هرگاه سخن از آثار مخرب ناشی از ساخت بیرویه سد رفته، پاسخ دادهاند که کشور دچار کمبود آب است. اما اندکی آگاهی از تاریخ کهن ایران آشکار خواهد ساخت که انسان ایرانی با این معضل بزرگ شده و هزارههاست که با آن سروکار دارد.
کاریز، پاسخی به کمبود آب
در تکامل بهرهبرداری از آب چشمهها و دنباله آب آنها (رودهای خرد)، اندیشه درخشان ایرانی دست به نوآوری چشمه دستساز زد؛ ابداعی که آن را قنات یا کاریز میخوانیم. اینگونه بود که ایران وارد عصر تاریخی شد.
در ایجاد تمدن و فرهنگ در فلات مرکزی ایران – که بعدها به گفته هگل، اندیشمند برجسته، نخستین کشور جهان در آن پا به عرصه تاریخ گذاشت – سهم مردمی که برای ابداع کاریز و ساخت همدلانه و گسترده آن کوشیدند بس بااهمیت بوده است.
عظمت کار استادان بزرگ آباب و کاریزکن از نتایج پژوهشهای اچ. ای. ولف قابل درک است که مینویسد: در سرزمینهای مشابه فلات مرکزی ایران، در سراسر سیاره زمین، تا به حال هیچ نوع تمدن انسانی پدید نیامده است» (کوتاه شده از گزارش سهراب فرسیو، روزنامه نوروز، 2 بهمن 1380).
از سوی دیگر هنگامی که تک تک سدهای باستانی ایران را مورد مطالعه دقیق قرار میدهیم، میبینیم که نکاتی در آنهاست چون محل قرار دادن دریچهها، محل تخلیه، حوزه آرامش و بسیاری از مسائل دیگر، که با بسیاری از فنآوریهای روز جهان همخوانی دارد.
نمونهای را به نقل از دکتر پرویز ورجاوند میشکافیم: «این سد که در رامهرمز قرار دارد، به نام سد جرّه معروف است. سد جره سدی است وزنی و قوسی. پدیده سد قوسی از قرن هجدهم در هیچجای جهان به عقب نمیرود.
زمین مسئلهای است که از نظر محاسبات، تحول چشمگیری را در زمینه سدسازی بهوجود آورد تا با تغییر شکل خطی به قوسی، با توجه به شرایط محل و حجم آب و نحوه آب که آیا آب سیلابی است یا ذرهای و ... بتوانند توانمندی سازه را بالا ببرند.
سد جره نوزده متر ارتفاع دارد. طول تاج آن 80 متر است و در طول 1700 سال علیرغم مدارک تاریخی که سخن از سیلابهای سنگین کردهاند کوچکترین لطمهای به این سد وارد نشده است.
سدی است که با قلوهسنگهای رودخانهای و ملات خاک و ساروج ساخته شده. من در چندین جا انواع ملاتها و ساروجها را معرفی کردهام که فقط به همین سادگی نیست که بگوییم مخلوطی از گچ و آهک و گونهای از لویی (گل نی) است. یکی از هوشیارانهترین نوع ساروجهایی که بهکار رفته، مسئله کاربرد موی بز است.
این موی بز در این ملات دقیقاً حالت آرماتور را دارد. یعنی اگر شما یک تکه ملاتی را داشته باشید که دارای این مو نباشد با آن قطعه از ملات که این مو را دارد نحوه توانمندی و مقاومتسنجیاش بهشدت متفاوت است و مجموعه این شوقمندیهای فنی و علمی، پدیدهای را بهوجود میآورد که 1700 سال پایدار مانده است.
وارد بحث گسترده دنبالش نمیشوم که چگونه برای مستمر کردن این بهرهوری هوشیارانه از حوزه آبگیری سد بهره گرفتهاند که نهتنها با کانال، آب را به آن منطقه ببرند که بتوانند موجبات توانمند ساختن کانالها و قناتها را بهوجود بیاورند.
این سد تا حدود چند سال پیش، همچنان کارکرد خودش را داشت. از سال 76 آقایان بر آن میشوند که در اینجا سد جدیدی را برپا کنند. در جایی که با جرأت میتوان گفت که اگر با کمک کارشناسان صاحبنظر شرایطی بهوجود میآمد که این سد حفظ و به کاربری مجدد بازگردانده میشد، قادر بودند که احتمالاً با یک ظرفیت پایینتر همان کاربری را از آن بگیرند.
ولی امروز با آبگیری سد جدید جرّه که 80 کارش به پایان رسیده این سد دوره ساسانی و تمامی آن کانالها و قناتها به زیر آب خواهند رفت. تمام ساختمانهایی که در پشت سد بوده است و از نظر معماری بخشی از آن راه به دوران صفوی میبرد و هنوز توانمند و بانشاط بهگونهای میتوانند سر بلند کنند، اینها همه به نابودی کشانده میشود».
حال سخن ما بر این است که چرا دولتمردان ما در دوران کهن نخواستند که در مدت زمان کوتاهی 375 طرح سدسازی را به اجرا بگذارند؟ در حالی که میدانیم مدیریت، امکانات و توانایی آنان – به گواه گستره پهناوری که بر آن فرمان میراندند و کارآمدی و نظمی که به شهادت تاریخنویسان دشمن در آن حاکم بود - بسیار از ما بالاتر بود و همانطور که با نمونهای از ساختههایشان آشنا شدیم سدهایی میساختند که پس از اینهمه سال هنوز پابرجایند.
پاسخ را میتوان در مسئله کاریز یافت. به اعتبار پژوهشها و گفتههای متخصصان، در شرایط آبوهوایی ایران، سدسازی – مگر به دلایلی خاص – باعث هدررفت و اتلاف گسترده آب، این ماده حیاتی در زندگی ما، خواهد شد (یعنی دقیقاً همان دلیلی که به بهانه آن دوستداران یادگارهای فرهنگی را محکوم میکنند).