مهر نوشت: بعد از حمله ضحاک بن قیس ـ دوست معاویه ـ بر حجاج خانه خدا امام علی(ع) طی خطبه ای فرمودند: و اى مردمى که بدنهایتان جمع و افکار و خواستههاى شما پراکنده است! سخنان داغ شما سنگهاى سخت را در هم میشکند، ولى اعمال سست شما دشمنانتان را به طمع میاندازد، در مجالس و محافل میگوئید چنین و چنان خواهیم کرد، اما هنگام جنگ فریاد میزنید: اى جنگ!از ما دور شو! آنکس که شما را بخواند فریاد او به جائى نمیرسد و کسى که شما را رها کند قلب او از آزار شما در امان نخواهد بود، به عذرهاى گمراهکنندهاى متشبث میشوید همچون بدهکارى که(با عذرهاى نابجا) از اداء دین خود سرباز میزند.
ایشان میافزایند: (بدانید) افراد ضعیف و ناتوان هرگز نمیتوانند ظلم را از خود دور کنند و حق جز با تلاش و کوشش به دست نمىآید، شما که از خانه خود دفاع نمىکنید چگونه میتوانید از خانه دیگران دفاع کنید؟ و با کدام پیشوا و امام پس از من، به مبارزه خواهید رفت؟ به خدا سوگند فریب خورده واقعى آن کس است که به گفتار شما مغرور شود! و اگر پیروزى به وسیله شما به دست آید پیروزى بیشثرى است همانند کسى که در قرعه، برگ نابرندهاى نصیب او شود! و کسى که به خواهد بوسیله شما تیراندازى کند همچون کسیاست که با تیرهاى بى پیکان تیر انداخته است!
امام علی(ع) ادامه میدهند: سوگند به خدا! به آنجا رسیدهام که گفتارتان را تصدیق نمیکنم و به یارى شما امید ندارم و دشمنان را به وسیله شما تهدید نمیکنم! چه دردى دارید؟ دواى شما چیست؟ طب شما کدام است؟آنها هم مردانى همچون شما هستند!(چرا آنها این همه پایدارند و شما این قدرسست؟!)آیا سزاوار است بگوئید و عمل نکنید؟ و فراموشکارى، بدون ورع داشته باشید (یعنى رها کردن چیزى نه بخاطر زهد)و امید در غیر حق بورزید؟
این خطبه در کتاب «البیان و التبیین» و بعضى از جملات آنرا«ابن قتیبه» و قسمتى از آنرا کتاب «مطالب السؤل» و «عقد الفرید» با کمى اختلاف نقل کرده است. (مستدرک و مدارک نهج البلاغه، صفحه 242)
این خطبه را امام در مورد حمله «ضحاک بن قیس» ایراد فرموده است و از مرحوم کلینى نیز نقل شد که امام(ع) این خطبه را در همین مورد ایراد فرموده است.
خلاصه جریان غارت ضحاک چنین است: حمله ضحاک پس از جریان حکمین - و پیش از واقعه نهروان - معاویه اطلاع یافت، که امام(ع) آماده نبرد با اوست، به وحشت افتادو در بیرون دمشق لشکرگاه زد و از تمام قصبات و دهات دعوت نمود تا براى جنگ با امام(ع) آماده شوند... معاویه ضحاک بن قیس را طلبید صد و چهار هزار سپاه همراه وى نمود و به او چنین دستور داد: به طرف کوفه حرکت کن! به هر آبادى رسیدى اگر در اطاعت على(ع) بودند غارت نما و اگر افراد مسلحى یافتى به آنها حمله ببر!توجه داشته باش صبح در یک آبادى و عصر در آبادى دیگر بوده باشى!
ضحاک به راه افتاد و در بین راه طبق دستور معاویه غارت میکرد و افراد را میکشت تا به «ثعلبیه» رسید به کسانى که به حج میرفتند حمله برد ووسائل و زاد و توشه آنها را گرفت و عمر و بن عمیس بن مسعود پسر برادر عبد الله ابن مسعود صحابى پیغمبر(ص)را به قتل رسانید... این خبر به امام(ع) رسید سخت ناراحت شد، «حجر بن عدى» را خواست و او را به چهار هزار سپاه به تعقیب ضحاک روانه ساخت.
«حجر» حرکت نمود تا به «سماوه» رسید و از آنجا با راهنمائى امر القیس به تعقیب ضحاک پرداخت و در نواحى «تدمر» به او دست یافت، ساعتى بین آنان جنگ در گرفت،19 نفر از همراهان ضحاک و 2 نفر از یاران حجر کشته شدند شب فرا رسید، ضحاک از تاریکى شب براى فرار استفاده کرد و حجر هنگام صبح از او اثرى نیافت. «اقتباس از شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، جلد 2 ، صفحه 113-118»
یک نکته
سخنى بین «عقیل» برادر امام(ع) و معاویه پس از شهادت امیرمؤمنان(ع) رد و بدل شده که یادآورى آن در اینجا مفید به نظر میرسد: «عقیل»پس از صلح امام حسن(ع) نزد معاویه رفت، معاویه از او پرسید تو، هم لشکر من و هم سپاه برادرت را مشاهده کردهاى، در این مورد آنچه دیدهاى بازگو کن! «عقیل» گفت: به خدا سوگند هنگامی که به لشکر برادرم رسیدم شبهایى همانند شبهاى پیامبر(ص) و روزهائى همانند روزهاى وى یافتم، تنها جاى پیامبر(ص) در میان آنان خالى بود، هر که را دیدم یا نماز میخواند و یا قرآن تلاوت میکرد، اما هنگامی که از لشکر تو گذشتم، عدهاى از همان منافقان که «لیله عقبه» خواستند شتر پیامبر(ص) را رم دهند او را از بین ببرند، دیدم که به استقبال من میآمدند!
پس از آن عقیل پرسید: اینکه دست راستت نشسته کیست؟ معاویه گفت: عمرو عاص. عقیل گفت: همو است که شش نفر درباره او مخاصمه کردند که فرزند کدامیک از آنهاست؟! (باید توجه داشت که عقیل به نسبهاى عرب آگاهى بسیار داشت) آن دیگرى کیست؟ معاویه گفت: ضحاک بن قیس. عقیل: این همان است که پدرش شغل پستى داشت! آن یکى کیست؟ معاویه: ابوموسى اشعرى! عقیل: این پسر همان زن سارق است!(گویا عقیل میخواست به معاویه بگوید نه تنها سپاه تو، بلکه خاصان و اطرافیان تو نیز انسانهاى ناپاکى هستند)
معاویه دید، عقیل مجلسیان وى را به خشم آورد، فکر کرد اگر در مورد خودش چیزى از او بپرسد و او هم عیب وى را بگوید خشم اطرافیانش فرو مینشیند. پرسید درباره من چه میگوئى؟ عقیل: مرا معاف دار. معاویه :نه! حتما باید بگوئى. عقیل: «حمامه» را میشناسى؟ معاویه:«حمامه» کیست؟ عقیل: آنچه را باید بگویم گفتم، پس از آن برخاست و رفت، معاویه یکى از نسب دانان عرب را خواست و پرسید«حمامه» کیست؟ پرسید: در امانم؟ معاویه: بلى! در پاسخ وى گفت: «حمامه» جده تو مادر ابو سفیان است که از زنان بدنام و صاحب پرچم در جاهلیت بوده است! معاویه به اطرافیان گفت: خشمگین مباشید ما با هم مساوى شدیم! (شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، جلد 2 ، صفحه 124-125)
همان طور که در این مجال آمد، امام علی(ع) قومی را نکوهش میکند که از جهاد فراری هستند. در یادداشتهای پیشین هم در این مورد بحث شد و امام در خطبه 27 مردم را مورد سرزنش و نکوهش قرار داده بود. امام علی(ع) در خطبه 27 نهج البلاغه خطاب به مردم کوفه که برای جهاد بهانه میآوردند، می فرمایند: مردمى که از جهاد روى برگردانند خداوند لباس ذلت بر تن آنها میپوشاند و بلا به آنان هجوم میآورد، حقیر و ذلیل میشوند، عقل و فهمشان تباه میگردد.