در رقابت جهانیشدن، شرایط برای روسیه و اروپا حساس است. اگر روسیه به مسیر کنونیاش ادامه دهد و تنها تولیدکننده صرف مواد خام باشد، نهتنها در برابر نوسانات قیمت جهانی انرژی آسیبپذیر خواهد شد بلکه توانایی علمی، فرهنگی و آموزشیاش کاهش مییابد و موقعیت جهانیاش را از دست میدهد.
اگر اروپا نتواند به چالشهای قرن بیستویکم واکنش مناسب نشان دهد، با بحران اقتصادی عمیقتری روبهرو خواهد شد و باید منتظر تنشهای رو به رشد اجتماعی و بیثباتی سیاسی باشد. از سوی دیگر، درحالیکه تولیدات صنعتی در حال کوچ به سمت شرق آسیاست و نوآوری و خلاقیت همچنان در آمریکای شمالی جا خوش کرده، اروپا با خطر از دستدادن جایگاهش در جذابترین بازارهای بینالمللی روبهروست؛ در نتیجه اروپا و کل پروژهاش زیر سؤال میرود.
برای اجتناب از این وضعیت، روسیه و اروپا باید حوزههای منافع مشترکشان را تشخیص دهند و برای ایجاد یک همکاری با فواید دوجانبه با هم در این حوزهها تلاش کنند. اما برای ایجاد چنین همکاریای باید ابتدا برداشتهای منفیشان از یکدیگر را تغییر دهند.
بسیاری از روسها اروپا را شریک سیاسی و اقتصادی یا حتی متحد خود نمیدانند. از نظر آنها، اروپا همین حالا هم در رقابت بر سر نوآوری و توسعه اقتصادی بازنده شده و رفتهرفته به موزه صنعتی جهان تبدیل میشود. به گفته این افراد، روسیه باید با کشورهای پویاتری همکاری و شراکت کند.
در طرف دیگر هم بسیاری از اروپاییها بر این باورند که اگر چه همکاری و شراکت با روسیه اکنون اهمیت دارد اما در بلندمدت چندان به سود اقتصاد و سیاست اروپا نیست. به اعتقاد آنها، اگر اروپا میخواهد جلو برود و موفق باشد باید روابطش را با روسیه تا آنجا که ممکن است محدود کند.
اختلافات موجود میان روسیه و اتحادیه اروپا بازتابی از بیاعتمادی دوجانبه میان آنهاست. روسها اروپاییها را به تأخیر بیجا در صدور ویزا، مسدودکردن دسترسی شرکتهای انرژی روسیه به بازارهای اروپا، دامن زدن به احساسات ضدروسی در فضای بعداز فروپاشی شوروی و تلاش برای مداخله در سیاست داخلی روسیه متهم میکنند. اروپاییها هم درباره مسائل حقوق بشری روسیه، نظام حقوقی آن، عدمپایبندی به ارزشهای اروپایی و موضعگیری در قبال بحرانهای بینالمللی، بهویژه در خاورمیانه ملاحظاتی دارند؛ درنتیجه دورنمای همکاری نزدیکتر میان دو طرف همچنان تیره و تار است.
بدون تحول بنیادی در روابط، رابطه میان روسیه و اروپا همچنان رو به تیرگی میرود و گاه حتی مغفول میافتد. با وجود جغرافیا، تاریخ و منافع اقتصادی مشترک، اختلافات استراتژیک میان روسیه و اروپا همچنان وجود دارد. سناریوی جایگزین در این زمینه میتواند توجه به تأثیر قدرتمند سرمایه انسانی در ایجاد اتحاد میان دوطرف باشد. این عامل میتواند در افزایش نفوذ جهانی هم مؤثر باشد. سرمایه انسانی میتواند به جای منابع طبیعی و ظرفیت تولید یا ذخایر مالی، مشکلات زیادی را حل کند و بنیاد سیاستهای توسعهای روسیه و اروپا را تشکیل دهد.
توجه به سرمایه انسانی نیازمند فضای حمایتی فرهنگی، نظام آموزشی توسعهیافته و مراکز تحقیق و نوآوری است. بسیاری میگویند که در روسیه و اروپا چنین زیرساخت اجتماعیای چنان پرهزینه است که توسعه مؤثرتر اقتصاد پویا و کارآمد را با مشکل روبهرو کردهاست. منتقدان میگویند که با ازمیان برداشتن حکومت رفاه، پیشرفت ممکن میشود. اما محدودکردن برنامههای اجتماعی در اروپا و روسیه، سرمایه انسانی را به خطر میاندازد؛ سرمایهای که اکنون ارزشمندترین امتیاز رقابتی آنهاست. با افزایش کارآمدی سیستم رفاه میتوان به پیشرفت اقتصادی دست یافت، بدون آنکه رشد بلندمدت به خطر بیفتد.
روسیه و اروپا با توجه به سابقه طولانیشان در ایجاد سرمایه انسانی و انگیزهشان برای ادامه این کار، کمکهای زیادی میتوانند به یکدیگر بکنند. آنها با تمرکز بر حوزههایی که برنامههای نوسازی مشترک را شامل میشود، از آموزش تا بهداشت عمومی و حفاظت از محیطزیست، میتوانند راههای افزایش این کارآمدی سرمایه انسانی را بشناسند.
درحالیکه اروپاییها برای انتقاد از نواقص روسیه دلایل خود را دارند اما باید این را هم تشخیص دهند که همین دو دهه پیش، سیستم سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حقوقی روسیه دچار تغییرات اساسی شد و این تغییر بر ذهن و روان، برداشت و رفتار مردم روسیه تأثیر گذاشت. با توجه به تجربه پیچیده اروپا در توسعه و بزرگشدن اتحادیه اروپا، آنها باید چالشهای همراه چنین برنامههای تغییر و تحولی را خوب بدانند. همراه با این دانستن، باید این تشخیص هم باشد که سیاست کنونی اروپا نیازمند یک روسیه رشدیافته بهعنوان شرط همکاری و مشارکت دوجانبه است. روسیه در انزوا به کندی رشد میکند ولی اگر در نهادهای اروپایی درگیر و همراه شود، سرعت این رشد بسیار بیشتر میشود.
تا اینجا بعضی پیشرفتها صورت گرفتهاست. مثلا حضور در شورای اروپا به روسیه کمک کرده تا سیستم زندانهایش را بهصورت چشمگیری بهبود بخشد. همچنین ارائه سهام شرکتهای روسی در بازارهای سهام اروپا، مدیریت و شفافیت اداره این شرکتها را بهبود بخشیده و مسئولیتپذیری اجتماعی و رفتار با اقلیت را در روسیه تغییر دادهاست. خلاصه اینکه، تعامل و همکاری بیشتر، همیشه مؤثرتر است.
البته روسیه شاید در آینده نزدیک عضو کامل ناتو نشود چرا که موانع ساختاری، فنی و روانشناختی زیادی در این مسیر وجود دارد اما تعامل و معاشرت سیاسی ممکن است. همکاری سیاسی بیشتر بهانهای برای بحث درباره موضوعاتی چون آینده افغانستان، تروریسم بینالملل ، اشاعه هستهای و همچنین ابتکارات مشترک برای مسائل حیاتی هر دو طرف فراهم میکند. همگرایی نهادی روسیه با اروپای بزرگتر نیازمند تعهد نیرومندتر هر دوطرف است؛ اما در این قرن جهانیشدن، این تنها راهحل است.
*وزیرخارجه پیشین روسیه
خبر از سایت استراتفور