چهار روز پیش مأموران پلیس شهرستان آستانه اشرفیه در جریان جنایت خونینی در یکی از پارکهای شهر قرار گرفتند و راهی محل حادثه شدند. آنها در قسمتی از پارک با جسد غرق خون زن جوانی روبهرو شدند که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود و بیشتر از یک ساعت از زمان جنایت نمیگذشت. همزمان با حضور مأموران در پارک، مرد جوانی به طرف آنها رفت و مدعی شد که مقتوله را میشناسد.
او گفت: شوهر مقتوله از دوستان من است. آنها با هم اختلاف داشتند و مقتوله میخواست از او جدا شود. چند دقیقه قبل شوهر مقتوله با من تماس گرفت و گفت که با همسرش در پارک دعوایش شده و او را با چاقو زده و خودش فرار کرده است. بعد هم از من خواست به پارک بیایم و همسرش را به بیمارستان منتقل کنم.
مأموران وقتی از صحت گفتههای مرد جوان باخبر شدند، جستوجو برای دستگیری عامل جنایت را شروع کردند. آنها راهی خانه همسر مقتوله شدند اما مرد جوان پیش از رسیدن مأموران ساکش را برداشته و از خانه خارج شده بود. تحقیقات برای دستگیری عامل جنایت ادامه یافت و مأموران که میدانستند متهم قصد خروج از شهر را دارد، با انجام طرح مهار به جستوجوی کوچهبهکوچه برای دستگیری وی دست زدند.
آنها بعد از چند ساعت پیگیری و تحقیق از شاهدانی که شاهد فرار مرد جوان بودند متوجه شدند که وی به طرف جنگلهای اطراف شهر گریخته است. تیمهای جستوجو راهی جنگل شدند و عملیات تعقیب مرد جنایتکار در لابهلای درختان ادامه یافت. مأموران در چند گروه به تجسسهای ویژه دست زدند تا اینکه 16ساعت بعد این عملیات نتیجه داد و متهم درحالیکه بین درختان مخفی شده بود به دام پلیس افتاد.
مرد جوان بعد از انتقال به اداره آگاهی به جنایت اعتراف کرد و به مأموران گفت: همسرم به من مشکوک بود و میخواست طلاق بگیرد. هر چه تلاش کردم اعتمادش را جلب کنم، نتوانستم و او پایش را توی یک کفش کرده بود که فقط طلاق میخواهد. وقتی دید حاضر به جدایی از او نیستم، خانه را ترک کرد و به دادگاه رفت و مهریهاش را به اجرا گذاشت.
با شنیدن این خبر عصبانی شدم. تصمیم گرفتم هر طوری شده او را از این کار منصرف کنم. با او تماس گرفتم و گفتم که میخواهم با وی حرف بزنم. وقتی اصرار مرا دید، قبول کرد که حرفهایم را گوش دهد. محل قرارمان داخل پارک بود. وقتی به آنجا آمد از وی خواستم از تصمیمش منصرف شود اما او همان حرفهای قبلیاش را تکرار کرد.
از دستش عصبانی بودم و سر همین مسئله دعوایمان شد. ناگهان کنترلم را از دست دادم و با چاقویی که همراهم بود چند ضربه به بدنش وارد کردم و پا به فرار گذاشتم. در بین راه با یکی از دوستانم تماس گرفتم و از او خواستم که به محل حادثه برود و همسرم را به بیمارستان منتقل کند اما خبر نداشتم که او در داخل پارک جانش را از دست داده است.سرهنگ عبادالله کریمی، رئیس پلیس آگاهی استان گیلان با بیان این خبر به همشهری گفت: پس از اعترافات متهم، وی با حضور در محل جنایت به بازسازی صحنه قتل پرداخت و با تکمیل تحقیقات، متهم راهی زندان شد و پروندهاش در اختیار مرجع قضایی قرار گرفت.