این بخشی از اعترافات پسر جوانی است که در اقدامی جنونآمیز دست به قتل برادرش زد. بامداد یکشنبه 18فروردینماه سالجاری مأموران پلیس و قاضی سپیدنامه بازپرس جنایی تهران در جریان قتل مرد 29سالهای در جنوب غرب پایتخت قرار گرفته و راهی آنجا شدند. بررسیها نشان میداد که قربانی بر اثر اصابت ضربه چاقو و همچنین شکستگی جمجمه از پا درآمده است.
مأموران در نخستین اقدام به تحقیق از برادر و پدر قربانی که ماجرای جنایت را به پلیس اطلاع داده بودند، پرداختند. برادر قربانی به مأموران گفت: شب حادثه هرچه با تلفن خانه برادرم و موبایلش تماس گرفتم کسی پاسخگو نبود. خیلی نگران شدم برای همین با پدرم تماس گرفتم و سراغ پدرام برادرم را گرفتم اما او هم خبری از پدرام نداشت تا اینکه نیمههای شب خود را به خانهاش رساندیم. هرچه در زدیم کسی در را به رویمان بازنکرد. این در حالی بود که از داخل خانه برادرم صدای تلویزیون شنیده میشد برای همین نگران شدیم و به پیشنهاد پدرم قفل خانه را شکستیم و ناباورانه با جسد خون آلود او روبهرو شدیم.
بعد از اظهارات این پسر جوان، قاضی دستور انتقال جسد به پزشکی قانونی را صادر کرد و با توجه به اینکه اظهارات برادر قربانی ضدو نقیض بود وی بازداشت شد تا اینکه در ادامه تحقیقات به جنایت اعتراف کرد.متهم به قتل صبح دیروز وقتی در برابر قاضی سپیدنامه، بازپرس شعبه دهم دادسرای جنایی پایتخت قرار گرفت درخصوص جنایت گفت: خانوادهام از بچگی به برادرم پدرام بیشتر اهمیت میدادند.
هرچه او میخواست برایش تأمین میکردند اما اصلا وجود من برایشان مهم نبود. وی ادامه داد: بزرگتر که شدیم پدرم برای پدرام یک خودروی مدل بالا خرید درصورتی که من یک خودروی معمولی و ارزانقیمت داشتم که پدرم قصد داشت آن را هم از من بگیرد. همه این اتفاقات باعث شده بود که دچار عقدههای روانی شوم. از این همه تحقیر خسته شده بودم و برای اینکه کمی آرام شوم به سمت موادمخدر رفتم.
وی ادامه داد: حتی در ایام نوروز وقتی همراه خانوادهام به سفر رفته بودیم در آنجا با برادرم درگیر شدم که او مرا کتک زد، من هم قهر کردم و به تهران آمدم اما هیچکس توجهی به من نکرد. حتی یک تماس هم با من نگرفتند تا جویای احوالم شوند. درصورتی که اگر برای برادرم چنین اتفاقی میافتاد خانوادهام نگرانش میشدند و مرتب به او زنگ میزدند.
وی گفت: همین اتفاقات باعث شد که دستانم به خون برادرم آلوده شود. روزحادثه درحالیکه مواد مصرف کرده بودم به خانه برادرم رفتم. او در حال تماشای تلویزیون بود. در آن لحظه فقط آن گذشتههای تلخ و تحقیرها به یادم آمد، برای همین یک چاقو از آشپزخانه برداشتم. قصد داشتم یک ضربه به بازویش بزنم اما یکدفعه چاقو به گردنش خورد و بعد چند ضربه به سرش زدم و فرار کردم.
این پسر جوان بعد از اعتراف به قتل برادرش با صدور قرار قانونی در اختیار مأموران اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفت تا در تحقیقات زوایای پنهان پرونده آشکار شود.