نکته فقط این نبود که ملاقلیپور کارگردان خوبی بود؛ چیزی که این روزها داغ فراقش را بیشتر میکند، بیشتر به خود ملاقلیپور بازمیگردد تا فیلمهایش. آن صداقت و صمیمیتاش که باعث میشد با وجود ظاهر خشناش خیلی زود بر دلها بنشیند.
وقتی در دنیایی زندگی میکنیم که دوگانگی و تناقض از عناصر لاینفک آن است، صداقت و روراستی کسی مثل ملاقلیپور بیشتر ارزش پیدا میکند و به چشم میآید. ملاقلیپور از همان زمان «بلمی به سوی ساحل» تا همین نفسهای آخر، با چنگ و دندان فیلم میساخت.
با همه وجودش و به دشواری، چون نه اهل باج دادن بود و نه زیر بار حرف زور میرفت. این سینماگر جنگ و اجتماع در فیلمهایش خودش را بروز میداد. آن خشونت در عین شفقت و آن حس و حالی که در آثارش به چشم میخورد، بازتاب صادقانهای از خالقشان بود.
ملاقلیپور مثل هر فیلمساز دیگری، فیلم بد هم در کارنامهاش دارد. او اما هرگز فیلمی نساخت که به آن اعتقاد نداشته باشد. عصیانی که در فیلمهای ملاقلیپور به چشم میخورد، از دل دردمندش برمیخاست و لاجرم بر دل مینشست.
ثبت حقیقت
جزو اولین کسانی بود که دوربین به دست به جبهههای جنگ رفت. بهتر است بگوییم که او در میان همنسلانش که بعدها به عنوان سینماگران شاخص جنگ شهرت یافتند، اولین نفری بود که فیلم دفاع مقدس را ساخت. فیلمهای کوتاه «شاه کوچک» و «سقای تشنهلب» برآمده از حقایقی بودند که ملاقلیپور به چشم خودش دیده بود.
«نینوا» اولین ساخته بلند سینمایی ملاقلیپور در شرایطی ساخته شد که فیلمهای جنگی سینمای ایران از جنس «مرز» و «پایگاه جهنمی» بودند، فیلمهایی برگرفته از نمونههای نازل جنگی که در آنها حادثهپردازی و اکشن حرف اول و آخر را میزد.
ملاقلیپور با تجربههایی بکر و دست اول از جبههها، وقتی هم به سمت سینمای جنگی حادثهپرداز رفت، «بلمی به سوی ساحل» را ساخت که تفاوتهای ماهوی با دیگر فیلمهای حادثهپرداز جنگی آن سالها دارد. میگویند در میانه سالهای جنگ، خیلی از نوجوان و جوانها با دیدن «بلمی به سوی ساحل» به جبهه رفتند.
اما اتفاق اصلی با «پرواز در شب» رخ داد. فیلمی که به درستی از آن به عنوان مبدأ سینمای دفاع مقدس یاد شده است.اگر در «بلمی به سوی ساحل» فیلمساز نگاهی هیجانی به جنگ داشت، این بار حادثه و هیجان جای خود را به تأمل و تأنی داده بود.
ملاقلیپور به درستی در به تصویر کشیدن جنگی که فرهنگ عاشورا و ارادت به امام حسین(ع)، در رزمندگانش موج میزد، یک ماجرای گویا واقعی را به ماجرای کربلا پیوند زد. او که قبلاً «سقای تشنه لب» را ساخته بود، این بار هم یاد تشنهلبان کربلا را در فیلمش تداعی کرد.
آن رجزخوانی معروف نریمان در اواخر فیلم از فصلهای به یادماندنی سینمای جنگ است. چنانکه کلیت فیلم به مثابه تولد سینمای دفاع مقدس بعد از چند سال فیلم جنگی ساختن، یاد شد. ملاقلیپور با حساسیت و تیزبینیاش سینمای جنگ را از مدار کلیشهها خارج کرد.
بعدها حاتمیکیا گفت که تحت تأثیر «پرواز در شب» ملاقلیپور، تصمیم گرفته که فیلم جنگی بسازد. ملاقلیپور بعد از ساخت چند فیلم اجتماعی در بازگشت به سینمای جنگ، فیلمهای «سفر به چزابه» و«نجات یافتگان» را ساخت. فیلمهایی که امروز از آنها به عنوان آثار به یاد ماندنی دفاع مقدس یاد میشود، ولی در زمان ساختشان کاملاً با بیمهری و بیاعتنایی مواجه شدند.
«هیوا» ادامهای بر «سفر به چزابه» بود. باز هم جریان سیال ذهن و تداخل خیال و واقعیت و البته همچنان به همراه تواناییهای تازهای از ملاقلیپور در خلق لحظههای نفسگیر جنگ.
درست مثل سکانسهای جنگی «قارچ سمی» و کلاً فیلم «مزرعه پدری» با ملاقلیپور صمیمیت و حس و حال به سینمای دفاع مقدس راه پیدا کرد، با آدمهایی که مشخص بود از عمق وجود سازندهاش برخاستهاند. سینمای جنگ تواناترین کارگردانش را از دست داد.
ملاقلیپور فیلمسازی را در جبهه آموخت، ولی بعد از پایان جنگ یکی از اولین فیلمسازان دفاع مقدس بود که فیلم شهری و اجتماعی ساخت. نکته بارز در آثار اجتماعی ملاقلیپور به تصویر کشیدن تقابل آرمان و واقعیت است.
این تقابل با لحنی تلخ و نومیدانه اما به شدت ملموس به فیلمهایی چون «نسل سوخته» و «قارچ سمی» انجامید.مایه عدالتخواهی اجتماعی به زیباترین شکلاش در فیلمی چون «نسل سوخته» مشهود است.این درد اجتماع داشتن در کنار حس و حساسیتهایی که اصلاً ویژگی شخصیت ملاقلیپور بود و به فیلمهایش هم راه مییافت، فیلم به فیلم لحن تلختری به خود میگرفت.
آنارشیسمی که ملاقلیپور در «قارچ سمی» به تصویر میکشید و دو کاراکتر برگزیده و پاک باختهاش، دومان و سلیمان را یک تنه به مصاف جبهه شر میفرستاد، اصلاً عارضی نبود. این آنارشیسم از دل دنیایی که ملاقلیپور آن را ترسیم میکرد، نشأت میگرفت.
حتی در ملودرامی چون «م. مثل مادر» هم که از جنس سینمای اجتماعی مطلوب ملاقلیپور فاصله داشت، هم خود موقعیتی که درام براساسش شکل گرفته بود، تلخ، تأثیرگذار و البته سوزناک بود.ملاقلیپور با «مجنون»، «پناهنده»، «نسل سوخته» و «قارچ سمی» یکی از شاخصترین سینماگران اجتماعینگر بود. سینمای اجتماعی ایران یکی از ستونهایش را از دست داد.