منحنی طلاق در حالی مسیر رو به بالا را سیر میکند که در سال90 براساس آمارهای اعلام شده از سوی سازمان ثبت احوال 142هزار و 841 طلاق ثبت شده است. دکتر باقر ساروخانی معتقد است که « ناهمسان همسری» یکی از مهمترین دلایل بروز طلاق است. او در جلسهای که درانجمن جامعهشناسی ایران با موضوع بررسی طلاق برگزار شده بود، گفت:گاهی ممکن است دو نفر همسان به تشکیل یک خانواده اقدام کنند بنابراین ما با پدیده همسانهمسری روبهرو هستیم اما ما با تشکیل خانوادههایی از یک زوج ناهمسان روبهرو هستیم که مسلما ادامه زندگی برایشان ممکن نخواهد بود.
او با اشاره به اینکه بروز ناهمسانی پس از ازدواج هم رخ خواهد داد، افزود: گاهی خانواده درگیر اتفاق خاصی میشود مثلا یکی از زوجین معتاد میشود یا یکی از زوجین ادامه تحصیل میدهد بنابراین زوجی که در ابتدا همسان بوده تبدیل به یک زوج ناهمسان میشود و خانوادهای که در ابتدا ساختار متوازن داشته دچار برهم خوردن توازن میشود بنابراین باید به این نکته توجه کرد که حتی اگر زوجها هنگام ازدواج همسان باشند باز هم ممکن است توازنشان را در طول زمان از دست بدهند.
ساروخانی معتقد است: گاهی افراد پس از طلاق با مشکلات زیادی روبهرو میشوند مثلا گاهی زن میبیند که بعد از طلاقش مادرش دچار سکته شده یا فرزندانش هر شب برای پدرشان بیتابی میکنند. اینجاست که واکسیناسیون تولید میشود و اسم طلاق که میآید افراد به این واکسیناسیون عکسالعمل نشان میدهند که به صورتهای مختلف تجلی پیدا میکند. مثلا برخی افراد پافشاری میکنند که در شرایط خیلی دشوار به زندگی ادامه بدهند مثلا در مواردی فرد به جای اینکه از همسرش جدا شود همسران دیگری را نیز برمیگزیند یعنی از راههای دیگری پیش میرود. او با بیان اینکه طلاق ضرورتا معیار منفی نیست، افزود:
آیا حذف مطلق طلاق در جامعه مفید است؟ این حذف مطلق از طریق قانون صورت بگیرد یا از طریق وجدان جمع انجام شود؟ در هر صورت اگر زمانی طلاق را بهعنوان یک بیماری اجتماعی بدانیم ممکن است که زوجها با ناامیدی شرایط دشوار را تحمل کنند و با این باور که در جامعه یا خانوادهشان طلاق وجود ندارد چارهای جز تحمل نداشته باشند؛ مجبورند.
در این شرایط از طرق مختلف در خروجی خانواده را بستهایم اما آیا جامعه بیطلاق جامعه ایدهآل است آیا جامعه کم طلاق جامعه قابلقبول است؟ در عهد قاجار میزان طلاق بسیار اندک بود اما میبینیم که شرایط برخی خانوادهها هم اصلا مساعد نبوده است.استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران توضیح داد: درنظریه ما هر جامعهای میتواند میزانی از طلاق را داشته باشد ولی به شرطی که میزان طلاق بسیار پایین باشد. این نشان میدهد که در خروجی خانواده برای زن و مرد باز بوده ولی استفاده نکردهاند.
ما بستن در خروجی در خانواده را متعادل تلقی نمیکنیم بلکه بر این باوریم که آدمها (زوجها) راهی برای خروج داشته باشند و آزادی انتخاب راه خروجی را داشته باشند ولی در عین حال در زندگیشان بمانند. این نوع ماندگاری زندگی نشان میدهد که به دلایلی هنوز نهاد خانواده برای دوطرف از اهمیت و ارزش برخوردار است. او در خاتمه با تأکید بر اینکه نهاد خانواده میبایست کانون گرمی باشد گفت: شرط عشق برابری است در استبداد عشق تولید نمیشود شرط عشق این است که هر فرد آزاد باشد که با کسی زندگی بکند یا خیر؟