طلا که بهطور تاریخی یکی از راهکارهای سرمایهگذاری در دوران بیاطمینان محسوب میشد اکنون خود به عامل بیاطمینانی تبدیل شده است.
بهای طلا در سپتامبر2011 که همزمان بود با ناآرامیهای سیاسی در خاورمیانه و شمال آفریقا، به بیش از 1900دلار برای هر اونس رسید. همان زمان بسیاری حتی از طلای دههزار دلاری نیز سخن میگفتند و انتظار داشتند که روند افزایشی ادامه یابد؛ بااین حال برخی نیز به سرمایهگذاران هشدار میدادند که هر بازاری، حتی بازار طلا، بالاخره سقوط را تجربه خواهد کرد؛ همانند بازار مسکن آمریکا که دورانی طلایی را پشت سر گذاشت اما سقوط ناگهانی آن باعث شکلگیری بحرانی جهانی شد. اکنون میتوان گفت که گروه دوم پیشبینی بهتری از آینده بازار طلا ارائه کرده بودند.
طلا که سالجاری میلادی را با بهای 1678دلار برای هر اونس آغاز کرده بود اکنون در بازارهای جهانی در حدود 1400دلار برای هر اونس نوسان میکند. البته این بار کاهش بهای طلا به کمترین حد طی دو سال اخیر، باعث بروز یک تناقض شده است؛ چراکه بهطور تاریخی بسیاری از سرمایهگذاران گمان میکنند طلا جایگزینی مطمئن برای دیگر شیوههای سرمایهگذاری در روزگار بد اقتصادی محسوب میشود و به همین خاطر بود که بهای این فلز ارزشمند طی سالهای پس از بحران مالی جهانی سال2008 روندی روبه رشد پیدا کرد. پس آیا میتوان نتیجه گرفت که کاهش فعلی بهای طلا نتیجه بهبود وضعیت اقتصاد جهانی است؟ هرچند نشانههایی از بهبود در اقتصاد آمریکا مشاهده شده و بازار مسکن این کشور بار دیگر روی ثبات را دیده و همچنین بازارهای مالی این کشور طی هفتههای اخیر عملکرد نسبتا قابلقبولی داشتهاند با این حال در دیگر نقاط جهان، وضعیت اقتصادی چندان دلگرمکننده نیست.
اروپاییها هنوز با بدهیهای سنگین دولتی دستوپنجه نرم میکنند و اقدام سران منطقه یورو در وضع مالیات بر حسابهای پسانداز در قبرس نشان داد که اگر بحران یورو وخیمتر شود، حداقل در کشورهای بحرانزده، حسابهای پسانداز نیز امن نخواهند بود. رشد اقتصاد چین هم کندتر از پیشبینیها بوده تا امیدواریها به این موتور اقتصاد جهان کاهش یابد و این در حالی است که بهنظر میرسد دیگر اقتصاد نوظهور یعنی برزیل هم دوران طلایی رشد خود را سپری کرده باشد. پس این بار نمیتوان کاهش یا به عبارتی بهتر سقوططلا (چرا که بهای طلا طی هفتههای اخیر کاهشهایی 5درصدی و 9درصدی در یک روز را نیز تجربه کرده است) را به بهبود اقتصاد جهان نسبت داد و اتفاقا ریشه آن را باید در خبرهای ناخوشایند اقتصادی جست. نخستین دلیل کاهش ناگهانی ارزش طلا، نگرانی سرمایهگذاران از این بابت بود که بانک مرکزی قبرس تصمیم بگیرد برای جبران بدهیهایش، بخشی از ذخایر طلایش را به فروش برساند بهخصوص که رئیس بانک مرکزی قبرس گفته بود که این نهاد برای چنین اقدامی منتظر اجازه دیگران نخواهد ماند و منظورش از دیگران، نهادهای پولی و مالی اروپایی بود.
سرمایهگذاران نگران بودند که اگر فروش طلا برای جبران بدهیها توسط قبرس آغاز شود، دلیلی وجود ندارد که توسط دیگر اقتصادهای بحرانزده اروپا از جمله ایتالیا، اسپانیا و پرتغال ادامه نیابد و در این صورت عرضه قابلتوجه طلا به بازارهای جهانی باعث کاهش بهای آن میشد؛ به همین دلیل بسیاری از سرمایهگذاران بهطور ناگهانی شروع به فروش طلا کردند و بهای آن بهشدت کاهش یافت. دیگر عامل کاهش بهای طلا، انتشار گزارشی در مورد کند شدن رشد اقتصاد چین بود. طی سه ماه نخست سالجاری میلادی اقتصاد چین 7/7درصد رشد کرده و این در شرایطی است که دولت رشد 8 درصدی را هدف قرار داده بود و از آنجا که چین در کنار هند، یکی از بزرگترین خریداران طلا در جهان محسوب میشود، سرمایهگذاران نگران شدند که کاهش رشد اقتصادی چین باعث شود تقاضای طلای این کشور کاهش یابد. البته کندشدن رشد اقتصاد چین تنها به بازار طلا آسیب نمیرساند و اگر این روند کندشدن ادامه یابد دیگر مواد معدنی نیز که چین از مشتریان اصلی آنها محسوب میشود، روزهای سختی در پیش خواهند داشت.
آینده بهای طلا
مؤسسه مالی گلدمن ساکس پیشبینی سهماههاش برای بهای طلا را از 1615دلار برای هر اونس به 1530دلار کاهش داده و پیشبینی یکسالهاش را نیز به 1390دلار رسانده در حالیکه میزان آن پیشتر 1550دلار برای هر اونس بود. همچنین مؤسسههای مالی بارکلیز و کردیت سوئیس برآورد کردهاند که متوسط بهای طلا در سال2014 از سال2013 میلادی کمتر خواهد بود. مؤسسه دویچ بانک نیز تخمین زده که متوسط بهای طلا در سالجاری میلادی 1637دلار برای هر اونس خواهد بود و این در حالی است که این نهاد پیشتر رقم 1810دلار را برای هر اونس طلا در سال2013 پیشبینی کرده بود.
در مجموع تا زمانی که اقتصاد جهان در مسیر رو به بهبودی حرکت کند، میتوان انتظار داشت که بهای طلا روندی کاهشی بهخود بگیرد اما هرگونه شوکی به بازارها از بحران قبرس گرفته تا ناآرامیهای سیاسی در خاورمیانه و شمال آفریقا میتواند بازار طلا را با نوسانات شدیدی مواجه کند.