انتشار همین سرمقاله و محتوا و مضمون آن، خود به اندازه کافی میتواند اطلاعات و دانستههای فراوانی به افکار عمومی درباره اسرائیل و ساکنان اراضی اشغالی ارائه دهد. چرا باید یک روزنامه در اراضی اشغالی در بحبوحه انتخابات پارلمانی ناچار شود سرمقاله خود را به زبان عربی منتشر کند و در آن شهروندان عرب را به شرکت در انتخابات ترغیب و تشویق کند و چرا باید این چنین ساز دمکراسی کوک کند؟ مگر چنین نیست که اسرائیل با ادعای «تنها دمکراسی خاورمیانه» معرفی میشود و به ترفندهای انتخاباتی معمول در کشورهای غیردمکراتیک برای جلب رأی شهروندان نیازی ندارد؟ آیا این امر نشان از بیمیلی و بیرغبتی شهروندان عرب ساکن اراضی اشغالی به شرکت در انتخابات نیست؟ و اگر چنین است چرا باید شهروندان عرب چندان میل و رغبتی برای شرکت در انتخابات نداشته باشند؟ خود همین سرمقاله و سخن این روزنامه درباره دمکراسی بیش از همهچیز میتواند وجود دمکراسی در اراضی اشغالی در معنای حقیقی آن را زیرسؤال ببرد. اما جایگاه واقعی شهروندان عرب 1948 در ترکیب سیاسی رژیم اسرائیل چگونه است و آیا آنها سهمی از این دمکراسی دارند و «تنها دمکراسی خاورمیانه» چگونه با شهروندان عرب برخورد میکند؟
شهروندان عرب 1948 فلسطینیانی هستند که پس از ایجاد رژیم اسرائیل در سال1948 در خاک فلسطین، از خان و مان خود خارج نشدند و ماندن در سرزمین مادری را به مهاجرت ترجیح دادند. آنان در شمال اراضی اشغالی ازجمله حیفا، یافا، امالفحم، ناصره و الجلیل و نیز در منطقه النقب در جنوب اراضی اشغالی زندگی میکنند. قطع نظر از احزاب پیروز در انتخابات پارلمانی، با تکیه بر رویگردانی شهروندان عرب 1948 از انتخابات، به یقین میتوان گفت که احزاب عربی در دولت ائتلافی آتی هیچ نقشی نخواهند داشت و این بهمعنای یک دوره اپوزیسیونی عقیم چهارساله برای احزاب عربی است.
حنین الزعبی یکی از زنان نماینده در پارلمان اسرائیل موسوم به کنیست، به نمایندگی از حزب تجمع ملی دمکراتیک هم اخیرا اعلام کرده که شهروندان عرب دیگر به ابزارهای دمکراتیک فراروی آنها اعتماد نمیکنند. اما علت کجاست؟ علت این بیاعتمادی بیش از همهچیز ریشه در همان «تنها دمکراسی خاورمیانه» دارد که مشخصه بارز آن نه مشارکت شهروندان در سمت و سودادن به حاکمیت بلکه تبعیض در شکل و شمایل متفاوت آن است. شهروندان عرب از فقیرترین طبقات اجتماعی در اراضی اشغالی تلقی میشوند و کمترین سهم را در ترکیب سیاسی رژیم اسرائیل دارند و تمام تلاش آنها بر یافتن جایگاه و مکانی در ترکیب سیاسی این رژیم است تا بتوانند بخشی از حقوق خود را کسب کنند. سه حزب فعال عربی در اراضی اشغالی یعنی فهرست یکپارچه عربی، حزب تجمع ملی دمکراتیک و جبهه دمکراتیک صلح و برابری در پارلمان 120نفره، تنها 11نماینده یعنی کمتر از 10درصد از کل کرسیهای پارلمان را بهدست دارند. احزاب عربی فعال در اراضی اشغالی، همواره یک گام از احزاب یهودی عقبترند. این احزاب سهمی مشخص از قدرت در رژیم صهیونیستی ندارند و علاوه بر آن، همواره یکی از دلمشغولیهای آنها مسئلهای کلانتر و بزرگتر به نام مسئله سازش در خاورمیانه است که بهعنوان بخشی از ملت فلسطین، باید تحولات و روند آن را رصد کنند. این امر باعث میشود تا در حوزههای مختلف از احزاب یهودی عقب باشند. انگیزه یک یهودی برای شرکت در انتخابات نه این موضوع بلکه مسئله کیفیت زندگی و بالابردن سطح معیشتی و درآمد است اما برای فلسطینیان، جنگ و صلح مسئله است و افزون بر آن، بیکاری، نبود فرصتهای شغلی برابر با یهودیان، مسکن، بهداشت و آموزش. برای بسیاری از ناظران، شهروندان عرب 1948 نه اسرائیلی اسرائیلیاند و نه فلسطینی فلسطینی و همین امر، قطعنظر از پیامدهای زیانبار اجتماعی و اقتصادی، چالشهای هویتی و مشکلات روحی و روانی فراوانی را برای آنان بهدنبال میآورد.
تبعیض گسترده حتی در خدمات پیشپاافتاده شهری، توزیع ناعادلانه امکانات آموزشی، بهداشتی و مسکن وپیششرطهای دستوپاگیر برای کسب مجوز ساخت منزل، اندکی از بسیار مواردی هستند که همواره شهروندان عرب تحت حاکمیت رژیم صهیونیستی از آنها ابراز نارضایتی میکنند و این در رژیمی که بهعنوان ادعای «تنها دمکراسی خاورمیانه» معرفی میشود، بسیار سؤالبرانگیز است. کافی است تصاویر زبالههای تلنبارشده در خیابانهای مناطق شهروندان عرب 1948 ازجمله منطقه معروف امالفحم را ببینید تا بتوانید بهتر درباره این دمکراسی قضاوت کنید. یک شهروند عرب 1948 حق ندارد اگر با زن یا مرد فلسطینی ساکن نوار غزه یا کرانه باختری ازدواج کرده و صاحب فرزندانی است، با آنها یک جا زندگی کند. با وجود این، نتانیاهو طی دو سال گذشته طرحی را به کنست ارائه داد که براساس آن، فلسطینیان 1948 باید مانند یهودیان به خدمت نظامی وارد شوند. این البته، غیر از جنگ روانیای است که احزاب راستگرا و رادیکال اسرائیل علیه آنان تحت عنوان بمب بیولوژیک و بمب ساعتی در پیش گرفتهاند و چنین ترویج میکنند که این فلسطینیان هر آن ممکن است وجود رژیم صهیونیستی را به لحاظ جمعیتی و حتی منازعاتی تهدید کنند.
آمار شهروندان عرب 1948 حدود یک میلیون و 600 هزار نفر یعنی یکپنجم جمعیت حدود هشتمیلیونی ساکن اراضی اشغالی است و اغلب مسلمان، مسیحی و دروزیاند. 50 درصد این شهروندان، زیر خط فقر زندگی میکنند و براساس آمار دانشگاه تلآویو، میزان بیکاران میان این شهروندان حدود 30درصد یعنی معادل پنج برابر میزان کل ساکنان اراضی اشغالی است. با وجود این آمار و ارقام، آیا با انتشار سرمقالهای به زبان عربی، میتوان شهروندی فلسطینی را که نخستین تصور ذهنیاش درباره رژیم صهیونیستی تبعیض در شکل و شمایل متفاوت آن است، به پای صندوقهای رأی کشاند تا گفتمان رسانهای قائل بهوجود «تنها دمکراسی خاورمیانه» در اراضی اشغالی را تأیید کند؟