این اتفاق البته در ایران هم مرسوم است اما از آنجا که دنیای کتاب و ادبیات در ایران، در تمام طول یک سال هم به ندرت چیز دندانگیری برای گفتن دارد، سال میلادی، دستکم در این مورد، جذابتر و پرفرازونشیبتر است. حالا در آستانه پایان سال 2012نشریه تلگراف یکی از این ارزیابیها را منتشر کرده و درنهایت نتیجه میگیرد که «سالی که گذشت، سال خوبی برای آثار داستانی نبود». تلگراف ابتدا از کتاب پرفروش «50 طیف خاکستری» بهشدت انتقاد میکند و سپس مینویسد: اگر بخواهیم از کتابهای برجسته ادبی سال 2012یاد کنیم بدون شک کتاب «جسدها را بالا بیاورید» نوشته هیلاری مانتل که ادامهای بر اثر تحسینشده «سالن گرگ» بود و هر دو کتاب جایزه بوکر را برای نویسندهشان به ارمغان آوردند، از جایگاهی خاص برخوردار است.
او با این کتاب به فهرست نهایی جایزه کاستا نیز راه یافت. از مانتل که بگذریم دیگر کدام نویسندگان را میتوان بهعنوان چهرههای موفق سال معرفی کرد؟ شاید کتاب 400صفحهای «چتر» نوشته ویل سلف یکی دیگر از آثار خوب سال بود که در فهرست بوکر نیز حضور داشت. کتاب اول جت تایل با عنوان «نارکوپولیس» هم از دیگر کتابهای مهمی بود که در فهرست بوکر جای گرفت. در این فهرست دو کتاب مهم دیگر هم جای داشتند که از سوی دو ناشر کوچک به بازار آمده بودند؛ «باغ مه شامگاهی» نوشتهتان توان و «خانه شنا» نوشته دبورا لوی که موجب شدند فهرست نهایی بوکر امسال بهخاطر دربرداشتن آثاری باارزش، فراموشنشدنی شود.
هرچند سال 2012سال وفور نعمت در حوزه ادبیات نبود اما رمانهای نسبتا خوبی به بازار آمدند و مخاطبان را متوجه خود ساختند. مایکل فراین با «اسکوییس» بازگشت و زادی اسمیت بهعنوان یک وقایعنگار مدرن لندن با رمانی به نام «ان دبلیو» نام خود را بار دیگر مطرح کرد. جان لنکستر با «پایتخت» کتابی سیاه و فوقالعاده و هوارد جیکوبسون برنده بوکر سال پیش با «وقت باغ وحش» در بازار کتاب حضور داشتند. مارتین ایمس نیز با رمانی به نام «لیونل آزبو» نام خود را دوباره مطرح کرد. یان مک اوان کتاب «شیرینی دوست» و پیتر کری با «شیمی اشکها» نیز از دیگر چهرههای مطرح فعال در سال 2012بودند. چهره مطرح دیگر امسال جیکیرولینگ بود که با نخستین رمانی که برای بزرگسالان نوشت، جنجال زیادی به پا کرد. «خلأ ناگهانی» هرچند آن چیزی که از او انتظار میرفت نبود اما چند هفتهای در فهرست پرفروشها جای گرفت.
در همین حال نویسنده آمریکایی شالوم آوسلندر مردمان هر دو سوی آتلانتیک را با کتاب «امید: یک تراژدی» متوجه خود ساخت. این کتاب داستان زندگی «آن فرانک» مسن را در اتاقی زیرشیروانی در نیویورک دنبال میکند. از دیگر آثار قاره آمریکا که با اقبال روبهرو شد «کانادا» نوشته ریچارد فورد بود و نیز «خیابان تلگراف» نوشته مایکل چابون و «زندگی عزیز» نوشته آلیس مونرو که بار دیگر خود را بهعنوان ملکه بیقید و شرط داستان کوتاه معرفی کرد. اما به جز این آثار و نویسندهها، بد نیست به برخی از مهمترین جوایز ادبی و سرنوشتشان اشاره کنیم. شاید جالبترین اتفاق، تعطیلی جایزه اورنج بعد از 17سال باشد. تعطیلی این جایزه که به نویسندگان زن اختصاص دارد در سال 2012نشان داد که تعطیلی جایزههای ادبی فقط به ایران اختصاص ندارد! به هر حال کمپانی محصولات مخابراتی اورنج اعلام کرد که پس از 17سال حمایت، دیگر این جایزه ادبی را برگزار نخواهد کرد. آخرین جایزه اورنج را مادلین میلر، نویسنده نوقلم آمریکایی بابت نگارش کتاب «آهنگ آشیل» گرفت. یک اتفاق جالب دیگر در دنیای جوایز ادبی معروف، رفتار جایزه پولیتزر بود. پولیتزر البته مثل نوبل فقط مخصوص آثار ادبی نیست و درواقع بیشتر جایزهای در حوزه روزنامهنگاری است. برگزارکنندگان پولیتزر امسال هیچ اثری را در دنیای ادبیات، شایسته دریافت جایزه تشخیص ندادند تا نشان دهند که این حکایت نیز مخصوص ایران نیست.