این دزد موتورسوار، هفت سال پیش پس از بازی فوتبال ایران و بحرین در جریان یک تصادف باعث مرگ دوستش شده و به دیه میلیونی محکوم شده بود. او برای جبران دیه سرقتهایش را شروع کرد اما بعد از به جیب زدن پولهای بادآورده به سرقتهایش ادامه داد و تبدیل به یک سارق حرفهای شد؛ غافل از اینکه روزی بالاخره رازش فاش میشود و پلیس او را دستگیر خواهد کرد.
شروع تحقیقات
دزد جوان که مرتضی نام دارد زمانی تحت تعقیب پلیس قرار گرفت که مأموران با زورگیریها و سرقتهای سریالی در سطح شهر بهویژه جنوب و مرکز پایتخت روبهرو شدند. با افزایش سرقتها تیمی از مأموران پلیس با دستور قاضی هاشمیان، دادیار شعبه اول دادسرای جنایی پایتخت رسیدگی به این پرونده را آغاز کردند.
آنها با انجام اقدامات اطلاعاتی و ردگیری سرنخهایی که شاکیان در اختیارشان قرار داده بودند موفق شدند دو نفر از اعضای باند را شناسایی و در یک عملیات ضربتی دستگیر کنند اما بازجویی از دومتهم دستگیر شده حکایت از این داشت که سردسته باند جوانی به اسم مرتضی است که هیچکس نمیداند مخفیگاهش کجاست.
با اظهارات متهمان جست و جوها برای دستگیری مرتضی ادامه یافت. بررسیها نشان میداد که این مرد از طریق کیفقاپی و گردنبندقاپی ثروت زیادی به جیب زده و خانهای مجلل در شمال پایتخت برای خودش اجاره کرده است. وقتی مأموران پلیس خانه وی را شناسایی کردند، آنجا را به صورت نامحسوس زیرنظر گرفتند تا اینکه مشخص شد مرد جوان علاوه بر اجاره خانه اعیانی یک خودروی گرانقیمت نیز خریده و زندگی مرفهی دارد. مأموران با دستور قاضی هاشمیان راهی آپارتمان متهم در طبقه چهارم یک برج مسکونی شدند اما سارق تحت تعقیب وقتی پلیس را در چارچوب در آپارتمانش دید، خواست آنها را به پایین پلهها پرت و فرار کند که با شلیک پلیس زمینگیر شد و مأموران او را دستگیر کردند.
بازداشت مادر و دختر
مرتضی که گلوله به پایش خورده بود دستگیر شد و در ابتدا خود را بیگناه دانست اما وقتی شواهد را علیه خود دید به سرقتهای سریالی اعتراف کرد. او مدعی شد که طلاهای سرقتی را در اختیار مادر و خواهرش قرار میداده تا آنها را بفروشند. به این ترتیب دستور بازداشت مادر و خواهر او صادر شد و آنها نیز دستگیر شدند.
اعتراف به سرقتهای سریالی
مرتضی بعد از دستگیری وقتی در برابر قاضی هاشمیان حاضر شد با اعتراف به کیفقاپی و گردنبندقاپی گفت: بیشتر سرقتهایم را خودم به تنهایی انجام میدادم. شیوهام این بود که سوار موتور میشدم و به خیابانهای شهر میرفتم. طعمههایم را از بین زنان و مردان انتخاب میکردم و در فرصتی مناسب دست به قاپیدن کیف یا گردنبندشان میزدم.
وی افزود: نخستین بار وقتی هفت سالم بود از کیف خواهرم 20هزار تومان پول دزدیدم. در آن زمان دلم میخواست پول توجیبیام زیاد باشد اما پدرم پول کمی به من میداد و برای همین دست به سرقت زدم، اما ماجرای اصلی سرقت هایم از وقتی شروع شد که در یک تصادف باعث مرگ یکی از دوستانم شدم. متهم ادامه داد: خرداد سال84بود و پس از بازی ایران و بحرین، من و دوستانم درحالیکه سوار بر موتور بودیم و پرچم ایران را در دست گرفته بودیم و شادی میکردیم در خیابان در حال حرکت بودیم، ناگهان دوستم که او هم سوار موتور بود به سمت من آمد و پرچم ایران را از دستم گرفت.
من خیلی عصبانی شدم برای همین او را تعقیب کردم که ناگهان با او تصادف کردم و موتورش واژگون شد. دوستم در این حادثه جان باخت و من به اتهام قتل غیرعمد یکماه زندان بودم. بعد از آن 11میلیون تومان دیه پرداخت کردم و آزاد شدم. پس از این ماجرا برای جبران پولی که بابت دیه داده بودم شروع به کیفقاپی کردم. در این مدت یکبار دستگیر شدم اما بعد از آزادی به سرقتهایم ادامه دادم. وی گفت: در این مدت با پولهایی که از راه دزدی بهدستآورده بودم یک خودروی مدل بالا خریدم و خانهای اجاره کردم و زندگی مرفهی در پیش گرفتم تا اینکه پلیس مرا دستگیر کرد. بعد از اعترافات مرد سارق وی با دستور قاضی پرونده در اختیار مأموران آگاهی پایتخت قرار گرفت و تحقیقات از وی برای دیگر جرائم احتمالی او ادامه دارد.