در گفتمان عام، هفته کتاب بعد از نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران مهمترین رویداد فرهنگی در حوزه کتاب است اما این تعبیر شاید تنها از نظر طول و عرض و مساحت دقیق بهنظر برسد و آنچه در محتوای برنامههای این هفته تاکنون برجای مانده است، چندان با صفات و القابش همخوانی نداشته باشد.
پایین بودن نرخ سرانه مطالعه در کشور واقعیتی انکار ناپذیر است. آمارها و اسناد موجود در این زمینه نشان میدهد با احتساب مطالعه محتوای وبسایتها، روزنامهها و مجلات، باز هم سرانه مطالعه کشور با استانداردهای یک کشور توسعهیافته فاصله قابل توجهی دارد. این آمارها که بهطور عمده از سوی نهادهای رسمی منتشر میشوند، در طول سالها و دهههای اخیر تغییر چندانی نداشتهاند و با وجود پیشنهادها و تأکیدهای مقامهای عالیرتبه کشور، بهبود چندانی نیافتهاند. در این میان هفته کتاب که با هدف ترویج کتابخوانی، بنیاد گذاشته شد هم نتوانسته جز در مواردی خاص تأثیر مستقیم یا غیرمستقیمی در این آمارها گذارد؛ چه اگر اینگونه بود، اکنون بعد از دو دهه برگزاری برنامهها و مراسم در این هفته، این رویداد به نقطه عطفی در فرهنگ عمومی کشور تبدیل شده بود و چه بسا هنگامیکه سخن از هفته کتاب به میان میآمد، ذهن همگان معطوف جشنی ملی میشد. اتفاقی که هنوز در سطح رؤیا و اهداف دست نیافته باقیمانده است.
با توجه به آنچه گفته شد، شاید مهمترین نقدی که بر برگزاری سالانه هفته کتاب وارد باشد این است که این رویداد در پایهگذاری یک فرهنگ مؤثر و عمومی که در آن تمامی گروهها و لایههای اجتماعی دخیل بوده و نقش ایفا کنند، ناکام مانده است. اگر چه از نظر کارشناسان و صاحبنظران حوزه فرهنگ،کمتر رویداد و واقعهای که شکل و شمایل دستوری داشته باشد، میتواند در تمامی سطوح مردمی جا باز کند و تبدیل به یک فرهنگ ملی شود، اما در سالها و دهههای گذشته تجربیات موفقی هم وجود داشته که براساس یک بنیانگذاری دولتی و به واسطه هدفگذاریهای صحیح، مردم نیز با یک برنامه وسیع ملی همراه شده و آن را به یک حرکت فرهنگی فراگیر تبدیل کردهاند. نمونه این اتفاق در برنامهها و رویدادهایی نظیر دهه کرامت، جشن عاطفهها یا جشن نیکوکاری قابل مشاهده است؛ بهگونهای که اگر حتی دولت یک دوره و بنا به دلایلی از برگزاری این مناسبتها خودداری کند، مردم خود با عزمی عمومی آنها را به بهترین وجهی برگزار میکنند.
اما آیا با گذشت دودهه از برگزاری هفته کتاب، اگر دورهای (بگیرید همین دوره حاضر) دولت نخواهد برنامهها و مراسمی به پاسداشت این هفته برگزار کند، مردم خود این رویداد را ارج میگذارند و پاس خواهند داشت؟ آیا دانشآموزان بدون اراده وزارت آموزش و پرورش، زندانیان بیحرکت مسئولان قوه قضاییه، کارمندان بدون توصیه مدیران ادارات و حتی دانشجویان بدون دخالت مسئولان دانشگاهها در این هفته خاص، نمایشگاه کتاب برگزار خواهند کرد و به یکدیگر کتاب هدیه خواهند داد؟ از چند انجمن و کتابخانه کوچک که صرفنظر کنیم بهطور قطع پاسخ منفی خواهد بود. این پرسشها قصد ندارند فعالیتهای صورت گرفته در دو دهه برگزاری هفته کتاب را زیر سؤال ببرند اما مقدمه یک آسیبشناسی است و چه بسا پاسخ به آنها بتواند در کنار برگزاری هر ساله برنامههای هفته کتاب، منجر به برداشتن گامی مؤثر در ترویج کتابخوانی و ایجاد فرهنگ پایدار مطالعه در کشور شود.