وی در میانه جنگ جهانی دوم خیلی زود قد کشید و به سن درس و مشق رسید. آن روزها شخصی به نام «میرعلی بیگ» از آذربایجان شوروی به روستای دیجویجین مهاجرت کرده بود و چون خودش به علم و دانش علاقه داشت سنگ بنای مدرسهای کاهگلی را گذاشته بود.
بچههای روستا از جمله حسنعلی نیز دور او جمع میشدند و خواندن و نوشتن را یاد میگرفتند.
جنگ جهانی دوم تمام شده بود و ایران نیز از آسیب های آن در امان نبود. وضع معیشتی مردم بدتر و بدتر میشد تا جایی که در برخی نقاط کشور نانی برای خوردن هم نبود. مرادعلی پدر حسنعلی نیز از این اوضاع بد بی نصیب نماند و خیلی زود ورشکسته شد و تمام اموالش را فروخت.
بدین ترتیب فرزندان بزرگ او همچون بسیاری از کودکان و نوجوانان کار کردم را بر درس ترجیح میدهند و وارد بازار کار میشوند.
اما مادر حسنعلی تمام سختیهای زندگی را به جان می خرید تا حسنعلی که از همه کوچک تر بود درس و مشق اش را رها نکند.
او نیز قدرشناس این تلاشهای مادر، خوب درس میخواند و همیشه جزو بهترین شاگردها در مدرسه میشود.
وی در بخشی از خاطرات آن دوران گفته است:
- «هرگز آن امتحان دبستان خیابان سیروس را فراموش نمیکنم. آن ترکه های درخت آلبالو که معلم بر دستم فرود میآورد را همیشه به یاد دارم. باید برای امتحان برگه امتحانی می بردیم ولی پدرم پولی نداشت که به من بدهد و من هم رویم نمی شد از او پول بخواهم. بدون برگه به مدرسه رفتم و معلم نیز با ترکه مرا تنبیه کرد.»
اما حسنعلی هر طور که بود درسش را تا کلاس یازدهم دبیرستان ادامه میدهد. سر انجام وضع اقتصادی نامناسبتر میشود و او یک سال قبل از دیپلم درس را رها میکند و راهی بازار کار میشود.
اول به نیروی هوایی میرود و به عنوان تکنیسین هواپیما شروع به کار میکند، اما بعد از مدتی متوجه میشود که این شغل با روحیهاش سازگار نیست و خود را بازخرید میکند.
حسنعلی که در طول دوران نوجوانی و جوانی خود در بین اقوام و آشنایان به یک جوان امانتدار و صادق شناخته شده بود، از طرف یکی از آشنایان که در آلمان به تجارت فرش مشغول بوده دعوت به کار میشود. او سریع این پیشنهاد را میپذیرد چرا که کار در یک کشور دیگر فرصت تجربه اندوزی را به وی میداد.
حسنعلی با سرمایهای که در این مدت اندوخته بود یک مغازه اجاره کرد و خیلی زود اعتماد تاجران فرش را به خود جلب کرد، به شکلی که میلیونها فرانک فرش و عتیقه بدون دادن ضمانت به آنها را برایشان میفروخت و بدین ترتیب رونق کارش را افزایش داد.
بعد از انقلاب به کشور بر میگردد و ایثار و فداکاری او سنگ بنای یک نیت بزرگ در دل او شد. ساخت 72 مدرسه تا رسیدن به تعداد شهدای دشت کربلا.
نیتی که اگرچه به عقیده اطرافیان تحقق آن سخت و دشوار بود اما علیپور با اعتقاد راسخ به هدف خود رسید:
- «تمام سرمایه و داراییهایم را به تدریج در آلمان فروختم و به کشور برگشتم. نیتم ساخت 72 مدرسه بود اما 52 مدرسه که ساختم تقریبا دیگر سرمایهای نداشتم. تنها یک خانه برایم در ولنجک تهران باقی مانده بود که با همسرم در آن زندگی میکردیم. مانده بودیم چه کنیم که هر دو تصمیم گرفتیم خانه را بفروشیم اما اطرافیان مانع شدند و آنان به هر نحوی بود این مسیر را کامل کردند تا سرانجام 72 مدرسه ساخته شد.»
مسئولان سازمان نوسازی پس از ساخته شدن این 72 مدرسه تصمیم میگیرند تا مدرسهای را که با هزینه آموزش و پرورش ساخته شده بود با نام حسنعلی علیپور نامگذاری کنند اما او مخالفت میکند و نام مبارک حضرت حمزه سیدالشهدا(ع) را پیشنهاد میدهد. اصرار او بر این قضیه دیگران را هم قانع میکند.
علیپور بعد از ساخت این مدارس در امر خیر بیکار نمینشیند و با فعالیت در جامعه خیرین مدرسهساز افراد زیادی را تشویق به مدرسهسازی میکند.
وی از جمله خیرین مدرسهساز کشورمان به حساب میآید، به طوری که 30 سال از عمر خود را وقف این کار کرد.
حسنعلی علیپور در طول زندگی، تمام دارایی خود را صرف ساخت 72 مدرسه کرد.
این خیر مدرسهساز با ساخت 72 مدرسه به عشق 72 تن از یاران صدیق امام حسین (ع) کار ماندگاری را در حوزه تعلیم و تربیت و کمک به این بخش انجام داد. وی اکثر مدارس خود را در مناطق شهری و روستایی اردبیل احداث کرده بود.
حسنعلی علیپور از دست رئیس جمهور نشان برتر خیران مدرسهساز را دریافت کرده بود و در جشنوارههای مختلف خیرین مدرسهساز لوح و تندیس به او اهدا و از شخصیت او قدردانی شده بود.
همچنین برای این خیر پرآوازه در اردبیل میدانی نامگذاری شده و تندیس او نیز در ورودی اداره کل آموزش و پرورش استان اردبیل نصب شده است.
علی پور، در نخستین دوره آئین نکوداشت خیرین مدرسهساز به عنوان خیر ارشد مدرسه ساز مورد نکوداشت قرار گرفت. همچنین وی هنگام دریافت نشان نقره خورشید خیران، نشان خود را به موزه آستان قدس رضوی اهدا کرد.
وی زمانی که از بیماری قلبی رنج میبرد، برای پرداخت هزینه عمل جراحی قلب تمکن مالی نداشت و این هزینه توسط دیگران تامین شد.
از مرحوم حسنعلی علیپور به یاد 72 شهید کربلا 72 مدرسه با مجموع 269 کلاس درس و تعداد زیادی درمانگاه، مسجد و غسالخانه در نقاط محروم استان اردبیل به یادگار مانده است.
حسنعلی علیپور تیر سال 1389 به علت سکته مغزی در زادگاه خود درگذشت.