شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۱ - ۰۴:۴۴
۰ نفر

هومن عبداللهی: «از پائولو کوئلیو متنفرم!» رمانی ا‎ست عاشقانه، آن هم در روزگاری که رفتن به سراغ مضامین عاشقانه به‌دلیل کثرت استفاده، نوعی خطرکردن محسوب می‎شود؛

جلد کتاب

به‌خصوص اینکه نویسنده این رمان ریسک استفاده از مثلث‎ عشقی آشنا را نیز به جان خریده است، اما در عوض سعی کرده با جایگزین کردن موقعیت‎های داستانی تازه، به هم ریختن قاعده و بازی با نحوه ارتباط قهرمان - راوی- نویسنده و نهایتا به کار بردن ایده‎های بینامتنی، این مسئله‎ را تحت‌الشعاع قرار دهد و تا اندازه زیادی نیز از چنین آزمونی با سربلندی بیرون آمده است.

حمید رضا امیدی سرور برای روایت نخستین رمان خود، صرف‌نظر از پاره‎ای کاستی‎ها که در نخستین کار یک نویسنده قابل اغماض است، زبانی ساده و نثری روان و بی‎تکلف را برای روایت داستان خود برگزیده است، البته با انبوهی از شوخی‎های زبانی و طنزی دلنشین که نقشی کلیدی در جذابیت از پائولو کوئلیو متنفرم! دارد؛ به‎خصوص برای آن دسته مخاطبان که آشنایی نسبی با ادبیات و سینما دارند، این شوخی‎ها و همچنین ارجاع به المان‌هایی برگرفته از ادبیات و سینما که به ساحت روایت آمده و درونی شده‎اند، از تاثیر گذارترین عناصر برای ورود به دنیای خاص رمان و برقراری ارتباط با آن می‎تواند باشد. انتخاب نام رمان به‎شکلی ا‎ست که می‎تواند توجه هر مخاطبی را به‌خود جلب می‎کند و هرچند برای گروهی از علاقه‌مندان پائولو کوئلیو می‎تواند دافعه بر انگیز باشد اما با این حال باید توجه داشت که این رمان فی نفسه اثری علیه کوئلیو نیست، بلکه می‎کوشد رویکردی نقادانه به جریانی داشته باشد که با دریافت و تلقی سهل‎گیرانه، کوئلیو را به‌عنوان نسخه‎ای برای شفای انسان امروز مطرح می‌کنند؛ آن هم درحالی‌که نسبت به بسیاری از داشته‎های خود، تغافل می‎ورزند.

از این منظر نویسنده در تلاش است تصویری از وارونگی معناباختگی و همچنین فاصله میان واقعیت و معنا را در زندگی شهری امروز، پیش روی مخاطب قراردهد؛ تلاشی که با بازتاب از دست رفتن بسیاری از ارزش‎های زندگی و فرهنگ مردم چنین جامعه ای برجسته شده است. این چنین است که گاه نویسنده بارویکردی نوستالژیک و حسرت‎خوارانه به مرثیه‎سرایی در این رابطه می‎پردازد و در دل روایت داستانی عاشقانه انبوهی از این نشانه را مورد تاکید قرار می‎دهد تا مخاطبانی از طیف‎های مختلف به راحتی آن را دریابند. در چنین شرایطی‎ست که تلاش قهرمان تلخ‎اندیش داستان برای کامیابی، راه به جایی نمی‌برد و نهایتا رمان به شرحی از شکست بدل می‎شود؛ شکستی که نشانه‎های آن را از همان جمله قصار آغازین داستان (نوشتن یعنی نومیدی مطلق، ویرجینیا ولف) می‎توان رمزیابی کرد.

با این حال امیدی سرور موقعیت‌هایی را تدارک می‎بیند که مخاطب بی‎توجه به این گمانه‎زنی‎‎ها با داستان و قهرمانانش همراه شده و معجزه‎ای‎ را به انتظار می‎نشیند که وقوع آن ناممکن به‌نظر می‎رسد، به همین دلیل است که چند صفحه مانده به پایان رمان، وقتی نویسنده پایانی خوش و توأم با کامیابی را در این موقعیت داستانی معادل‌سازی‌ می‎کند، عینیتی به آن نمی‎دهد تا تنها به‌عنوان یک فرض برای فرجام کار قهرمانان داستان، در ذهن مخاطب تداعی شده و جمع‎بندی نهایی را به‌عهده خود آنها می‎گذارد. در عوض پایانی باز و ملموس را برمی‎گزیند که به همین نسبت نیز تاثیر‌گذار از کار در آمده است. این مسئله باعث می‎شود مخاطبی که در طول این 400 صفحه با شخصیت‎ها همراه بوده به سادگی پرونده آنها را در فکرو ذهن خود نبندد و لااقل تا مدتی این رمان و قهرمانانش مهمان ذهن او باشند. شکی نیست که در رمان از پائولو کوئلیو متنفرم! ، لذت بردن مخاطب یک اصل است و...؛ این همان حلقه مفقوده‎ای ا‎ست که به‌خصوص در ادبیات داستانی این سال‌ها خلأ آن احساس شده است.

کد خبر 171882

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز