اما ساختمانها، کوچهها، خیابانها و میادین، جسمی بیجان تلقی میشوند که هر اندازه در طراحی مطلوب آن تلاش شود، پرداختن به ظاهر است و روح آن را در ورای این جسم باید جست. هنر اما از این وادی نیست. هنر شهر را با خلقی جدید روبهرو میکند؛ این فضای مرده را به مکانی برای زیست اجتماعی همراه با آرامش بدل میکند. هنر در پیوست با روح انسانها، ارزشها، فرهنگها، آداب، سنن، آرزوها و خواستهای انسانی را درمیآمیزد و وقتی چنین ترکیبی به کالبد شهر دمیده میشود، شهر تعریفی نو بهخود میگیرد و حیات به آن بازمیگردد. تهران امروز سخت به چنین هنری نیازمند است. اتفاقات بسیاری در عرصه هنر شهری در پایتخت افتاده است اما تا آرمان «شهر در جایگاه کارگاه هنری» هنوز فاصلهای محسوس وجود دارد. هنر و فضای شهری رابطهای مستقیم با ارتقای زندگی شهرنشینان دارند و در مسیر تبدیل آنان به شهروندانی فرهیخته نقش مستقیم ایفا میکنند.
آرامش بصری یکی از مهمترین دستاوردهای آثار هنری شهری است. نشانهها و مجسمههای شهری به آسانی امکان تغییر فضا و سیمای شهرها را فراهم میآورند. بازخوردی که از حضور یک مجسمه در کنار فضای تردد روزانه شهروندان ایجاد میشود، تغییری است که در بنیاد زندگی اجتماعی رسوخ میکند و به شهر انرژی نو تزریق میکند.
مجسمهها به منزله نشانههای شهری بخشی از خاطرات مردم هستند.تهران در طول تاریخ چندصدسالهاش هیچگاه تعریفی از شهر و شهروندی برای مردمش نداشته و تنها در گذر زمان بر وسعت آن افزوده شده است. این شهر در رسمی دیرپا، داشتههای خود را حفظ نکرده و همواره هر آنچه از گذشته برایش باقی مانده را نابود شده یا در معرض تخریب دیده است. از اینرو آثار نوین تجسمی در شهر به راحتی میتواند این فضا را بشکند و شرایط را بهنحوی تغییر دهد که خاطرهسازی در اذهان اهالی شهر زنده شود. گواه این مطلب تصویری از پاتوقها و محلهای تجمع خاطرهانگیزی است که در دهههای اخیر کنار مجسمهها و المانهای مجسم شکل گرفته است.
آنان که بیشتر با پاتوقها و مراکز عمومی تعامل دارند، به مراکزی که در آن آثار هنری عیانتر در منصهظهور قرار گرفتهاند، انس و الفت بیشتری دارند. بوستان هنرمندان بارزترین نمونه در این زمینه است که در سالهای اخیر نگاه شهروندان را بهعنوان فضایی آرام در مرکز شهر بهخود معطوف کرده است.
تهران شهر وسیعی است و میتواند نشانهها و مجسمههای بیشماری را در خود جای دهد و با گذشت زمان، این آثار به بخشی از خاطرات مردم تبدیل شوند؛ همانگونه که هماکنون برج آزادی یا مجسمه فردوسی تبدیل به بخشی از خاطرات مردم و حتی نشانهای برای آنها شدهاند. البته در چند سال اخیر مجسمههای زیادی در شهر ساخته شده اما هیچیک تأثیر مجسمههایی همچون مجسمه میدان فردوسی یا مجسمه میدان حر را بر شهروندان نگذاشتهاند.
این الفت علاوه بر جنبههای ماندگار عملکرد استادانی نظیر ابوالحسن صدیقی و غلامرضا ارژنگ از حس نوستالژیک گذر زمان نیز ریشه میگیرد. در سالهای پیش از انقلاب، تعداد مجسمههای ساخته شده بسیار اندک و در نتیجه میزان توجه به آنها بسیار زیاد بود. از سوی دیگر این مجسمهها با گذشت زمان به بخشی از تاریخ شهر تبدیل شدند. امروز اگر مجسمه فردوسی از میدان فردوسی برداشته شود، مردم بهشدت جای خالی آن را احساس میکنند چون چشم و نگاه شهروندان به این مجسمه عادت کرده است. ناگفته پیداست اگر مجسمههای ساخته شده در سالهای اخیر نیز شامل این گذر زمان شوند و رنگ ماندگاری بگیرند، تأثیرگذار خواهند بود.
اما آنچه این مجسمهها را ماندگار میکند، جانمایی این پدیدههای شهری است. در سالهای اخیر بیینالها و سمپوزیومهای مجسمهسازی متعددی در شهر و کشور برگزار و به تبع آن آثار شاخص بسیاری تولید شده است اما اگر همین آثار جانمایی مشخص و اثرگذاری نداشته باشند، هیچ دستاوردی برای زیبایی بصری شهر نخواهند داشت. انتخاب کانون یک میدان برای نصب مجسمه فردوسی یا قرار دادن مجسمه گرشاسب در میدان حر دقیقترین نقطه برای آثار سنگی با سکوی بلند است که میتواند شأن چنین مجسمههایی را ارتقا دهد. از سویی وقتی مجسمهها و تندیسهای مفاخر در کنار مجموعههای فرهنگی و هنری جانمایی شود، هم به آن مجموعه ارزش میبخشد و هم میزان شناخت شهروندان نسبت به آن مشاهیر را بالاتر میبرد.
در نصب مجسمههای شهری هماهنگی و تناسب فضای محیطی اطراف این آثار مانند ابعاد و اندازه هماهنگ با محیط، قابلیت دیدهشدن از زوایا و جهات گوناگون و مفهوم و معانی خاصی که مجسمه برای آن طراحی و ساخته شده است و همچنین سیستمهای اجتماعی و فرهنگی جامعه باید درنظر گرفته شود. در برخی از کشورهای غربی حتی برای نصب یک مجسمه شهری در اندازه یک پروژه وسیع فضاسازی انجام میشود تا اثرگذاری مجسمه بیشتر شود. در اینباره محیط اطراف مجسمههای شهری مانند درختکاریها و سنگفرش خیابان که میتواند اثر فراوانی در مشاهده بهتر این آثار و تلطیف فضای شهری داشته باشد، بهطور دقیق توسط متخصصان این امر مورد بررسی قرار میگیرد.
مجسمه میدان فردوسی
مجسمهای که 53 سال پیش در میدان فردوسی تهران نصب شده، تندیسی از جنس سنگ مرمر به ارتفاع سهمتر است که به وسیله استاد ابوالحسن صدیقی ساخته شد و کار نصب آن در این میدان را فرزندش، فریدون صدیقی انجام داد. این تندیس در ۱۷خرداد۱۳۳۸ طی مراسمی در میدان نصب شد. این تندیس در دوران پس از ساخت دچار آسیبهای فراوان شده است که میتوان به شکسته شدن انگشت تندیس فردوسی در نتیجه آویزان کردن پوستر و چسباندن آن با چسب بدون رعایت تکنیکهای فنی و علمی مرمت یا ترک برداشتن این تندیس در نتیجه گرمایش و سرمایش و پوشاندن آن با لایه کنیتکس و رنگ کردن آن اشاره کرد.
مجسمه امیرکبیر پارک ملت
مجسمه برنزی امیرکبیر تابستان89 پس از 32سال به موطنش بازگردانده شد. مجسمه میرزا تقیخان که از آثار ماندگار مرحوم ابوالحسن صدیقی است در سال1357 به ایتالیا منتقل شد. این مجسمه سهمتری 15سال پس از درگذشت خالق آن به کشورش بازگردانده و در پارک ملت نصب شد. فرزند صدیقی در روز نصب گفت: پدرم سه مجسمه از امیرکبیر ساخت که نخستین اثر در مدرسه دارالفنون نصب شد. دومین مجسمه برای سفارت ایران در پاریس ساخته شد و اثر موجود در پارک ملت سومین مجسمه امیرکبیر بود که در ایتالیا ساخته شد اما با وقوع انقلاب اسلامی مجسمه در آن کشور باقی ماند و خوشحالم که سرانجام به ایران بازگشت داده شد.
مجسمه گرشاسب میدان حر
«نبرد گرشاسب با اژدها» نام مجسمه معروف میدان حر است که در سال1339 در منطقه باغشاهسابق نصب شد. این اثر بهیادماندنی حاصل کار استاد غلامرضا رحیمزاده ارژنگ است که روی یک پایه بتنی به نمایش درآمده است. گرشاسب در این مجسمه نماد انسان و اژدها نمادی از نفس انسانی است که در خاطره مذهبی ایرانیان، زندگی حربنیزیدریاحی را تداعی میکند. پیچیده شدن اژدها به دور وی نیز نمادی از محاصره انسان توسط شیطان است که دهانی باز در برابر گرشاسب دارد. نیزه گرشاسب نیز به سمت دهان اژدها نشانه رفته است تا این نبرد یادآور پیروزی خیر بر شر باشد. این اثر 6/5متری به همراه نیزه ششمتری آن در مجموع 12/5متر ارتفاع دارد.
مجسمه فرشته عدالت
خیابان ارگ در منطقه بازار تهران قریب به 60سال پیش شاهد نصب مجسمهای بود که هنوز هم نمادی از عدالت در کشور محسوب میشود. فرشته عدالت، مجسمه زنی به ارتفاع ۲۲۰سانتیمتر از سنگ مرمر سفید است که در سال۱۳۲۳ توسط استاد ابوالحسن صدیقی ساخته شده و بر دیوار ورودی کاخ دادگستری نصب شد. مجسمه این زن که در دستانش ترازویی فلزی به رنگ طلا دیده میشود، در واقع نماد عدالت است. مجسمه دارای ردای بلندی است که یکی از شانههای آن ژندهپوشی فرشته را نشان میدهد تا در سبکی متفاوت، عدالت و بیعدالتی به تصویر کشیده شود. این مجسمه همچنان از آثار ماندگاری است که روزانه در معرض دید شهروندان قرار دارد.
مجسمه خیام پارک لاله
مجسمه حکیم عمرخیام که یکی از آثار مرحوم ابوالحسن صدیقی و یادآور پیشینه چند دهساله پارک لاله در تهران است پس از بررسیهای شهرداری از کنار گذاشته شدن نجات یافت و مدیران منطقه اعلام کردند این اثر هنری را در اقامتگاه 30سالهاش حفظ خواهند کرد. استاد صدیقی در سال1351 مجسمه خیام را در کشور ایتالیا و به سفارش انجمن آثار ملی ساخت و پس از انتقال به ایران، در پارک لاله نصب کرد. این مجسمه اما با ناملایمات زیادی در طول عمر 40ساله خود کنار آمده است. قرار بود این مجسمه از پارک لاله بیرون برده شود، خروجی که ممکن بود به قیمت نابودیاش تمام شود. اما مدیران شهری وقت اعلام کردند هنوز شرایط و انگیزه برای حفظ این اثر بدیع نزد مسئولان وجود دارد.