در این گزارش اعلام شد که آمریکا با کشف منابع جدید انرژی بهویژه ماسههای نفتی ساحلی و همچنین سنگ شیل که گاز درونش قرار دارد تا دهه آینده در زمینه انرژی به استقلال میرسد و به صادرکننده عمده انرژی در جهان تبدیل میشود. درباره منابع انرژی آمریکا و همچنین تأثیری که این منابع بر موقعیت سیاسی و اقتصادی این کشور خواهد داشت، با دکتر عباس ملکی، کارشناس مسائل بینالملل گفتوگو کردهایم. دکتر ملکی در دانشگاه صنعتی شریف در رشته انرژی تدریس میکند.
- در ماههای اخیر اخبار و گزارشهایی درباره منابع جدید انرژی در آمریکا منتشر شده. مایلم ابتدا تصویری کلی از وضعیت انرژی در جهان داشتهباشید و بعد درباره اهمیت منابع جدید انرژی آمریکا توضیح دهید.
تا ابتدای سال 2000، حاملهای مسلط انرژی در جهان نفت و زغالسنگ و تدریجا از دهه80 گاز بود. در حال حاضر، انرژیهای تجدیدپذیر مانند باد، امواج، زیستتوده و خورشید همه مطرح هستند. وقتی قیمت نفت کمتر از بشکهای 50دلار است، کارهای آزمایشگاهی و پژوهش درباره انرژیهای تجدیدپذیر یا جایگزین تا حد زیادی غیراقتصادی خواهد بود. اگر قیمت نفت بین 50تا 100دلار باشد، پژوهش درباره این انرژیها اقتصادی میشود و وقتی بهای نفت از 100دلار بالاتر میرود، استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر اقتصادی میشود. اکنون شرکتهایی در لهستان، آلمان، چین و هند هستند که از باد و خورشید انرژی میگیرند و میفروشند و اتفاقا میتوانند بدون یارانه دولت روی پای خود بایستند. بنابراین، اکنون که صحبت میکنیم، اهمیت نفت و گاز بهخصوص نفت و گاز خاورمیانه مانند گذشته نیست. از سال2008 به بعد، دانشمندان کشفهای جدیدی کردهاند.
آنها نفتهای بسیار سنگینی ابتدا در کانادا و سپس ونزوئلا و دیگر کشورهای نیمکره غربی کشف کردند. سپس سنگهای آغشته به نفت و گاز زیر ذرهبین دانشمندان قرار گرفت و اکنون استفاده از فناوریهای جدید مانند فراکینگ که شکست هیدرولیکی جدا کردن کربن از سنگهای متخلخل است، باعث شده حجم عظیمی از نفت و گاز از این طریق وارد بازار شود و فناوریهای جدیدتری که درباره حفاری افقی بهدست آمده، باعث شده است انسان به نفت و ذخایر انرژی در اعماق دریاها و اقیانوسها و همچنین در قطب شمال دست پیدا کند. همه این دگرگونیها سبب شده است که ژئوپلیتیک انرژی تغییر کند. در گذشته، جریان انرژی از خاورمیانه به سمت آمریکای شمالی، اروپا و بعداً به سمت آسیای شرقی بود اما الان این جریان تدریجاً در حال تغییر است و گاز مایع طبیعی از آمریکای شمالی به سمت اروپا میرود. قرار است نفت از آمریکا به سمت اروپا برود و بعد نفت و گازی که در گذشته فقط از خاورمیانه میرفت، اکنون از مناطق سردسیر همچون روسیه و دریای بارنتز به سمت اروپای غربی و آمریکا سرازیر است.
- این تحولات چه تأثیری بر رابطه بین آمریکا بهعنوان بزرگترین مصرفکننده انرژی جهان و خاورمیانه بهعنوان عمدهترین تأمینکننده انرژی خواهد داشت؟
سالهاست که وابستگی آمریکا به نفت خاورمیانه کمتر شده است، زیرا نفت وارداتی آمریکا اکنون بیشتر از آمریکای لاتین بهخصوص ونزوئلا و از نیجریه در آفریقاست، هر چند مقدار اندکی از عربستان سعودی وارد میکند. البته کلاً واردات نفت آمریکا کاهش یافته است. قبلاً آمریکا روزی 30میلیون بشکه نفت وارد میکرد که این رقم در حال حاضر حدود 10میلیون بشکه است. بهنظر من، مسئله خاورمیانه فقط مسئله انرژی نیست. برخی افراد فکر میکنند تنها انگیزه آمریکا برای دخالت در کشورهایی مانند لیبی، عراق و یمن و دیگر کشورها موضوع نفت و انرژی است اما بهنظر من اینگونه نیست. خاورمیانه همچنان اهمیت خود را حفظ میکند. این منطقه در آینده اقتصاد رو به رشد خواهد داشت، در آن پول تولید و خرج خواهد شد، نیروی انسانی آن در آینده گسترش پیدا خواهد کرد. خاورمیانه بازار خوبی برای کالاهای آمریکایی است؛ چه این کالا شلوار جین باشد یا هواپیمای اف-35 یا فیلمهای هالیوودی یا مدرک دانشگاهی مانند هاروارد یا مواد غذایی مانند مکدونالد. در برخی شهرهای آمریکا حتی یک شعبه مکدونالد وجود ندارد اما صفی که در برابر فروشگاه مکدونالد مثلا در مکه مکرمه تشکیل میشود، غیرقابل باور است. بهنظر من، مسائل سیاسی همچون فلسطین، ایران و جهان عرب سبب میشود که خاورمیانه همچنان جایگاه مهمی در سیاست خارجی آمریکا داشته باشد. وابستگی آمریکا از نظر انرژی به خاورمیانه کم شده است و در آینده کمتر خواهد شد.
- چین در سالهای اخیر رشد اقتصادی خیرهکنندهای داشته و در کنار آن به تدریج به قدرت سیاسی و نظامی قابل اعتنایی در منطقه و در سطح بینالملل تبدیل شده است؛ سال آینده این کشور چه وضعیتی خواهد داشت؟
چین همچنان یک پدیده در صحنه اقتصاد بینالمللی خواهد ماند. این کشور که تا چند سال قبل رشدهای دورقمی را تجربه میکرد، در آینده احتمالا از رشد کمتری برخوردار خواهد بود اما باز هم وضعیت اقتصادی چین از این لحاظ کمی بهتر از اتحادیه اروپا، آسیای جنوب شرقی و آمریکای شمالی خواهد بود. چین در آینده نزدیک همچنان برای سرمایهگذاری بیشتر از دیگر کشورهای بریکس همچون هند، روسیه، برزیل و آفریقایجنوبی جذابتر خواهد بود. به لحاظ سیاسی، این کشور با رهبری یکهتاز حزب کمونیست اجازه آزادی بیان و مشارکت مردم را در هرم قدرت نخواهد داد. فرزندان رهبران منطقهای حزب کمونیست و فرماندهان ارتش آزادیبخش خلق جای پدران خود را خواهند گرفت. بهنظر من، جهان هم از این وضعیت استقبال خواهد کرد. ثبات در کشوری با یک میلیارد و چهارصد میلیون نفر به همراه تمهید امنیت غذایی، انرژی و آموزشی آنان کار بزرگی است.