این مرد جوان دوشنبهشب، وقتی از محل کارش در کیانمهر کرج بیرون آمد تا به سمت خانهاش برود نمیدانست حادثهای تلخ در انتظارش است. سمیه نصیری، همسر قربانی درگفتوگو با خبرنگار همشهری درباره جزئیات حادثه گفت: شوهرم کارگر شرکت بتنریزی بود. زمان استراحتش کم بود و بیشتر وقتش را کار میکرد تا پیش من و بچههایمان شرمنده نباشد. ساعت کاریاش از چهارصبح شروع میشد و به خاطر مخارج سنگین زندگی مجبور بود اضافهکاری کند. بعضی از روزها اصلا او را نمیدیدم چرا که در تاریکی از خانه بیرون میرفت و 12شب زمانی که بچهها خواب بودند به خانه برمیگشت.
وی ادامه داد: روز حادثه، مبعث حضرت رسول اکرم(ص) بود. روز تعطیل بود اما بهرام تصمیم گرفت که به محل کارش برود. از او خواستم روز تعطیل استراحت کند اما او نپذیرفت. صبح زود از خانه خارج شد و به محل کارش رفت. آن روز چندین بار با هم تلفنی صحبت کردیم و گفت شب به خانه برمیگردد. از او خواستم که زودتر بیاید تا بچهها را به پارک ببریم.
او هم پذیرفت. شب ساعت 10 با من تماس گرفت و گفت که کارش تمام شده، اما بعد از گذشت یک ساعت به خانه نیامد. در حالیکه چشم انتظارش بودم و مرتب ساعت را نگاه میکردم با موبایلش تماس گرفتم اما خاموش بود. نگرانیام بیشتر شد چون از کیانمهر تا خانهمان در ماهدشت کرج فاصلهای نبود که او بخواهد دیر به خانه بیاید. دیگر طاقت نیاوردم، با خانواده شوهرم تماس گرفتم و گفتم که نگران بهرام هستم و از آنها خواستم که به محل کارش برویم و دنبالش بگردیم.
آن شب به محل کار بهرام رفتیم اما گفتند که او آنجا را ترک کرده است. بعد به کلانتری کیانمهر رفتیم و در آنجا بود که متوجه شدیم بهرام تصادف کرده و در بیمارستان بستری است. در گزارش پلیس آمده بود که بهرام در کیانمهر هنگام بازگشت به خانه در حالیکه سوار خودروی پژو آردیاش بود به تیر چراغبرق برخورد کرده و کارشناسان علت حادثه را خوابآلودگی او اعلام کردهاند.
شوهرم در اثر خستگی هنگام رانندگی در یک لحظه خوابش برده و این حادثه تلخ برایش اتفاق افتاده بود. وقتی از ماجرا باخبر شدیم فورا به اورژانس رفتیم. پزشکان بهعلت وخیمبودن حال بهرام، او را به بیمارستان شهید مدنی کرج فرستاده بودند. ضربهای که به سرش خورده بود به حدی بود که او را به قسمت آیسییو بیمارستان بردند اما شوهرم به کما رفت.
وقتی پزشکان اعلام کردند که او دچار مرگ مغزی شده و امیدی به برگشت وی نیست دنیا روی سرم خراب شد. من مانده بودم با یک دختر 11ساله و یک پسر ششساله. من و بهرام 13سال پیش در روز مبعث حضرت رسول(ص) با هم ازدواج کرده بودیم و حالا درست در همان روز این اتفاق برای همسرم افتاد.
پزشکان بعد از دوروز اعلام کردند که بهرام دچار مرگ مغزی شده و اگر ما رضایت دهیم اعضای بدن او را به بیماران نیازمند اهدا خواهند کرد. میدانستم با امضای رضایتنامه هم روح همسرم در آرامش است و هم به چند بیمار دیگر امید دوباره برمیگردد، به همین خاطر با همفکری خانواده شوهرم به اهدای اعضای بدن او رضایت دادیم. ساناز دهقانی، مسئول واحد فراهمآوری اعضا در بیمارستان سینا نیز درخصوص این حادثه گفت: عصر چهارشنبه بهرام را به بیمارستان سینا انتقال دادند و ظهر پنجشنبه عمل اهدای عضو انجام شد. وی افزود: با رضایت خانواده بهرام اشراقی، کلیهها و کبد وی به سه بیمار نیازمند اهدا شد.