در این میان نکتهای وجود داشت و آن فعال نبودن گسلی بود که منجر به وقوع زلزله اهر شد. درواقع به گفته کارشناسان انتظار فعال شدن این گسل نمیرفت. معاون پیشگیری و کاهش خطرپذیری سازمان پیشگیری و مدیریت بحران شهر تهران در اینباره در گفتوگو با خبرنگار روزنامه همشهری گفته بود: با توجه به اینکه گسل فعال شده اهر یک گسل خاموش تلقی میشده و فعالیت تاریخی در گذشته از آن ثبت نشده است، باید گفت که عدمفعالیت گسلها دلیل کافی و قانع کنندهای بر همیشه خاموش بودن آنها نیست و بایستی برای همه شهرها و روستاهایی که روی گسلها ایجاد شدهاند اقدامات پیشگیرانه اعمال شود.
اما وضعیت برخی نقاط دیگر کشور بسیار متفاوت است و اغلب کارشناسان زمینشناس و زلزله شناس معتقدند که برخی گسلهای ایران فعال هستند. حال با فعال شدن گسل اهر زنگهای خطر برای شهرهایی که به گفته کارشناسان در سالهای آینده انتظار وقوع زلزلهای با قدرت بیش از این در آن میرود بهصدا درآمده است برای مثال مطالعه ریز پهنهبندی لرزهای تهران بزرگ که توسط مرکز مطالعات زلزله و زیستمحیطی تهران بزرگ و گروه مطالعاتی ژاپنی (متشکل از مشاوران بینالمللی پاسیفیک و شرکت اُیو) تحت قرارداد آژانس همکاریهای بینالمللی ژاپن (جایکا) در تهران در سالهای 1378و 1379 به انجام رسیده است، حکایت از آن دارد که بر اثر فعالشدن گسل ری، بیشترین خسارت به شهر تهران وارد خواهد آمد و منجر به تخریب حدود 500هزار ساختمان یا 55درصد کل ساختمانهای شهر و کشته شدن تقریباً 400هزار نفر خواهد شد.
اگر خسارت، عملاً در مقیاس یادشده روی دهد، ضرر و زیان احتمالی اقتصادی، بهطور مستقیم یا غیرمستقیم، هزینهای تقریباً معادل با کل تولید ناخالص ملی را در بر خواهد داشت.بنابراین باید فکری کرد و تنها در انتظار پیشبینیهای کارشناسان داخلی و ژاپنی نماند؛ به راستی چرا در کشور ما و بهویژه در شهرهایی که روی کمربند زلزله قرار دارند از فناوریهای جدید ساخت سازه در مناطق زلزلهخیزمانند ساخت خانههای پیشساخته سبک و خانههای صنعتی استفاده نمیشود؟ چرا همچنان کیفیت مصالح بهکار رفته در ساختمانها پایین است؟درحالیکه اقدامات مهمی در مقاومسازی و ساخت مجدد بناهای فرسوده در شهر تهران در حال پیگیری است، دولت بهدنبال جانمایی برای ساخت پایتختی جدید در اطراف تهران است.
شهرهای پردیس و پرند که از گزینههای اصلی دولت در این ارتباط محسوب میشوند نیز خود در نزدیکی گسلهای شمال و جنوب تهران قرار دارند و به این شهرها نیز درصورت وقوع زلزله در تهران آسیبهای جدی وارد خواهد شد. بنابراین پایتخت جدید در نقاطی که کمتر احتمال زلزله در آن میرود باید بنا شود.
در واقع پایتخت جدید باید به نقطهای بسیار دورتر از تهران انتقال داده شود و این امر سالها زمان میبرد و هزینهای بسیار گزاف باید صرف آن شود، اما تا زمان قطعی انتقال پایتخت به نقطهای دیگر که بهنظر از طرحهای بسیار زمانبر خواهد بود، باید فکری برای تهران و شهروندان در حال خطر آن کرد. بهتر است دولت به جای مطرح کردن طرح انتقال پایتخت به شهرهای اقماری تهران طرحی نو دراندازد و بر مبنای آن همکاری و تعامل خود با شهرداری تهران جهت بازسازی و مقاومسازی بافتهای فرسوده را اعلام کند چرا که بازسازی بافتهای فرسوده تهران تشریک مساعی و همفکری و بودجهای کلان میطلبد. درصورتی که چنین تعاملی ایجاد نشود و زلزلهای با قدرت بالا به وقوع بپیوندد باید منتظر یک فاجعه ملی بود.