از آن بابت که اتفاقا خیلیوقتها با موضوع کتاب، میهمان این جعبه جادویی میشود و از قضا دستی هم بر آتش نشر و نویسندگی و. . . دارد.
- چرا در تلویزیون برنامهای مشابه هفت و 90 که به سینما و فوتبال میپردازند، برنامه درست و درمانی برای پرداختن تخصصی به کتاب وجود ندارد؟
تولید برنامههایی مثل هفت و 90 در تلویزیون در واقع ناشی از یک سابقه رسانهای در تلویزیون است. اما این سابقه در حوزه کتاب وجود ندارد و هنوز ظرفیت لازم و مقدمات اولیه برای تولید برنامهای پرطرفدار و جنجالی درباره کتاب ایجاد نشده. فوتبال و سینما سالهاست در سیاستهای تبلیغاتی کشور جای خود را پیدا کردهاند و به تبع آن در رسانههای دیداری - شنیداری به آن پرداخته میشود و در مورد آنها تبلیغ میشود اما نکته مهم این است که درباره کتاب قبل از آنکه دنبال داشتن برنامههایی شبیه هفت و 90 باشیم باید مقدمات آن را فراهم کنیم.
- این مقدمات چیست و چگونه فراهم میشود؟
در تلویزیون هیچ برنامهای وجود ندارد که در آن بحثهای کتابشناسی مطرح شود و به مخاطب بگوید چگونه باید کتاب خرید، چطور باید تشخیص داد کتاب مناسب حالش کدام است. یا چطور میتوان نویسنده شد و کتاب طی چه مراحلی تولید میشود. اصلاً یک ناشر چه کار میکند و وظایفش چیست و اقتصاد نشر یعنی چه؟ در مجموع درباره اینکه یک کتاب و نویسنده چگونه بهوجود میآیند حرفی زده نمیشود. دقت کنید چه حجمی از اخبار کشور به حوزه کتاب و نشر مربوط میشود؟
اینها مسائل عام و عمومی مربوط به کتاب هستند. در واقع این موضوعات همان مقدماتی هستند که از آن حرف زدم؛ اینها پیشنیاز تولید برنامههایی مشابه 90و هفت در حوزه کتاب هستند. هر چند به عقیده من پرداختن به آنها تا رسیدن به نتیجه مطلوب چند سالی طول میکشد. میخواهم بگویم تا کتاب تبدیل به یک مسئله عمومی نشود. مخاطب پیدا نمیکند. در حال حاضر فوتبال و سینما تبدیل به مسئله عمومی جامعه شدهاند و به همین دلیل برنامههای هفت و 90 با استقبال روبهرو میشوند. مردم بازیکنهای فوتبال و بازیگران سینما را میشناسند و پیگیر اخبار آنها هستند اما درباره کتاب با توجه به گستردگی حوزه آن در عرصه سیاست، شعر، رمان و روانشناسی و... چند نفر از مردم هستند که نویسندهها، ناشران و حتی کتابفروشیها را میشناسند؟ اگر هم بعضی از آنها شناخته شده باشند بیشتر در تهران است و آن هم در بین افراد معدودی و محافل خاصی شناخته شده هستند. باز هم تکرار میکنم هنوز ظرفیت و مقدمات لازم درباره تولید برنامهای پرمخاطب با موضوع کتاب ایجاد نشده است و از آنجایی که یکی از مهمترین اهداف تلویزیون جذب مخاطب بیشتر است به کتاب کمتر میپردازد.
- اینکه چالشهای ما در کتاب بیشتر از سینما و سایر شاخههای هنری است موجب نمیشود که تلویزیون با احتیاط به این مقوله نزدیک شود؟
تولید برنامههایی مانند هفت و 90 را ناشی از پسند مخاطب میدانم و این مهمترین چیزی است که مدیران و برنامهسازان به آن فکر میکنند. در تلویزیون فرم، شکل و صنعت خیلی مهم است. فوتبال محتوایی ندارد، یک بازی است و درواقع یک شکل است. سینما هم در وهله اول شکل و فرم است و بعد به محتوا ختم میشود. اما در عرصه کتاب کاملا با اندیشه مخاطب سر و کار داریم و تا زمانی که پسند و ذوق مخاطب متعالی نشود رسانه هم مطابق ذوق مخاطب برنامه میسازد. از طرفی سال هاست که دیگر در آموزش و پرورش ما کمتر معلمهای مولف رشد میکنند، در حالیکه بسیاری از نویسندگان دهه 40 تا 60 از دل آموزش و پرورش رشد کرده بودند و ما نویسندگان فرهیختهای داشتیم که با نسل جوان ارتباط مستمر داشتند. اینها همان مسائل کتاب هستند که باید دربارهاش تلویزیون حرف بزند. وقتی یک موضوعی مخاطب عمومی پیدا کند در آن صورت تقاضا هم برای آن افزایش مییابد و برنامهسازان تلویزیون را تشویق به تولید برنامه در آن حوزه میکند.
- من جواب سؤالم را درباره خط قرمزها نگرفتم !
چرا، این خط قرمزها وجود دارد. منکر وجود خط قرمزها نیستم اما این خط قرمزها از کجا آمده؟ اگر مقدماتی که گفتم انجام شود آن وقت خط قرمزها هم محدودتر میشود و میتوان گستره وسیعتری به کتاب داد. وقتی آگاهی و دانش عمومی کم باشد و تولید نوعی برنامه ایجاد نگرانی کند که شاید موجب انحراف و افزایش ناآگاهی در میان مردم شود آن وقت وسواسها زیاد میشود اما در شرایطی که همه مردم در مورد موضوعی حرف میزنند و حتی نظر کارشناسانه دارند آن وقت خط قرمزها کمرنگ میشود. چنانچه در حال حاضر میبینیم مردمی که درباره فوتبال و سینما حرف میزنند سطح سواد و دانش آنها چندان تفاوتی با کارشناسان این حوزه ندارد. بنابراین هر قدر جامعه فرهیختهتر و آگاهتر شود آن وقت میتوان در مورد قرمزترین مسائل حرف زد، در آن صورت چرا نشود در رسانه درباره موضوعات مختلف حرف زد؟
- پس اگر سطح دانش عمومی جامعه افزایش یابد آن وقت میتوان دلخوش بود که حتی مجوز کتاب و حوزه نشر هم آسانتر داده شود؟
قطعا تاثیرگذار است و میتواند در دادن مجوزهای نشر هم خط قرمزها را کمرنگ کند.
- تقسیمبندیها تا چه اندازه دست مدیران را برای تولید برنامه در حوزه کتاب بسته است؟
اتفاقاً این مرزبندیها را لازمه این حوزه میدانم. مرزبندیها میتواند باعث رشد در عرصه فرهنگ و کتابخوانی شود. مرزبندیها مشکل ایجاد نمیکند بلکه نحوه برخوردها و تنگنظریهایی که وجود دارد مشکل ایجاد میکند. اگر برخوردها علمی باشد صاحبان این مرزها میتوانند با یکدیگر چالش داشته باشند و حتی دعوا کنند و در این میان فرصت رشد و شکوفایی فرهنگ مهیا شود اما از آنجایی که عرصه کتاب پیوند عمیقی با سیاست، اندیشه و قدرت موجود در جامعه دارد صاحبان این مرزها چندان مجال تقابل با یکدیگر را پیدا نمیکنند. معتقدم پنج انگشت باید با هم بالا بیایند تا کل جامعه به رشد فرهنگی برسد و تنها امکان رشد نخبهها فراهم نباشد بلکه عموم مردم هم همراه با نخبهها باید رشد کنند. نکته اینجاست که سطح فرهنگی جامعه به آن حد از رشد و شکوفایی نرسیده و رسانه هم برای ارتقای آن تلاش نمیکند.
- یعنی میخواهید بگویید همه چیز برگرفته از پسند مخاطب است؟
خب بله، در جامعهای مثل ایران، طبیعی است مخاطب بیشتر دنبال کتابهایی از جنس عامهپسند است. اما از طرفی اعتقاد دارم ارتقای ذوق مخاطب دغدغه مدیران نیست و در اولویت کاریشان قرار ندارد. دلیلش هم این است که مردم ما عموماً مردمی شفاهی هستند.
در پیشینه تاریخی جامعه ایرانی مردم همیشه در شبنشینیها حرف زدهاند و قصهها را روایت کردهاند در حالیکه مردم غرب، مردم مکتوب هستند. این نکته مهمی است چرا که فرهنگ بهصورت مکتوب صادر میشود و ما برای آنکه بتوانیم علم را صادر کنیم نیاز داریم که به فرهنگ مکتوب برسیم. مهمتر از همه چطور میتوان انتظار داشت مدیری که اهل مطالعه نیست و آخرین کتابی که خوانده برمیگردد به دوره دانشجوییاش دغدغه کتاب و تولید برنامههایی با مضمون کتاب داشته باشد؟ متأسفانه مدیران ما کتابخوان نیستند. بهنظرم قبل از آنکه دنبال داشتن برنامهای مشابه هفت و 90 باشیم باید ظرفیتها و مقدمات را آماده کرد و باید کار در حوزه کتاب را از جاهایی عمیقتر و عقبتر شروع کرد.