به گزارش خبرنگار بخش موسیقی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، بهمن مه آبادی (سولیست ویولن)، پوریا کشاورز (ویولن)، ارغوان صباحی (ویولا) و پرنشید شکوهی (پیانو) برای «توتفرنگی» هنرنمایی کرده و این اثر را در قالب موسیقی کلاسیک به بازار موسیقی عرضه کردهاند.
در این اثر، قطعاتی از یوهان برامز(رقصمجار)، ادوارد پولدینی(رقصعروسک)، فرانتس شوبرت(آندانته کن موتو از پیانو تریو اپوس 100)، گابریل فوره (پاوان اپوس 50)، بتهوون (آندانته از کویینتت اپوس 16)، گابریل ماری(سن کانتین) و...نواخته شده است.
بهمن مهآبادی در یادداشتی برای این اثر نوشته است: «تولد «توت فرنگی» سیزدهمین آلبوم آنسامبل سل، شادی را تداعی میکند. موسیقی در ترنم خود، انسان را به شادی فرا میخواند و او را وا میدارد تا جنبشی تازه را در خود متولد کند و یکبار دیگر برای تلاشی نو، سر از پا نشناسد.»
او در ادامه این یادداشت آورده است: «امید، زیبایی را جلوهگر میسازد و زیبایی، شیفتگی نهانی بشر را در دستیابی بدان چه باید عینیت میبخشد و این البته پیغام سل است: امیدوار، شاداب، مصمم، عاشق و شیفته با گامهای استوار پیش به سوی آرمانی شهر اندیشههای نیک.»
مهآبادی همچنین نوشته است: «بذر اندرون آدمی، گویی با شادی و امید شکوفان میشود و لذت غریب تنهایی، در پیله سخت و شفاف، جاویدان به رشد خود ادامه میدهد. باران، توتستان دلربا را با آواز کبریایی خود به همراه عطر بوتههای کوچک با برگهای درشت و ساقههای باریک خزنده از ریشههای پرقدرت پاک، با رقص عروسکهای پولدینی همراه میکند و هنرمند جوشش درونش را به سکون مبدل میسازد تا در اصوات، تصویر روح گداخته خود را به نمایش بگذارد؛ خلاقیت، موهبتی آسمانی است و هنرمند، اسطوره رنج بیبدیل نگاه، ادراک و تولد. هر نغمه در پالایش از دهلیزهای تو اندر تو میگذرد و آنگاه سد زمان را پشت سر میگذرد تا در ملکوت هم شنیده شود. زیبایی بیرحم است و نهایت مغرور، و تو دل رحمی اگر چه مغرور. درک زیبایی به عمری ممارست نیازمند است به روزها و هفتههای ریاضت، که به ماهها و سالیان بیشمار میانجامد و آنگاه تو دیگر هیچ نیستی جز خادمی برای او و این، تازه زمانی است که در مییابی تنها راز شایسته بیان، هنوز ناگفته مانده است. هر کردار، تو را به سوی گفتاری تازه رهنمون میشود؛ اما تو همچنان ناگفته میمانی.»
این هنرمند همچنین مینویسد: «رمز و راز هنر در بیان نهفته است و بیان، فرهیختگی را طلب میکند. لاجرم موسیقی در بالاترین قله این کهکشان قرار میگیرد و شیفتگی، آن را همچون توت فرنگی، رنگ سرخ شادمانه زندگی میزند. ما در هنر، بودن خود را معنا میکنیم و بی ادعا، بر سر خوان رنگین آن به تماشا مینشینیم. سختیها را به جان میخریم و با تمام توان از ابتذال میگریزیم. لذت را نه در بیفکری که در اندیشه پی میگردیم و با تمام وجود برآنیم تا به مدد معجزه هنر، گرداب زندگی را پلی بزنیم تا از آن به سلامت بگذریم. تاریکی درون را با فضیلت و عشق به روشنی مبدل سازیم و از شادابی توت فرنگیها در این آغازین تولد سیزدهمین الهام بگیریم تا گوشهای خود را در میهمانی آواهای تاریخی موسیقی، با جانهای شیفته پیوند زنیم و راه به سوی قلههای مرتفع بریم تا به درک معرفت نزدیک شویم. این دفتر مملو از مهر و نگاه توست به همراه نغمههای هستی، دل به ما بسپار و گوش فرا دار.»