اما واقعیت این است که «تهران انار ندارد» نه مستند است، نه داستانی؛ فقط یک فیلم است.
اگر فیلم او را از زاویه طنز نگاه کنیم آنگاه شش سال و نیم تجربه و تحقیق و تلاش مسعود بخشی برای ساخت این فیلم را درک خواهیم کرد و لذت خواهیم برد.
- انتخاب نگاه طنز به این منظور بود که از ابتدا میخواستید فیلمی متفاوت و انتقادآمیز بسازید؟
چون وقتی بخواهید انتقادی هم صحبت کنید، حتماً باید از طنز استفاده کنید، در تاریخ و فرهنگ ما همیشه حرفهای انتقادی و برنده به شیوه طنز مطرح شدند، از کتاب عبید زاکانی بگیرید تا سینمای ما.
- اگر منظورتان شیوه طنز و به کارگیری آن در سینمای ماست که هنوز اول راه هستیم، نمونهاش فیلمهای طنزی که در سینما ساخته میشود، اما فیلم شما نه سینمایی است نه داستانی و نه مستند، در صورتی که میتواند هم داستانی و هم مستند باشد.
درست است، اما ویژگی طنز این است که امکان صریح و رک حرف زدن را به سازنده میدهد، حرفهایی که شاید در حالت عادی شما را برنجاند. اما من در مورد ساخت فیلم خودم همیشه به این فکر میکردم که همانطور که یک روز از ترافیک وحشتناک بیرون فرار میکنیم و به خانه میآییم، جلو آینه میایستیم و با خودمان حرف میزنیم، دیگر نمیتوانیم به خودمان دروغ بگوییم. من سعی کردم حرفی را که در تنهایی خودم جلو آینه میگویم را در این فیلم مطرح کنم.
- تهران، ترافیک، شلوغی، گرانی و مسائل دیگری که در فیلمتان مطرح است. چگونه به طرح این موضوعات رسیدید؟
تهران شهر عظیم و بیحد و مرزی است و جغرافیای آن از شمال و جنوب و شرق و غرب در حال گسترش است، به همین خاطر با موضوع منسجمی سروکار داشتم که اگر هزاران فیلم هم درباره آن ساخته شود کم است.
- در کنار روایت طنزی که برای فیلمتان مدنظر قرار دارید، مقایسهای که میان تهران قدیم و تهران امروز داشتید یکی دیگر از تفاوتهای فیلم است. این ایده از کجا به ذهنتان آمد؟
مقایسه تهران قدیم و جدید از ابتدا مدنظرم بود و تحقیقات روی تهران قدیم یکسال و نیم طول کشید، جمعآوری منابع و کتاب و عکس که از عکسخانه کاخ گلستان و کتابخانه ملی و بعد دفتر پژوهشهای فرهنگی در مرحله دوم تحقیق به من کمک کرد، اما در مرحله بعدی یعنی مرحله فیلمبرداری و تدوین همکاری و همیاری دوستان فیلمساز یعنی بایرام فضلی و آقای قاسمی و همینطور نصرت کریمی مرحله به مرحله مرا در رسیدن به هدفم مقاومتر کردند.
- برای شما به عنوان جوانی که شاید بیشترین سالهای عمرش را در کشور دیگری سپری کرده این مقایسه جالب توجه است، چون جوانان امروز کمتر تاریخ گذشته ایران را ورق میزنند ولی نشان دادن ریزهکاریهای رفتاری مردم و زندگی آنها در فیلم قابل تأمل است؟
-
وقتی فیلمی قرار است تاریخ یک کشور را بیان کند ناخودآگاه بحث مقایسه را پیش میآورید اینکه مخاطب طی یک ساعت و 10 دقیقه مقایسه میان سه دوره حکومتی و یا سر سلسله ناصری، زمان قاجار، زمان پهلوی اول و دوم و تهران عصر جمهوری اسلامی را ببیند برایش جذاب است، اما این ایده در تدوین شکلدیگری پیدا کرد، یعنی با درهمتنیدن قسمتهای مربوط به تهران اول و دوم (دیروز و امروز) خیلی جاها فیلمم مستقیمتر شد.- به همین دلیل شاید فیلم شما ضربهای که اغلب فیلمها در ریتم کند میخورند را نداشت و برعکس ریتم تندی هم داشت؟
-
دوست دارم اول به دو نکته راجع به تاریخ اشاره کنم، به نظرم اینکه میگویید جوانها تاریخ نمیخوانند درست است. شاید به همین خاطر است که ما همهاش داریم اشتباهات گذشته را تکرار میکنیم، حتی در زمینه ساخت فیلم و حتی فیلم مستند.معتقدم تاریخ منبعی است که همیشه باید کنار دست ما باشد.میخواستم تاریخ در فیلمم پررنگ باشد و نکته دیگر بحث اسطورهزدایی در تاریخ است که مدرنیته روی آن سوار است، یعنی ورود به دنیای مدرنیته بدون اسطورهزدایی ممکن نیست، کشورهایی که اسیر گذشته خود هستند هیچوقت نمیتوانند وارد فردا شوند، چون نه تنها در امروز زندگی نمیکنند بلکه آینده را هم ندارند و این قضیه گریبانگیر خیلی از کشورهاست.
از طرفی اسطورهزدایی را نمیتوان نفی کرد، به همین خاطر میخواستم آن را در فیلمم مطرح کنم.
به نوبه خودم به عنوان کسی که در دوره معاصر زندگی میکند میخواستم به تاریخ هم نگاهی داشته باشم و آن را نقد کنم.
- همیشه اسطورهسازی هم که بد نیست؟
- نه، اصلاً اسطورهسازی به تاریخ مربوط نمیشود و در زمان حال هم اسطوره داریم مهمترین مسئله این است که راجع به تاریخ باید بهطور عینی و حقیقی قضاوت کرد چون تاریخ همیشه دستخوش تحول بوده و توسط کسانی نوشته شده که لزوماً همه حقایق را نمینویسند.
لازم نیست که بهطور اغراقآمیز به مسائل و افراد نگاه شود.
- در این مسیر دچار چه مشکلاتی شدید؟
- مهمترین مشکل این بود که درکی که از سینمای مستند باید وجود داشته باشد، وجود ندارد. یعنی آگاهی نسبت به ژانرهای جدید و مختلف مستند وجود ندارد.
به همین دلیل است که فیلمهای ایرانی که در خارج نمایش داده میشوند عمدتاً یا هنری هستند و یا فیلمهای تجاری و فیلمهای هنری هم که معمولاً ریتم کندی دارند، اما من میخواستم یک فیلم با ریتم تند بسازم، از اول میخواستم به قوانین مرسوم سینمای مستند پشت پا بزنم. اینکه مستند فقط کلیشههای رایج گفتار و تصویر نیست.
- اما این قضیه هم کمی تا قسمتی در فیلم شما وجود دارد؟
- بله وجود دارد ولی نوع تدوین، نگاهی که وجود دارد، استفاده از موزیک و ترکیب تکههای مختلف تاریخی و فیلمهای آرشیوی در کنار عکس، در کنار گفت وگوی زنده و گفت وگوی بدون صدا و تصاویر، همه حکایت از نوع دیگری میدهد.
- ایرادی که به فیلم شما میگیرند این است که چرا با دوربین 35 آن را فیلمبرداری کردید؟
- این حرف نشان میدهد که چقدر به فیلم مستند بیتوجهی میشود حتی نسبت به فیلم داستانی. با همین نگاتیو لابراتواری که از تلویزیون گرفتم، میتوانستم یک فیلم داستانی بسازم. چون هم بازتاب بیشتری میتوانست داشته باشد و هم فستیوالهای بیشتری شرکت کند.
اما حس کردم اگر کسی در سال 85 قرار است راجع به تهران فیلم بسازد، باید فیلمی باشد که آگاهی بیشتری بدهد و یا حداقل به مخاطبش تلنگری بزند تا آدم فکر کند که دارد کجا زندگی میکند.
- این نبودن حد و مرز در ساخت فیلم مستند یا داستانی تکلیف فیلمهای هنری را در این میان سردرگم میکند. قبول دارید؟
- ببینید مسلم است من به فیلمی که از حیات وحش گرفته شده فیلم هنری نمیگویم.
- نکته جالب فیلم شما مقایسه سنت و مدرنیسم در مقابل قدیم و جدید است؟
- من سعی داشتم در کنار این مقایسه تهران قدیم و جدید به تصاویر تک فرمی که مشخصاً چهره تهران امروز را نشان میدهد؛یعنی بزرگراهها، فروشگاههای شهروند و مترو بپردازم.
بر عکس خیلیها که معتقدند فیلم من نگاه تلخی دارد، این فیلم برای غیر ایرانیها جالب بود که فضای مدرن ایران را ببینند، چون آنها با تصاویری که از سینمای ایران دارند این را نمیدانند، به این خاطر تصاویر قدیم مثل ورزش باستانی، آن پیرمردی که پینهزن است و صحنههای دیگر، همه در حال رفت و آمد میان سنت و مدرنیته بودند.
- بیایید فیلمتان را در یک جمله بیطرفانه نقد کنید.
- «تهران انار ندارد» یک فیلم است چه خوب، چه بد. اما اولین ایدههایی که برای یک فیلم مستند در نظر گرفته میشود، لزوماً هم بد نیست. اما باید پرورش داده شوند و به اصطلاح چکش بخورند، اما در سینمایی که در بدنهاش هم به سینمای مستند نگاهی فرعی میشود، نمیتوان نظر خاصی داشت.