او قصد داشت با قتل پدر و مادرش، ثروت آنها را تصاحب کند و جنایت را به گردن فرد دیگری بیندازد اما پلیس پی به راز او برد.
ساعت 18:30چهارم بهمنماه سال گذشته مأموران کلانتری 140تهران در جریان جنایت خونینی در منطقه پونک قرار گرفتند و راهی آنجا شدند. بررسیهای اولیه نشان میداد که چند جوان نقابدار با حمله به خانهای در این منطقه و گروگان گرفتن ساکنان آن، دست به قتل مادر و مجروح کردن پدر خانواده زده و سپس متواری شدهاند.
با گزارش ماجرا به کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران و انتقال مجروحان به بیمارستان، تحقیقات ویژه برای کشف راز جنایت شروع شد. مأموران با حضور در محل حادثه به تحقیق از همسایهها پرداختند. یکی از آنها در تشریح ماجرا گفت: حدود ساعت 18بود که متوجه شدم فردی در آپارتمانمان را با شدت میکوبد. وقتی در را بازکردم همسایه طبقه بالایمان را دیدم. بدنش غرق خون بود و بهسختی میتوانست حرف بزند. او از من خواست که با اورژانس تماس بگیرم و بعد بیهوش شد و روی زمین افتاد. من که وحشت کرده بودم به سرعت ماجرا را به اورژانس و پلیس خبر دادم و لحظاتی بعد با حضور امدادگران مرد همسایه و دخترش که مجروح شده بودند به بیمارستان منتقل شدند و نمیدانم که چهکسی این بلا را سر آنها آورده است.
یک مظنون
ماموران در ادامه بررسیها متوجه شدند در زمان جنایت علاوه بر مقتول و شوهرش، دو پسر 12و هفت ساله و دختر جوان آنها نیز در خانه حضور داشتهاند که مهاجمان آنها را در اتاقها محبوس کرده بودند. بررسیها نشان میداد که مردان نقابدار علاوه بر قتل مادر و مجروح کردن پدر خانواده، دختر جوان خانواده را نیز با ضربه چاقو مجروح کرده بودند که وی به بیمارستان منتقل شده بود.
از آنجا که دو پسر خردسال خانواده وحشت کرده بودند و قادر به بیان ماجرا نبودند مأموران تصمیم گرفتند برای پی بردن به حقیقت به تحقیق از دختر جوان خانواده به نام نرگس بپردازند. او بعد از انجام اقدامات درمانی در بیمارستان به اداره آگاهی انتقال یافت و آنچه در خانهشان رخ داده بود را اینطور تعریف کرد: قبل از ظهر بود و من و مادرم در خانه بودیم که ناگهان سه جوان نقابدار درحالیکه صورتشان را با ماسک پوشانده بودند وارد شدند. آنها با تهدید چاقو اقدام به بستن دست و پای من و مادرم کردند و مدام تهدیدمان میکردند.
زمانی که دو برادر کوچکترم از مدرسه به خانه آمدند، آنها را نیز گروگان گرفتند و در یکی از اتاقها حبس کردند. چند ساعت بعد بود که متوجه شدم آنها مادرم را خفه کرده و به قتل رساندهاند. پس از آن مردان نقابدار یکی از برادرهایم را مجبور کردند که با پدرم تماس بگیرد و به بهانه خرید دفتر نقاشی از او بخواهد به خانه بیاید. وقتی پدرم وارد خانه شد آنها او را هدف ضربات متعدد چاقو قرار دادند و پس از آن یک ضربه چاقو نیز بهدست من زدند و فرار کردند. دختر جوان در پاسخ به این سؤال کارآگاهان که هیچ کدام از آنها را نشناختی؟ نیز توضیح داد: هر سه جوان صورت خود را پوشانده بودند اما با وجود این فکر کنم یکی از آنها جوانی به نام ناصر است که چند وقت پیش از طریق دو خواهر که با آنها همکلاسی هستم، با وی آشنا شده بودم.
معمای پیچیده
ماموران با شناسایی محل زندگی ناصر در شرق تهران، او را بهعنوان نخستین مظنون پرونده بازداشت کردند. مرد جوان بعد از انتقال به اداره آگاهی مدعی شد که حرفهای نرگس درخصوص حضور او در جنایت دروغ است و او مرتکب قتل نشده است. ناصر به مأموران گفت: مدتی قبل متوجه شدم که دو خواهر که از بستگانمان هستند با پسران جوانی رابطه دوستی دارند آنها را تحت فشار قرار دادم تا از کار خود دست بکشند و به این دوستیها پایان دهند. اما آنها حاضر به گوش کردن نصیحتها و حرفهایم نشدند.
به همین علت تصمیم گرفتم موضوع را به پدر و مادرشان اطلاع دهم. در همان زمان بود که نرگس با من تماس گرفت و مدعی شد که از مدتها پیش مرا میشناسد و به من علاقهمند شده است. بعد از اینکه چندبار با وی قرار ملاقات گذاشتم متوجه شدم که آن دو خواهر او را اجیر کردهاند تا با من طرح دوستی بریزد و از این طریق مرا تحت فشار بگذارند و مانع از آن شوند که موضوع ارتباطات آنها در خارج از خانه را به پدر و مادرشان اطلاع دهم. به همین علت ارتباط خود را با نرگس قطع کردم و با پدر و مادر او تماس گرفتم و همهچیز را برایشان تعریف کردم و از آنها خواستم بیشتر مراقب دخترشان باشند. از آن زمان به بعد نیز از نرگس هیچ خبری نداشتم تا اینکه مأموران مرا به جرم حمله به خانه آنها و قتل مادرش بازداشت کردند.
ماموران بعد از شنیدن حرفها و دلایل و مدارک ناصر مطمئن شدند که ادعاهای او درخصوص خبرنداشتن از ماجرای جنایت درست است و او نقشی در حادثه نداشته است بنابراین وی آزاد شد و تلاش برای حل این معمای پیچیده ادامه یافت.
توطئه خونین
ماموران در ادامه بررسیها به دختر خانواده مقتول یعنی نرگس مظنون شدند و حدس زدند که وی در این حادثه نقش داشته است. بنابراین بازجویی از او از سر گرفته شد و وی این بار ادعای جدیدی را مطرح کرد. او گفت: وقتی ناصر متوجه نقشه من و بستگانش شد با پدر و مادرم تماس گرفت و درباره کارهایم به آنها گفت، از وی کینه به دل گرفتم. از آن زمان به بعد رابطه من با پدر و مادرم خراب شد و آنها دیگر به من اعتماد نداشتند. برای همین تصمیم گرفتم با طرح نقشهای، از ناصر انتقام بگیرم.
من از قبل پسری به نام مرتضی را میشناختم. با او تماس گرفتم و با پیشنهاد دستمزد 100هزار تومان خواستم وارد خانه ما شود و بعد از تهدید مادرم فرار کند. من قصد داشتم بعد از این ماجرا ناصر را بهعنوان فرد مهاجم معرفی کنم و از او انتقام بگیرم اما مرتضی همراه دو نفر از دوستانش وارد خانه ما شد و مادرم را به قتل رساند و پدرم را بهشدت مجروح کرد. هنگام فرار نیز با زدن ضربه چاقو به دستم سعی کرد صحنهسازی کند تا کسی به من مشکوک نشود.
با اعترافات جدید نرگس، دستور بازداشت مرتضی و همدستانش صادر شد و مأموران متوجه شدند که آنها بعد از جنایت به یکی از شهرهای غربی کشور گریختهاند. تیمهای عملیاتی پلیس به سرعت راهی این شهر شدند و با محاصره مخفیگاه متهمان، هر سه نفر آنها را در یک عملیات ضربتی دستگیر کردند. مرتضی بعد از انتقال به اداره آگاهی تهران در بازجوییها به حمله خونین و قتل مادر نرگس اعتراف کرد و مدعی شد که از سوی نرگس برای قتل پدر و مادرش اجیر شده بود.
او گفت: حدود یک سال و نیم قبل با نرگس آشنا شدم اما بعد از مدتی دیگر او را ندیدم و خبری از وی نداشتم. بعد از گذشت مدتها از این ماجرا، چند روز پیش او با من تماس گرفت و گفت که اگر پدر و مادرش را تهدید کنم، پول خوبی به من خواهد داد. من هم پیشنهادش را قبول کردم و قرار شد با دو نفر از دوستانم به خانه آنها حمله کنیم و والدینش را بترسانیم.
طبق قراری که داشتیم، نرگس از قبل در ورودی مجتمع را باز گذاشت تا راحت وارد خانه شویم. وقتی به آنجا رفتیم، نرگس و مادرش در خانه تنها بودند. به محض ورود، دست و پای مادرش را بستیم و او را در اتاقی زندانی کردیم. همان زمان نرگس گفت که اگر پدر و مادرش را به قتل برسانیم اموال آنها که بسیار زیاد است به او میرسد و وی 700میلیون تومان بهعنوان دستمزد به ما پرداخت خواهد کرد.
ما هم قبول کردیم و مادر او را با سیم برق خفه کردیم. همان هنگام بود که برادران وی از مدرسه به خانه برگشتند و آنها را هم در اتاق زندانی کردیم و منتظر ماندیم تا پدر خانواده برسد. ما یکی از برادران نرگس را مجبور کردیم تا با پدرش تماس بگیرد و به بهانه خرید دفتر نقاشی از او بخواهد به خانه بیاید.
وقتی این مرد وارد خانه شد یکی از همدستانمان با چاقو به او حمله و با ضربات متعدد، او را نقش زمین کرد. ما که تصور میکردیم کارمان تمامشده و پدر و مادر نرگس را به قتل رساندهایم، با چاقو ضربهای بهدست دختر خانواده زدیم تا کسی پی به ارتباط او با ما نبرد و سپس خانه را ترک کردیم تا اینکه همهچیز لو رفت و ما دستگیر شدیم.بعد از اعترافات پسر جوان، همدستان او نیز حرفهای وی را تأیید کردند و گفتند که دختر خانواده از آنها خواسته بود که دست به این جنایت بزنند.سرهنگ کارآگاه آریا حاجیزاده، معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران با اعلام این خبر گفت: با توجه به اعترافات متهمان، برای تمامی آنها قرار بازداشت صادر شده و تحقیقات تکمیلی درخصوص این پرونده ادامه دارد.