت‌ها نتوانست انتظارات را برآورده سازد؟

مطابق تجربه‌های سالیان اخیر شاید بتوان اقتباس موفق سینمایی از آثار مرادی کرمانی را به عواملی چون خلاقیت فیلمساز، نوع بهره‌گیری محیطی وی از فضاسازی‌های درونی و بیرونی ترسیم‌شده در کتاب( برای مثال برداشت ذهنی پوراحمد از شهر مورد نظر مرادی کرمانی و تبدیل آن به اصفهان در قصه‌های مجید که با هوشمندی صورت پذیرفت) و درایت کارگردان در استفاده از بازیگر مناسب برای ایفای شخصیت‌های کتاب و بخشیدن وجهه سینمایی به آنها مربوط دانست که با این نگرش رمز توفیق یا شکست آثار سینمایی ساخته‌شده از روی کتاب‌های مرادی کرمانی درک می‌شود. برای ارزیابی بهتر، به مجموعه قصه‌های مجید و فیلم‌های مربای شیرین، مهمان مامان و گوشواره که از روی آثار هوشنگ مرادی‌کرمانی ساخته شده است نگاهی کوتاه می‌اندازم.

1- قصه‌های مجید: مجموعه قصه‌های مجید بخشی از ماندگاری خود را مرهون توانایی کیومرث پوراحمد در بهره‌گیری مؤثر از قابلیت‌ها و داشته‌های سینمایی نوشته مرادی کرمانی است؛ شخصیت‌پردازی بکر و فضاسازی‌های خوب مرادی کرمانی که البته بافت شهر کرمان را مدنظر داشت با هوشمندی پوراحمد در تبدیل لوکیشن اصلی به اصفهان و بهره‌گیری مناسب از بازیگران همسان با آن مناسباتی که در کتاب ترسیم شده بود منجر به تولید مجموعه‌ای شد که همچنان با آدم‌های دوست‌داشتنی‌اش در ذهن بینندگان نشسته است. بازیگر نقش مجید در یک بازیگوشی هنرمندانه، روحیات نوجوانان این رده سنی را به‌خوبی بازتاب می‌دهد و ارتباط‌گیری‌هایش با بی‌بی (زنده‌یاد پروین‌دخت یزدانیان) هنوز هم جذاب است. سکانس‌های جذاب کل کل‌های ناظم( با بازی درخشان جهانبخش سلطانی) با مجید و قسمت مربوط به قرائت انشاها یا استرس مجید در قسمت مربوط به امتحان ریاضی هنوز هم در دیدارهای مجدد تازگی خود را حفظ کرده است و نوع طنازی مرادی‌کرمانی در چیدن پازل‌های روایی در کنار هم و نگاه سینمایی وی هنگام شخصیت‌پردازی باعث شده تا حس و حال لحظه‌های اثر، طبیعی از کار درآید.

2- مربای شیرین: شاید شکست فیلم مربای شیرین که کارگردانی چون مرضیه برومند را پشت خود می‌دید با توجه به داشته‌های بکری که کتاب مربای شیرین مرادی‌کرمانی داشت اصلا در تصور نمی‌گنجید. استفاده از بازیگران شناخته شده و پیشینه موفق برومند و قصه شیرینی که دستمایه ساخت فیلم قرار داده بود همگی نوید‌دهنده تولید یک فیلم بفروش بود اما تعویق متعدد زمان اکران آن و کهنگی مضمون با توجه به تحولاتی که صورت گرفته بود سبب شد تا این فیلم به‌عنوان نمونه‌ای ناموفق در سینمای اقتباسی در نظر آید. کتاب مرادی کرمانی با توجه دقیق این نویسنده به درآوردن فضاهای مؤثر در ایجاد کمدی موقعیت و خلق شرایط جذاب، از پتانسیل‌های سینمایی بالایی برخورداربود به ویژه باید به بخشی از کتاب اشاره کرد که رئیس کارخانه در حال سخنرانی بود و با تاکید بر برخی کم‌کاری‌های صورت گرفته توسط اغلب افراد و با غلظتی خاص گفت: نمی‌خواهم بگویم چه کسی است اما همان فردی که در گوشه سالن است و لباس راه‌راه پوشیده است و بدین‌ترتیب ویژگی پوششی و موقعیت مکانی فرد مورد نظرش را برای حضار گفت و به نوعی وی را ضایع کرد. حال و هوای این بخش از متن همراه با یک طنازی رندانه است که اگر کارگردان، مایه‌های کمیک این لحظه را به درستی درمی‌یافت صحنه‌ای جذاب درون فیلم مشاهده می‌کردیم.

3- مهمان مامان: وقتی خبر ساخت فیلم مهمان مامان توسط داریوش مهرجویی از روی نوشته ساده و کاملا بومی مردای‌کرمانی منتشر شد شاید هیچ کس انتظار چندانی برای موفقیت آن نداشت. به واقع اگرچه مهرجویی پشت این کار قرار داشت اما سادگی مضمون اصلی و آن پیشینه‌ای که از سازنده هامون در ذهن‌ها شکل گرفته بود سبب شد تا نوعی پیش‌داوری نسبت به آن شکل گیرد و این سؤال مطرح شود که آیا یک فیلمساز فیلسوف می‌تواند از پس یک قصه ساده شهری برآید؟ با مشاهده فیلم به قدرت قصه‌پردازی مرادی‌کرمانی و هوشمندی مهرجویی در نمایش جزئیات ارتباط آدم‌های قصه و دقت به جزئی‌ترین مسائل ازجمله بخیه زدن خراش ماهی درون حوض که یک فضای جمعی و دور‌همی ایرانی را با مهارتی جالب به سکانسی جذاب بدل کرد پی‌می‌بریم. کاراکترهای کاغذی مرادی کرمانی چنان توسط مهرجویی دارای شناسه سینمایی شدند که برخی از بازی درخشان حسن پورشیرازی، پارسا پیروزفر، گلاب آدینه و مهمان مامان و نیز میزانسن‌های هوشمندانه مهرجویی که منطبق بر حال و هوای ساده قصه بود به وجد آمدند. لحظه‌ای که عفت خانم(گلاب آدینه) دچار افت فشار می‌شود و درون فولکس به سمت بیمارستان در حرکت هستند صحنه‌ای بدیع توسط مهرجویی به مخاطبان عرضه می‌شود. شیشه درب فولکس پایین کشیده می‌شود تا هوا، داخل ماشین جریان یابد اما دود اگزوز کامیون به درون ماشین می‌آید و شیشه‌ها بالا می‌رود و با سرفه کاراکترهای درون ماشین، شیشه مجدد به پایین کشیده می‌شود. همین صحنه ساده چنان با مهارت از درون کتاب به شکار دوربین ذهنی مهرجویی در‌می‌آید که به نمونه‌ای قابل قبول از کمدی موقعیت بدل می‌شود.

4- گوشواره: باز هم اقتباسی دیگر از آثار مرادی کرمانی صورت گرفت. فیلم یک خط سیر داستانی ساده و مشخص از تلاش یک کودک برای حفظ کلاس شخصیتی‌اش را بازتاب می‌دهد و به یک صبح تا شب این کودک می‌پردازد؛ از وقتی به تولد دوستش می‌رود و خود را یک دختر متعلق به خانواده‌ای مرفه می‌نمایاند. فیلم به‌واقع مکاشفه‌ای است در باب احوالات این دختر که از هنگام ورود دوست مشترک وی و صاحب تولد و نگرانی این دختر از فاش شدن طبقه اجتماعی‌اش سرو‌شکلی بهتر می‌یابد و تا زمانی که به گونه‌ای از بیمارستان بیرون می‌آید و به‌دنبال موتور ناپدری‌اش می‌دود و پشت چراغ قرمز به ترک موتور می‌پرد و مادر را در آغوش می‌گیرد، ادامه دارد. بحث لهجه مسعود رایگان، استفاده عجیب از اکبرعبدی در نقش یک پزشک جراح و البته روایت ساده داستانی کودکانه که به متن مرادی‌کرمانی به‌شدت وفادار است نیز نتوانست گوشواره را به نمونه‌ای موفق در سینمای اقتباسی بدل سازد و باز هم این نکته را مشخص ساخت که همه آثار مرادی کرمانی قابلیت پرداخت سینمایی ندارند و صد‌البته هر کارگردانی نیز توان بهره‌گیری مناسب از آثار این نویسنده را ندارد. نکته‌ای که به‌وضوح در دلایل توفیق و ناکامی چهار اثر یاد‌شده آشکار است.

کد خبر 171213

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز