پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۹۱ - ۱۰:۱۷
۰ نفر

جلال شمسایی: آقای کوهنورد درباره صعودش این طور توضیح می‌دهد: «قله مراپیک یکی از بلندترین قله‌هایی است که در کنار کوه اورست قرار دارد، ما با یک پرواز محلی به هیمالیا رفتیم و بعد از 5 روز پیاده‌روی به دامنه کوه مراپیک رسیدیم. ما ابتدا از گردنه مرالا عبور کردیم و به پارک ملی ماکالو رسیدیم. بعد از سه روز کوهنوردی از روی یخ و برف و گذشتن از روستای خارا توانستیم به قله مراپیک برسیم.»

اسکندری

آقای کوهنورد در این سفر تنها نبود: «آقای نجاریان به عنوان مربی و آقای مشرف برای صعود به این ارتفاعات در کنارم بودند، تنها هدف من برای صعود به این قله به اهتزاز در آوردن پرچم ایران بود. قله مراپیک 6 هزار و 654 متر ارتفاع دارد و زیر قله اورست قرار دارد و به نوعی دامنه کوه اورست محسوب می‌شود».

کوهنوردان برای رسیدن به این قله باید از یک گردنه که 5هزار و200 متر ارتفاع دارد بگذرند، اما این پایان راه نیست: «بعد از رد شدن از گردنه، از یک کوه که 4 هزار و 800 متر ارتفاع دارد هم باید عبور می‌کردیم تا بتوانیم به قله مراپیک برسیم.»

اسکندری معتقد است که سخت‌ترین مسیرشان در طول این ماجراجویی گذشتن از گردنه مرالا بوده است: «راه عبور از این گردنه، به صورت یخچال با شکاف‌های عمیق بود و کوچکترین اشتباه ممکن بود به قیمت جانمان تمام شود. ما برای رسیدن به قله، لحظه‌شماری می‌کردیم، برای همین، روزها بین 6 تا 8 ساعت پیاده‌روی می‌کردیم و با تاریک شدن هوا در منطقه‌ای که بودیم اتراق می‌کردیم.»

آقای کوهنورد و دوستانش شب را در چادر یا پناهگاه‌هایی که در مسیر بود سپری می‌کردند و از غذایی که در دسترس‌شان بود مانند سبزیجات، سیب‌زمینی، تخم‌مرغ آب‌پز و برنج استفاده می‌کردند: «من به خاطر آسیب‌هایی که در جنگ دیده‌ام مشکلات تغذیه‌ای دارم. برای همین هر غذایی را نمی‌توانم بخورم ناچار در طول این مسیر بیشتر از سوپ و لبنیات استفاده کردم.»

آقای کوهنورد حتی به آب کوه و آب‌های لوله‌کشی هم حساس است: «من فقط باید آب تصفیه شده یا آب معدنی بخورم و در این کوهنوردی 400 هزار تومان برای خرید آب معدنی خرج کردم.»

 عملیات نجات

آقای اسکندری و دوستانش در این سفر نقش تیم امداد و نجات را هم داشته‌اند آنها توانستند دو کوهنورد صدمه‌دیده‌ را نجات دهند: «در ارتفاع 5 هزار و 900 متری بودیم که پای یک کوهنورد انگلیسی صدمه دیده بود و نمی‌توانست حرکت کند، ما کمک‌های اولیه را انجام دادیم و با امدادگران تماس گرفتیم تا او را برای درمان به شهر منتقل کنند.»

البته این تنها مصدومی نبود که توسط این گروه ایرانی نجات یافت: «در ارتفاع 6 هزار و 300 متری و نزدیک قله بودیم که یک مرد اسپانیایی دچار خونریزی ریوی شده بود. چون هلی‌کوپتر امداد و نجات نمی‌توانست در این منطقه فرود بیاید مجبور شدیم تا این کوهنورد را به ارتفاع پایین‌تری منتقل کنیم.»

 ارتفاع مرگ

آقای کوهنورد در بین راه با مشکلاتی روبه‌رو شد که خیلی زود دوستانش آن را برطرف کردند: «در اصطلاحات کوهنوردی، به ارتفاعات بالای 6 هزار متر، «ارتفاع مرگ» می‌گویند چون بعد از گذشتن از این ارتفاع مشکلاتی مانند سردرد، سرگیجه، حالت تهوع و بی‌اشتهایی برای کوهنورد به وجود می‌آید. من هم در بین راه دو بار دچار سردرد و سرگیجه شدم که دوستانم با جعبه داروی مخصوص کوهنوردان که همراهشان بود مشکلم را برطرف کردند.»

آقای اسکندری خاطرات جالبی از کوهپیمایی‌اش هم دارد. او می‌گوید در راه مجبور شده است که کفشش را عوض کند اما کفش جدید باعث خنده دوستانش و دیگر کوهنوردان شده است: «کفش‌هایم برای بالا رفتن از چنین ارتفاعی مناسب نبود، برای همین مجبور شدم قبل از حرکت کفش‌هایم را عوض کنم اما کفش‌های جدید وزن زیادی داشت و 4 یا 5 کیلویی می‌شد. من به این کفش‌ها عادت نداشتم و موقع راه رفتن با شیوه خاصی قدم برمی‌داشتم که باعث خنده دوستان و سایر کوهنوردان شد.»
کوهنورد زنجانی در عملیات فتح‌المبین مجروح شده و جانباز 25 درصد است اما با این وجود به کوهنوردی علاقه زیادی دارد: «در این عملیات از ناحیه چشم و سینه و هر دو دست مجروح شدم.»

دماوند، سهند، سبلان، علم‌کوه مازندران و بیشتر قله‌های بلند کشور توسط این کوهنورد سالخورده فتح شده‌اند. او 4 بار قله‌های آرارات، کاشکار و سبحان در ترکیه و دوبار هم قله آراگاس در قزاقستان را فتح کرده است: «الان 15 سال است که کوهنوردی می‌کنم و برای این که بدنم همیشه آماده باشد هر روز تمرین می‌کنم.»

شنا، دوچرخه‌سواری و دوومیدانی از ورزش‌هایی است که آقای رکورددار برای آماده نگه‌داشتن بدنش انجام می‌دهد: «من روزی یک ساعت و نیم تمرین می‌کنم و 2 روز در هفته را به شنا و 2 روز دیگر را به کارهای بدنسازی و دوومیدانی اختصاص می‌دهم. برای انجام کارهایم و رفت‌وآمد در شهر هم فقط از دوچرخه استفاده می‌کنم تا هم برایم یک نوع ورزش محسوب شود و هم به آلوده نشدن شهر کمک کنم.»

به گفته آقای اسکندری او به تیراندازی علاقه زیادی دارد اما به دلیل مشکلاتی که دارد نتوانسته این رشته را ادامه بدهد: «بنیاد امور جانبازان کلاس‌های آموزشی برای جانبازان برگزار می‌کرد، من هم برای ثبت نام در رشته تیراندازی به آنجا مراجعه کردم ولی به دلیل لرزش دستم، ثبت نامم نکردند.»

با پیشنهاد یکی از دوستان بود که آقای اسکندری کوهنوردی را انتخاب کرد: «بعد از اینکه موفق نشدم در رشته تیراندازی فعالیت کنم، یکی از دوستانم به من پیشنهاد داد تا در کلاس‌های کوهنوردی جانبازان شرکت کنم و من هم در تمام دوره‌های کوهنوردی که فدراسیون برگزار کرد شرکت کردم تا توانستم کوهنوردی را به صورت حرفه‌ای دنبال کنم.»

شغل آقای رکورددار قبل از شروع جنگ، صافکاری ماشین بوده است: «بعد از مجروح شدنم تا 11 سال نتوانستم از دست چپم استفاده کنم و بعد از آن بود که تصمیم گرفتم ورزش کنم تا هم وقتم را پر کنم و هم سلامتی‌ام را به دست آورم.»

محمدحسن نجاریان اولین کوهنورد مسلمان فاتح اورست است. او مربی آقای اسکندری است و در صعود به قله مراپیک او را همراهی کرده است. او درباره کوهنورد سالخورده می‌گوید:«8 سال است که با هم تمرین می‌کنیم و بیشتر کوه‌های ایران را با هم صعود کرده‌ایم. من از کوهنوردی با آقای اسکندری خیلی لذت می‌برم. برای همین در بیشتر موارد سعی می‌کنم که با هم کوهنوردی کنیم. قرار است از سوی سازمان بین‌المللی UIAA رکورد آقای اسکندری به ثبت برسد.»

همشهری سرنخ/شماره 165

کد خبر 192718

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز