چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۱ - ۱۹:۱۶
۰ نفر

کارل سندبرگ، شاعر آمریکایی در سال 1936نوشت: زمانی می‌رسد که جنگ است اما هیچ‌کس در آن حضور ندارد.

این تعبیر، این روزها بیشتر از همیشه صادق است اما نه به این خاطر که انسان، آرامش‌گرا و صلح‌جو شده‌است، بلکه به این خاطر که کشتن انسان‌ها اکنون دیگر از راه دور کنترل می‌شود؛ با هواپیماهای بدون سرنشین یا تجهیزات هوایی بدون دخالت انسان که کار کشتن را با ابزار ماشین انجام می‌دهند.

در دولت باراک اوباما شمار حملات آمریکا با هواپیماهای بدون سرنشین، افزایش یافته‌است. فقط در پاکستان در سال گذشته بیش از 300مورد حمله هواپیماهای بدون سرنشین گزارش شده‌است. در‌ماه مارس2011 نیروی هوایی آمریکا برای نخستین بار بیشتر از آنکه خلبان برای هواپیماهای واقعی آموزش دهد، خلبان برای هواپیمای بدون سرنشین آموزش داد؛ یعنی شمار خلبان‌های تحت آموزش نیروی هوایی آمریکا برای کنترل از راه دور هواپیماهای بدون سرنشین، بیشتر از خلبان‌های دیگر است.

این موضوع پرسش‌هایی جدی در زمینه اخلاقی ایجاد می‌کند. در حملات با هواپیماهای بدون سرنشین چون نیروی نظامی حضور مستقیم ندارد که جانش به خطر بیفتد، کشتن آسان‌تر و بی‌مهاباتر صورت می‌گیرد. به همین دلیل توجیه جنگ و کشتار برای افکارعمومی داخل کشور هم آسان‌ می‌شود. از سوی دیگر، احتیاط انسان برای کشتن ارتباط مستقیمی دارد با فاصله میان مهاجم و هدف. وقتی یک خلبان با کنترل از راه دور در ایالت نوادای آمریکا، هواپیمایی را بر فراز یمن به پرواز درمی‌آورد تا دست به حمله بزند، آستانه شلیک به‌طور خطرناکی پایین است.

کشتن فقط بخشی از شغل آن خلبان کنترل از راه دور است که در یک عصر آرام در محل کارش فقط مشغول کار با کامپیوتر و انجام وظیفه است. از سوی دیگر هواپیماهای بدون سرنشین علاوه بر هدف قراردادن اهداف مشخصشان، با همین صدای مهیبی که ایجاد می‌کنند همه مردم منطقه تحت حمله را به وحشت می‌اندازند و به مردم غیرنظامی بی‌گناه هم این پیام را می‌دهند که تحت نظر هستند و هر لحظه ممکن است هدف حمله قرار گیرند.

از منظر حقوقی و حقوق بشری، برنامه آمریکا برای حمله با هواپیماهای بدون سرنشین بسیار هشدار‌آمیز و خطرناک است. به هر حال، کشورهایی مانند پاکستان، یمن و سومالی جزو منطقه اعلام‌شده جنگی نیستند. خارج از بحث جنگ، کشتارهای دولتی تنها وقتی حقوقی و مشروع هستند که ثابت شود برای نجات جان دیگران لازم بوده‌اند. این کشتارها یا می‌توانند برای دفاع از خود بعد از حمله صورت بگیرند یا با پیش‌بینی دفاع ازخود در مقابل تهدید فوری و درصورتی انجام شوند که وقتی برای بحث درباره جایگزین‌های غیرمرگبار این اقدام نباشد.

یک دهه بعد از 11سپتامبر، برنامه آمریکا برای حمله با هواپیماهای بدون سرنشین دیگر در دسته اول توجیهاتی که در بالا گفته شد جا نمی‌گیرد و نمی‌توان گفت که این حملات نوعی دفاع از خود واکنشی است. هیچ شاهد و مدرکی وجود ندارد حاکی از اینکه هر تروریست فرضی که خارج از منطقه رسمی جنگ کشته می‌شود تهدیدی فوری برای شهروندان آمریکا باشد. به همین‌خاطر نمی‌توان گفت که کشتن این افراد توجیه‌پذیر و تنها راه است. برای توجیه حقوقی این حملات، رهبران آمریکا باید برای تک‌تک این موارد سند و مدرک بیاورند. اگر سند و مدرکی نیاورند، حملات هواپیماهای بدون سرنشین در کشورهایی مانند پاکستان یا یمن چیزی غیراز اعدام بدون محاکمه نیست.

هارولد کاه، مشاور حقوقی وزارت خارجه آمریکا با این نظر مخالف است. او می‌گوید، آمریکا در درگیری مسلحانه جهانی با القاعده و طالبان است. ادعای او این است که حملات هواپیماهای بدون سرنشین بخشی از این جنگ جهانی است که هم در منطقه رسمی و اعلام شده جنگی و هم در کشورهایی که در حوزه جنگ نیستند، جریان دارد.

اما حتی با این فرض هم مسائل حقوق بشری پیش می‌آید. قوانین جنگ تنها درصورتی نسبت به کشتار هدفمند(مثلا همین حملات با هواپیماهای بدون سرنشین) اغماض می‌کند که این کشتار علیه جنگجویان مستقیما دخیل در جنگ اعمال شود. این کشتارهای هدفمند باید متعارف، از نظر استراتژیک لازم و در افکار عمومی توجیه‌پذیر باشند. اولویت اول در این کار باید اجتناب از لطمه به غیرنظامیان باشد. همواره باید کمیته تحقیقی بی‌طرف برای بررسی اوضاع وجود داشته‌باشد و خاطیان تحت پیگرد قرار گیرند و به قربانیان خسارت پرداخت شود. پایگاه و اساس حقوقی برنامه آمریکا در استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین در حملات علیه دشمن، نامشخص است.

با توجه به اینکه اکثر اطلاعات درباره فعالیت این هواپیماها محرمانه است، دانستن اینکه آیا همه اهداف این حملات مستقیما در جنگ و خصومت با آمریکا بوده‌اند یا نه، دشوار است. از سوی دیگر، درحالی‌که ادعای دولت اوباما مبنی بر «غیرنظامی‌نبودن قربانیان این حملات» مدام تکرار می‌شود، باید گفت این ادعا براساس این فرضیه نادرست دولت آمریکاست که هر مرد شبه‌نظامی در منطقه مورد حمله، مرتبط با القاعده و طالبان است مگر آنکه عکسش ثابت شود.

گزارش اخیری که دانشکده حقوق دانشگاه استنفورد و همچنین دانشگاه نیویورک تهیه کرده‌اند، نشان می‌دهد، قربانیان غیرنظامی در حملات آمریکا به پاکستان 75درصد کل قربانیان این حملات را تشکیل می‌دهند. حتی اگر نیمی از این تخمین هم درست باشد، آمار هولناکی است که بار حقوقی سنگینی برای آمریکا دارد. در این حملات، مسئله پاسخگویی هم فراموش شده‌است. حملات هواپیماهای بدون سرنشین توسط سیا انجام می‌شود، سازمانی که فعالیت‌هایش همواره پر رمز و رازآلود است. عوامل سیا برخلاف پرسنل نظامی از مصونیت گسترده‌ای برخوردار هستند و همواره استانداردهای حقوقی بین‌المللی را نقض کرده‌اند.

بدون شفاف‌سازی نمی‌توان اعلام کرد که اقدام آمریکا در حملات هواپیماهای بدون سرنشین، از نظر حقوقی درست است. تا وقتی آمریکا بقیه دنیا را درباره جزئیات این عملیات و حملات بی‌اطلاع نگه دارد، دنیا احتمال وقوع جنایت جنگی در این حملات را محتمل می‌داند. همانطور که شهروندان در سراسر جهان درخواست پاسخگویی دولت‌ها در زمینه‌های اقتصادی و مالی را دارند، باید به همین اندازه هم در ارتباط با اثبات حقوقی بودن یا نبودن این حملات به دولت آمریکا فشار آورده شود و اگر ثابت شود که این حملات قانونی نیست، باید متوقف شود.

قربانیان حملات هواپیماهای بدون سرنشین، خانواده‌ها و گروه‌های جامعه مدنی اکنون شروع به صحبت کردن علیه این اقدام آمریکا کرده‌اند و به‌دنبال راه‌های حقوقی برای مقابله با آن و متوقف‌کردنش هستند. بقیه دنیا هم باید جرأت پیدا و این مسیر را دنبال کند. از سوی دیگر، هر حمله‌ای با هواپیمای بدون سرنشین نه‌تنها حقوق بشر و قوانین بین‌المللی را نقض می‌کند بلکه مفرهای حقوقی ایجاد می‌کند که دولت‌های دیگر و حتی گروه‌های مسلح غیروابسته به دولت‌ها، این کار را بکنند. حملات آمریکا با هواپیماهای بدون سرنشین، دنیا را مکان امن‌تری نمی‌کند بلکه محیطی ایجاد می‌کند که کشتار غیرقانونی کلا رواج یابد و نقض حقوق اولیه بشر یعنی همان حق حیات، به امری عادی و توجیه‌پذیر تبدیل شود.

باربارا لاچبیلر  - رئیس کمیته حقوق بشر پارلمان اروپا

کد خبر 193479
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز