در این ارتباط، بسیاری با اشاره به ریشههای تورم ساختاری در اقتصاد، تبدیل دلارهای نفتی به ریال و افزایش نقدینگی را عامل بالا بودن نرخ تورم در ایران ارزیابی میکنند. اما گذشته از این دلایل سنتی که البته به نوبهخود در شکلگیری پدیده تورم مؤثر است، تغییرات نامتناسب عوامل اقتصادی نیز طی ادوار گذشته سبب شده که سطح عمومی قیمتها بهنحوی نامتوازن و به نفع فعالیتهای نامولد تغییر کند. ازجمله افراد معتقد به این مسئله، استاد دانشگاه علامه طباطبایی است که با تأکید بر مضرات گسترش فعالیتهای دلالی، نسبت به عواقب نامطلوب آن بهطور جدی هشدار میدهد. دکتر عباس شاکری این مسئله را زمینهساز رفاه بیشتر برای اقشار پردرآمد و افزایش فشار اقتصادی بر اقشار کم درآمد میداند و بر این باور است که در شرایط کنونی سیستم بانکی و نظام مالی کشور هم در خدمت چنین مسیری درآمده و به تقویت فعالیتهای دلالی کمک میکند. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
- مهمترین ریشههای شکلگیری تورم و افزایش سالانه آن در اقتصاد ایران چیست؟
تورم در اقتصادهای متفاوت ماهیتهای متفاوت دارد. به هر حال تورم عبارت است از رشد همهگیر و مستمر قیمتها در اقتصاد. در اقتصادهای باثبات هم تورم کم اتفاق میافتد و هم اینکه وقتی بهوجود میآید چندان اثر نامطلوبی ندارد. به قول معروف گفته میشود که تورم در اقتصادهای باثبات، محدود و متناسب است و هیچگونه اثر سوء تخصیصی و توزیعی ندارد. اما در اقتصادی مانند اقتصاد ما که تورمهای بالا و دورقمی بهطور مستمر وجود داشته است، ماهیت آن ماهیت خاصی است؛ اولا نامتناسب است، یعنی اینطور نیست که وقتی سطح عمومی قیمتها افزایش مییابد همه عوامل اقتصادی به یک نسبت متأثر شوند چراکه اگر اینگونه بود مشکلی پیش نمیآمد. دوم اینکه توزیع مجدد درآمد به نفع عوامل نامولد و مزاحم در اقتصاد و به زیان عوامل اقتصادی مولد تمام میشود. الان در اقتصاد ایران گردونهای حاکم شده که کسانی که اصلا کار نمیکنند و بهصورت مزاحم فعالیتهای نامولد انجام میدهند درآمدهای میلیونی و میلیاردی دارند اما کارگران ساده و حقوقبگیران هر روز با کاهش درآمدهای واقعی و قدرت خرید مواجه میشوند. البته شاید این امکان وجود داشته باشد زمانی که تمام عوامل ایجاد تورم کنترل شد، از کارگران هم درخواست کرد که یک سال با تثبیت درآمدها زمینههای کاهش هر چه بیشتر تورم را فراهم کنند. اما نمیتوان در یک اقتصاد دلالمحور که بهطور مداوم همراه با رشد بیثبات نقدینگی است از کارگران و حقوقبگیران توقع داشته باشیم خواهان افزایش دستمزد نباشند. تورم، تخصیص مجدد منابع هم انجام میدهد. الان تورم تبدیل به منشأ ارتزاق بخش نامولد در اقتصاد شده است.
- بههرحال کدامیک از این عواملی که برشمردید بهعنوان علتالعلل شکلگیری تورم بالا در اقتصاد ایران مطرح هستند؟
اینکه کدامیک از این موارد علت است ممکن است پیچیدگیهای زیادی داشته باشد چون تمام این متغیرها با هم روابط خاصی دارند. نظریات طرف تقاضا در مورد تورم، افزایش پول در اختیار مردم را زمینهساز افزایش تقاضا و در نتیجه بالا رفتن نرخ تورم میداند. این امر در اقتصاد ایران هم قابل مشاهده است. علاوه بر این تورم طرف تقاضا نمودهای دیگری هم دارد؛ مانند اینکه طرحهای متعددی با هم شروع میشوند و احداث آنها چندین سال به طول میانجامد. همین مسئله، یعنی عدمتناسب در انتخاب پروژههای عمرانی و زمان اجرای آنها یکی دیگر از زمینههای افزایش نرخ تورم در اقتصاد ایران است. از طرف دیگر همانطور که اشاره کردم در حال حاضر فعالیتهای دلالی به محور اقتصاد ایران تبدیل شده است. ممکن است کالایی به آن اندازه متقاضی نداشته باشد اما عدهای بهصورت تصنعی تقاضای آن را بالا ببرند. حتی ممکن است که عرضه این کالای خاص هم کفایت کند اما با همین اقدامات در بسیاری موارد قیمت کالاها افزایش یافته است. بهعنوان نمونه آیا فکر میکنید علت افزایش شدید قیمت مسکن، بالا رفتن ناگهانی تقاضا در دورههای خاصی از زمان است که قیمت آن از سال گذشته تاکنون 40درصد افزایش یافته است؟ چه تعداد مسکن خالی و قابل عرضه وجود دارد؟ علاوه بر این موارد، از همه مهمتر قدرت قیمتگذاری است. در ایران عمدتا در مورد کالاها بازار رقابتی نداریم و اقتصاد پر است از عوامل دارای قدرت قیمتگذاری. درحالیکه اگر اقتصاد رقابتی داشتیم هیچ فردی قدرت قیمتگذاری نداشت و قیمت در بازار تعیین میشد.
- این مورد هم احتمالا به اقتصاد دلالی که به آن اشاره کردید برمیگردد.
بههرحال این امر هم عدمرقابت در اقتصاد را تشدید کرده است. در این شرایط مردم هم چون مرتب با افزایش قیمت مواجه هستند بهتدریج در برابر قیمتهای جدید بهصورت منفعل عمل میکنند. وقتی قدرت قیمتگذاری بالا باشد، زمانی که یک متغیر کلیدی در اقتصاد تغییر داده میشود، قیمتهای مرتبط و نامرتبط با آن بالا میرود و حتی بسیار بیشتر از میزان اصلاح قیمتها هم افزایش پیدا میکند. بنابراین حتما مدیریت اصلاح قیمت باید در دوره اصلاح قیمتهای کلیدی و دورهگذار وجود داشته باشد. در واقع اتاق فرمان اقتصاد باید بهنحوی عمل کند که قیمتها بهصورت نامرتبط و نامتناسب تغییر نکند. تصور بنده این است که دستهای پشت پرده قیمتگذاری در اقتصاد ایران وجود دارند و الان هم که مشاغل نامولد در اقتصاد گسترش پیدا کرده و دارای منابع، امکانات و بعضا قدرت هستند، یکی از راههای درآمدزایی آنها تغییر قیمتها و تورم است. چون قدرت قیمتگذاری هم وجود دارد، ماشینهای چندصد میلیونی وارد کشور میشود. فکر میکنید خریداران این اتومبیلها چه افرادی هستند؟ همانهایی که کالاهایی را در انبار دارند و از محل افزایش قیمتها آنها را با قیمتی بسیار بالاتر به فروش میرسانند و بنابراین به واسطه تورم دارای ثروت شده و میتوانند چنین ماشینهایی هم خریداری کرده و سوار شوند. آیا اینها عدالت است؟ بخشی از این موارد به سوءمدیریت برمیگردد. بهاین نکته هم باید توجه داشته باشیم که کار اقتصاد در این زمینهها بازی با جمع صفر است؛ یعنی اگر کسی به واسطه تورم دارای ثروت کلانی شد از طرف دیگر حتما از درآمد و قدرت خرید افراد دیگری کاسته شده است، به همین علت است که حقوقبگیران، کارگران و مدیران متوسط همگی در معرض کاهش قدرت خرید قرار داشته و در نظام اقتصادی کشور مشکلات انگیزشی پیدا میکنند.
- این مواردی که اشاره کردید عوامل تورم طرف تقاضا بود. لطفا قدری هم در مورد عوامل طرف هزینه توضیح بدهید. چه مقدار از تورم فعلی به افزایش واقعی هزینه بنگاههای اقتصادی برمیگردد؟
زمانی که مرتبا هزینههای تولید افزایش مییابد طبیعتا باید قیمتها هم بالا برود. در همین تابستانی که گذشت نهادههای دامی در معرض فعالیتهای سوداگرانه یک سری از شرکتهای پولی و مالی قرار گرفت. از طرف دیگر شرکتهای نیازمند این نهادهها تولیدکننده گوشت، مرغ و تخم مرغ هستند و مردم هم توقع دارند که قیمتهای منصفانهای را برای کالاهای خود ارائه کنند. اصلا بانکها چکار دارند به واردات و صادرات؟ آیا اینها باید نهاده وارد کنند و از این محل درآمد کسب کنند؟ این کارها همه هزینه تولید را بالا میبرد. درحالیکه باید منابع تمام این مؤسسات در خدمت تولید باشد و تمام فعالیتهای آنها مکمل و موید فعالیتهای تولیدی باشد. بنابراین باید یک سالمسازی در اقتصاد انجام شود. البته دلالی در یک حد لازم بهعنوان فعالیتهای مولد تلقی میشود ولی اینها نباید هدف اصلی باشد و همه تولید را رها کرده و به دلالانی غیرمنصف تبدیل شوند.
- آیا فکر نمیکنید انتظارات تورمی نقش بسزایی در شکلگیری و هدایت این جریانات نامناسب در اقتصاد ایران داشته است؟
دقیقا همینطور است. چندین سال است که اقتصاد را مدام در معرض شوک درمانی قرار دادهایم و از این ناحیه هم هزینههای تولیدکننده بالا میرود که در قیمتهای بالاتر متبلور میشود. شوکدرمانیها انتظارات تورمی را هم بالا میبرد؛ خصوصا اینکه جامعه پر باشد از نقدینگیهای سوداگرانه. اگر نقدینگی تثبیت و خشکانده شده باشد، تهدیدی جدی از ناحیه انتظارات تورمی متوجه اقتصاد نیست اما اگر اینگونه نبود انتظارات تورمی هم بر بالارفتن نرخ تورم بسیار مؤثر خواهد بود.
- اشاره کردید به بانکها؛ اساسا سیستم بانکی و بهطور خاص بانک مرکزی چه مقدار در زمینه کنترل تورم از طریق سیاستهای پولی استقلال عمل داشته و آیا توانسته به نقش کارکردی خود در کنترل نقدینگی عمل کند؟
بخشی از نقدینگی فعال بوده و دست مقامات پولی است و بخشی از آن هم منفعل است. ولی در هر صورت بانک مرکزی عامل تنظیمکننده نقدینگی و ارزش پول است. بهنظر من بانک مرکزی از ابتدای برنامه اول تاکنون مدیریت مناسبی بر نقدینگی نداشته است. از حدود سال82 از مابازای چکپولها خلق اعتبار شد و در نتیجه رشد نقدینگی بسیار فراتر از رشد پایه پولی رفت. این خلق اعتبار غیرقانونی بود و سؤال اینجاست که چرا نظارتی از سوی بانک مرکزی بر این مسئله صورت نگرفت. از سال87 پایه پولی متناسب با این میزان نقدینگی تأمین شد. در این زمان پایه پولی رشد 45درصدی و نقدینگی رشد 15درصدی داشت. الان به شکل دیگر است؛ برخی از بانکها اضافه برداشت از خزانه بانک مرکزی دارند اما با اخذ جریمه جلوی چنین کار خلافی گرفته نمیشود. اخیرا هم برخی از بانکها شروع به سپردهگذاری نزد یکدیگر کردهاند و هر دو بانک سپردهگذار و سپردهپذیر از این سپردهها خلق اعتبار میکنند. اثر این کار هم مشخص است؛ این یعنی رشد مداوم 25تا 30درصدی نرخ نقدینگی. الان سیستم بانکی و خصوصا بانکهای خصوصی بیشتر در خدمت بخش دلالی و نامولد است، درحالیکه بانکهای خصوصی برای افزایش کارایی و خدمت به تولید و نیز ایجاد رقابت تاسیس شدند.
- البته این بانکها هم مانند سایر بنگاههای خصوصی هستند، برای حداکثر کردن سود خود تلاش میکنند. فکر نمیکنید باید زمینههای دلال بازی در اقتصاد کم شود تا انگیزه دلالی بانکهای خصوصی کم شود؟
بله. اتفاقا همان زمان که فرایند خصوصیسازی بانکها شروع شد ما اعلام کردیم که این کار خوب است، به شرطی که قبل از آن همگرایی درآمد بخشها اتفاق بیفتد و اینگونه نباشد که بخش نامولد درآمدهای بالا و بخش تولیدی درآمدهای پایین داشته باشد. در شرایط فعلی بانکهای خصوصی حاضر به دریافت سپردههای مردم با نرخ سود سپرده بیشتر هستند تا این پول را با نرخ سود بالا در اختیار بخشهای نامولد قرار دهند. این پمپاژ پول به بخشهای نامولد اکنون نیز در حال وقوع است. در همین مسائل ارزی تمام کسانی که زیرمجموعه دولت و بانک مرکزی هستند یا مجوز خود را از بانک مرکزی گرفتهاند باید در خدمت ثبات متغیرهای کلیدی اقتصاد باشند نه اینکه از آب گل آلود با ایجاد تنش، سود کسب کنند چون این سود از جیب مردم بیرون میآید. علت هم این است که نقدینگی واقعا حجیم و بیثبات است و عمده مسئولیت آن برعهده بانک مرکزی است.