بررسی کامل این عملیات را باید از جوانب مختلف و از زبان مقامات مملکت، کارشناسان نظامی، فرماندهان، رسانههای نوشتاری و تصویری، رزمندههای شرکتکننده و تحلیلگران جنگ شنید و با استناد به مدارک بهجا مانده، تحلیل واقعی بر آن نوشت.در عملیات والفجر هشت که به آزادسازی شهر فاو منجر شد، به جرأت میتوان گفت که دستاوردهای نیروهای مسلح ایران، کمر سردمداران عراق و سردار دروغین قادسیه (صدامحسین) و فرماندهان ارشد ارتش عراق را شکست.
چرا که پیروزیهای پیدرپی رزمندگان ایرانی و بازتاب گسترده عملکرد آنها در این عملیات چنان مشهود بود که جای هیچگونه انکار و تکذیب را برای عراق و دشمنان جمهوری اسلامی ایران باقی نگذاشت و به اجبار به آن اعتراف کردند؛ ایران با گرفتن شهر فاو وارد مرحله جدیدی از پیروزیهای خود علیه عراق شده است.
خبر پیروزی رزمندگان ایران در این عملیات، پشتیبانان صدام همان آمریکا و کشورهای مرتجع منطقه را به وحشت انداخت. در عملیات والفجر هشت اصل غافلگیری بهمعنای واقعی کلمه بهوسیله رزمندگان اسلام اجرا شد بهطوری که فرماندهان نیروهای عراقی پس از شنیدن تصرف فاو بهوسیله نیروهای ایرانی بهتزده شده بودند و این خبر برای آنها غیرقابل باور بود چون آنها هم از موانع بسیار پیچیده و غیرقابل عبور بر سر راه رزمندگان اسلام خبر داشتند و هم نیروهای ایران را فاقد چنین تواناییهایی میدیدند؛ مانند عبور از اروندرود که بسیار عالی اجرا شد. همچنین رعایت اصل تأمین و حفاظت اطلاعات از لحظه آغاز طرحریزی و اجرای عملیات فریب، از عوامل اساسی دیگر پیروزی در عملیات والفجر هشت بود.
تک در منطقه فاو، رأسالبیشه، انهدام دشمن، تصرف و تأمین اسکلههای البکر والامیه و تصرف شهر فاو، تک در منطقه کوشک و شلمچه بنا به دستور و ادامه تک به منظور تأمین سواحل شرقی اروندرود و تأمین شهر بصره از اهداف این عملیات بود که در منطقه خوزستان کوشک تا دهانه فاو، محور منطقه اروند کنار به سمت شهر فاو، عراق محور کوشک به سمت شرق بصره، محور شلمچه به سمت مرز اجرا شد.
سرانجام پس از طرحریزی دقیق، شناساییهای لازم به وسیله نیروهای شرکتکننده، توجیه و هماهنگیهای ضروری بین یگانهای شرکتکننده در عملیات و بررسی تمام اطلاعات بهدست آمده از دشمن و همچنین آخرین پیشبینیهای دقیق جوی، عملیات والفجر هشت در ساعت 22:30 مورخ 20بهمن سال1364 با رمز «لاحول ولاقوهالاباللهالعلیالعظیم و قاتلواهم حتی لاتکون فتنه، یا فاطمهالزهرا(س)، یا فاطمهالزهرا(س)، یا فاطمهالزهرا(س)» آغاز شد.
رزمندگان اسلام حمله خود را با پشتیبانی آتش توپخانه در محورهای تعیین شده شروع کردند؛ 50گردان توپخانه از ارتش و سپاه نزدیک یک هزار قبضه توپ در آتشتهیه شرکت داشتند. این آتشتهیه به حدی شدید بود که در طول هشتسال دفاعمقدس بیسابقه بوده است.
محور اصلی جاده آبادان- اروندکنار و عبور از رودخانه بزرگ اروند به سمت شهر فاو بهمنظور تصرف آن و ادامه حرکت از جاده ابوالخصیب به طرف شهر بصره درنظر گرفته شده بود و دو محور دیگر بهمنظور اجرای تک پشتیبانی در منطقه کوشک و شلمچه در شرق بصره طراحی شده بود. نیروهای سپاه پاسداران برای اجرای عملیات در تک اصلی، تصرف شهر فاو و ادامه عملیات به سمت بصره انتخاب شده بودند و در دو محور تک پشتیبانی از نیروهای ارتش استفاده شد.
در ساعات اولیه حمله در تک اصلی نیروهای غواص و قایقسوار که خطشکن بودند با دلاوری و شجاعتی بینظیر از اروندرود عبور کردند و در ساحل غربی هجوم بیامان خود را به مواضع پدافندی دشمن شروع کردند و ضمن درگیری با نیروهای دشمن، تیمهای تخصصی مشغول باز کردن معبرها از میان موانع انبوه مین، سیم خاردار، رادار، تلههای انفجاری در ساحل غربی بهمنظور ورود نیروهای بعدی به منطقه بودند. پس از عبور شبانه نیروها از رودخانه و روشن شدن هوا، عملیات وارد مرحله تازهای شد و نیروهای خطشکن برای ادامه عملیات نیاز به پشتیبانی آتش، نیروهای تقویتی و از همه مهمتر تجهیزات سنگین مانند توپهای 106و توپهای پدافندی و سکوهای پرتاب موشک داشتند.
بنابراین بالگردهای هوانیروز ترابری نیروها و انتقال تجهیزات سنگین از اروندرود به منطقه فاو را شروع کردند و همزمان تیمهای آتش بالگردهای کبرا نیروهای دشمن را که سرسختانه مقاومت میکردند؛ درهم میکوبیدند. گفتنی است در روزهای نخست که هنوز پلی روی رودخانه احداث نشده بود تمامی تجهیزات سنگین و مهمات و نیروها، بهوسیله بالگردهای هوانیروز به آن طرف رودخانه انتقال یافت.
در همان چند ساعت نخست دشمن طوری غافلگیر شده بود که یکی از فرماندهان عراقی، وضعیت نبرد را به رده بالاتر چنین گزارش میدهد: «دشمن (ایران) مانند سیل به وسیله قایق و بالگرد، نیرو پیاده میکند و بازمیگردد؛ اگر چارهای نکنید میروند امالقصر را هم میگیرند؛ وضعیت ما بسیار بد است».
به جرأت میتوان گفت که اگر هوانیروز آن امدادرسانی گسترده را انجام نمیداد و در کنارش تیمهای آتش (بالگردهای کبرا) نقش خود را در پشتیبانیآتش ایفا نمیکردند، نتیجه عملیات بهگونه دیگری رقم میخورد.تاکتیک هوانیروز در عملیات والفجرهشت طوری بود که بالگردهای کبرا به سهتیم آتش تقسیم شده بودند که همیشه یک تیم در پرواز و درگیری مستقیم با دشمن، یک تیم در حال بازگشت از منطقه عملیات جهت بارگیری مجدد مهمات و یک تیم در حال رفت به سمت منطقه و اجرای آتش روی دشمن بود. این تیمها با استفاده از انواع راکت، موشک تاو، موشک ماوریک و توپهای 20میلیمتری آنچنان آتشی در منطقه عملیات روی دشمن گشودند که فرصت هرگونه حرکتی از دشمن گرفته شد و هر پاتک عراق در همان آغاز با شکست قطعی روبهرو میگشت.
دشمن فکر نمیکرد نیروهای ایرانی از منطقه فاو، عملیات والفجر هشت را با آن سطح بالا شروع کنند و عراق فکر میکرد که تک اصلی از منطقه هورالهویزه انجام خواهد شد و حمله به فاو، حمله فریبنده و ایذایی نیروهای ایران است؛ در نهایت با مطلع شدن دشمن از منطقه اصلی عملیات و تصرف شهر فاو بهوسیله رزمندگان اسلام، نیروهای ارتش عراق درصدد مقابله جدی با نیروهای جمهوری اسلامی ایران برآمدند و با تقویت نیروهای خود در سطح وسیع و توان رزمی بالا، اقدام به اجرای پاتکهای شدید کردند که با آتش انبوه دلاوران هوانیروز، نیروی هوایی و رزمندگان زمینی هر بار با شکست مواجه میشدند. در نهایت فرماندهان عراق به فکر استفاده از قویترین نیروهای خود یعنی لشکر گارد ریاستجمهوری افتادند و آنها را وارد نبرد کردند.
در محور جاده کارخانه نمک در یک منطقه مانوری بسیار کوچک یک تیپ گسترش داده شده بود و روزانه دهها پاتک سنگین با مدرنترین تانکهای زرهی و زبدهترین نیروهای رزمی همراه با پشتیبانی نیروی هوایی با تمام توان و بالگردهای رزمی در سطح وسیع انجام میداد که هر بار توسط رزمندگان اسلام در هم شکسته و بهطور کامل شکست میخورد.
در نهایت دشمن، سرخورده و ناامید از تمامی راهها و شگردهای رزمی خود در مقابله با نیروهای ایران تنها راه باقی مانده در ضربه زدن به رزمندگان اسلام را بمباران شیمیایی به وسیله هواپیماهای جنگنده خود دید لذا با بهرهگیری از نیروی هوایی خود اقدام به بمباران شیمیایی منطقه کرد.
از آنجا که فاصله درگیری بین یگانهای دشمن و خودی بسیار نزدیک بود، در مرحله نخست بمباران، دشمن به اشتباه تیپهای گارد ریاست جمهوری خود را مورد اصابت بمبهای شیمیایی قرار داد که منجر به آلودگی 70درصد نیروهای آنها شد.از نکات دیگر این عملیات بهرهگیری عراق از نیروی هوایی خود با انواع هواپیماهای شکاری و بمبافکن سبک و سنگین در سطح بسیار گسترده و با تمام توان بود. از سوی دیگر در مقابل آنها، پدافند بسیار قوی نیروهای ایران تحت کنترل قرارگاه رعد به فرماندهی شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی قرار داشت و چنان ضرباتی به هواپیماهای دشمن وارد کردند که عراق تا مدتها پس از عملیات فاو، توان عملیاتی خود را از دست داده بود.
پدافند رعد و هواپیماهای جنگنده ارتش جمهوری اسلامی ایران روزانه بهطور میانگین سه تا چهار فروند هواپیمای جنگنده عراق را ساقط میکردند که تا پایان عملیات آمار هواپیماها و بالگردهای ساقط شده به وسیله پدافند رعد و جنگندههای نیروی هوایی و هوانیروز به 70فروند هواپیما و 10فروند بالگرد رسید که از این تعداد یک فروند هواپیمای شکاری میگ و پنج فروند بالگرد، بهوسیله هوانیروز ساقط شد.
پیدایش چنین وضعیتی، رعب و وحشت زیادی در دل خلبانان عراقی ایجاد کرد بهگونهای که وقتی وارد آسمان منطقه میشدند، برخی از آنها تنها درصدد خالی کردن بمبها و مهمات خود در بیابان و فرار از تیررس گلولههای ضدهوایی و موشکهای زمین به هوا بودند. این وحشت آن قدر افزایش یافته بود که حتی یک بار، پس از شلیک موشک و اصابت آن به هواپیما، خلبان هواپیمای دیگر دشمن به خیال اینکه او هم مورد اصابت قرار خواهد گرفت، هواپیما را رها کرده و به بیرون پرید. درست بعد از نبرد «فاو»، صدام اعلام کرد که گارد مجددا سازماندهی میشود که اشاره دارد بر اینکه آنها با تلفات سنگینی مواجه بودهاند.
استفان سیپلتییر، افسر اطلاعاتی آمریکا که در طول دفاعمقدس مسئول پرونده جنگ عراق علیه ایران بوده است، در کتابی تحت عنوان «جنگ ایران- عراق: هرج و مرج در یک خلاء» مینویسد: «از هفته سوم فوریه، رشید (ژنرال ماهر عبدالرشید که پس از شکست نیروهای بعثی در فاو برای بازپسگیری آن از سوی صدام مأموریت یافته و مدعی شده بود طی سه روز فاو را بازپس میگیرد)- در یک کنفرانس خبری که در قرارگاه خود برگزار کرد- اقرار کرد که بازپسگیری فاو نیاز به زمان دارد. این برای فرمانده لافزن یک شکست بود اما او نتوانست چیز دیگری غیر از آن بگوید.
نویسنده آمریکایی در کتاب مذکور، ضمن بیان کیفیت این غافلگیری که بهرغم همکاری وسیع اطلاعاتی آمریکا با رژیم بعث اتفاق افتاده بود، ابعاد این عملیات خیرهکننده را نیز بیان کرده و در این مورد میگوید: همه آنچه قابل بیان است، این است که عراقیها خودشان را متقاعد کرده بودند که ایرانیها تلاش دیگری را همانند سال1985 برای نفوذ به هورالهویزه، اشغال بخش خشکی و قطع اتوبانی که بغداد را به مناطق جنوبی وصل میکرد، انجام میدهند. بدینترتیب طبیعی بود که آنها آمادگی خود را برای حمله در منطقه سپاه سوم و چهارم متمرکز کرده باشند. علاوه بر این، اطلاعات ماهوارهای- که ایالات متحده برای بغداد تأمین میکرد- آرایشی از نیروهای ایرانی در مقابل هور را تأیید میکرد. برآوردها از نیروهای جمعآوری شده ایرانیها بیش از 200هزار نفر بود. هیچ فرمانده عراقی با چنین شواهدی نمیتوانست از این نتیجهگیری درماند که حمله بزرگ ایران در جایی غیر از منطقه هور اتفاق نخواهد افتاد. اما اینگونه نشد.
وی مینویسد: عبور از رودخانه توسط ایرانیها در همه شش نقطه خطوط دفاعی سپاه هفتم عراق، موفقیتآمیز بود. آنها چگونه موفق به انجام این کار شدند یا بیش از آن چگونه فرماندهان سپاه هفتم عراق اجازه دادند این اتفاق بیفتد؟ ما بیاطلاع هستیم. بهنظر میرسد فرماندهی بیاندازه نالایق بوده است. او نهتنها اجازه داده بود که نیروهای ایرانی به ساحل برسند بلکه حتی بعد آنها سرپلشان را نیز تأمین کنند. او تا زمانی که لحظه دفع مهاجمان گذشته بود، از حمله خودداری کرده بود. حتی بعدا فرماندهی بهطور روشن در فراخوانی نیروهای تقویتی شکستخورده بود. در عوض، او گمان کرده بود گزارشهای غلط برای قرارگاه مرکزی میفرستند؛ با ادعای اینکه مهاجمان را سرکوب خواهد کرد. بغداد زمانی فهمیده بود که اروندرود مورد رخنه قرار گرفته که نیروهای ایرانی شروع به پیشروی در شبه جزیره کرده و شهر فاو را اشغال کرده بودند. هنوز فرماندهی عالی عراق مردد بود. تاکنون حمله شمالی ایران در هورالهویزه نسبتا کنترل شده بود. رهبران عراق واقعا متقاعد شده بودند که عملیات فاو یک فریب است و بنابراین اعزام نیروهای احتیاط به شبه جزیره را رد کردند.