علی پروین همواره یک چهره ویژه در فوتبال ایران است. منش او حامیان و منتقدان زیادی دارد اما با همه حاشیههایی که روی نام او سنگینی می کند گفتمان علی پروین همواره برای اهالی فوتبال جذاب است.
مردی که هوادارانش او را سلطان میخوانند امشب برای دریافت تندیس کنفدراسیون فوتبال آسیا به مالزی میرود اما شب گذشته صحبتهای مفصل او در برنامه تلویزیونی نود پخش شد. اظهارات علی پروین از صحبتهای فانتزی او درباره سوار شدن به هواپیما و خاطرات تلخ و شیرین جذابش تا نگرانی درباره بازیهای خطرناک تیم ملی در زیر میآید:
- از هواپیما میترسم. همه میترسند اما من میگویم و آنها نمیگویند. وقتی به شهرستان میرفتیم بعضی بازیکنان حالت شکوفه زدن داشتند اما به روی خودشان نمیآوردند. من هم وقتی میترسیدم پایم را بالا میگرفتم و فکر میکردم با این کار هواپیما نمیافتد. از مرگ نمیترسم اما هواپیما را نگاه که میکنم میترسم و فکر میکنم همه میترسند.
- کار AFC بسیار قشنگ بود. حرمت گذاشتن به پیشکسوتان قشنگ است. این جایزه برایم افتخار است. همه موفقیتها و افتخارات را داشتم و تنها این را کم داشتم که اکنون باید بروم ببینم چه خبر است.
- فوتبال را از زمین خاکی عارف شروع کردم. آن موقع عقلمان به باشگاه و تیم ملی نمیرسید. هدایتی هم برای همین محل است. بعد از 5،6 ماه منصور امیر آصفی سر زمین آمد و به من گفت که برای تمرین به زمین 8 خراسان، بیسیم بیا. من گفتم تمرین چیه و نرفتم. هفته بعد دوباره آمدند و گفتند چه شد و من هم به تمرین رفتم.
- در تمرین با شورت بازی نمیکردم. شلوار گرمکن میپوشیدم و با کتانی چینی ته سبز بازی میکردم. بعد 2 هفته من را به البرز تیم دسته دوم کیان فرستادند و بعد هم به کیان آوردند. 5-6 ماه کیان بازی کردم تا نادر لطیفی آمد دنبالم و گفت به پیکان بروم.
- در پیکان 20 هزار تومان گرفتم و شب که به خانه رفتم، پدرم به من گفت که این پول را دزدیدهای. آن موقع 20 هزار تومان پول زیادی بود. در نهایت پدرم 12 شب من را به در خانه لطیفی برد و او گفت که این پول را برای بازی در پیکان گرفتم. این پول آنقدر برایم زیاد بود که در اتاقم گذاشته بودم و نگاهش میکردم.
- یکسال بعد پرسپولیسیها به پیکان آمدند و پیکان قهرمان شد اما نمیدانم چه شد که ساعت 12 شب خیامی پیکان را منحل کرد و من آمدم پرسپولیس. از اینجا بود که علی پروین شد این علی پروین و به تیم ملی رسیدم.
- در سال 51- 52 مرد سال فوتبال شدم. در سال 52 یک پیکان گرفتم که 17 هزار تومان بود و در سال 53 از آقای عبدخدایی یک تویوتا گرفتم که 60 هزارتومان فروختم.
- ما 6 خواهر و برادریم. البته 2 خواهر ناتنی هم بودند که به رحمت خدا رفتند اما الان سه خواهر و سه اخوی هستیم. پدرم در بهترین جای بازار کله پاچهای داشت و از صبح تا شب در این مغازه بودم. من عاشق کله پاچه بودم و هستم، از صبح تا ظهر کله پاچه میخوردم و عصر به تمرین میرفتم.
- برای فوتبال بازی کردن آن موقع خیلی مخالف داشتم. پدرم مخالف بود اما برادر بزرگم خیلی دنبالم بود. بعد از تمرین من باید پیراهنهای تیم کیان را میشستم. من که نه، مادرم 10- 15 پیراهن را میشست.
- از زمین خاکی به تیم ملی رسیدم و این مردم بودند که ما را علی پروین کردند. روزنامههای اون موقع را به یاد دارم که بهمنش خیلی به بازیهای من میپرداخت.
- در آن دوران از کریستال پالاس 500 هزار تومان به من میداد اما بچه بودم و نرفتم.
- بازیهای اینیستا را دوست دارم و بازیهای آنها (بارسلونا) را نگاه میکنم. البته 2، 3 هفته است که خراب کردند. فوتبال من هم در دوران خودم همین فوتبال تقهای و 5 متری بود. البته پرویز قلیچ خانی و همایون بهزادی در تیم ما از من بهتر بودند.
- علی جباری هم از نظر کسوت و هم تیم ملی از من جلوتر بوده است. یکبار هم او را در مراسم ختم دیدم و به او گفتم سلطان خودتی آقای جباری. من یک ورزشکار کوچک این مملکت هستم و مخلص همه مردم بخصوص پیشکسوتان.
- با تیم ملی به فرانسه رفتیم و فوتبال ما آن دوران داشت به فوتبال اروپا نزدیک میشد. شب در هتل برای مصاحبه به اتاقم آمدند و گفتند پلاتینی را چگونه مهار میکنی؟ من هم گفتم پلاتینی باید من را مهار کند. یعنی سطح فوتبال ما این اندازه بالا بود. در آن بازی هم 2-1 باختیم آن هم با گل دقیقه 88-89 که 5 متر در آفساید به ثمر رسید.
- آن زمان میگفتیم وقتی قهرمان میشویم باید جنبه آن را داشته باشیم اما الان فوتبالیست تا اسم در میکند، مو بلند میکند و ریشهایش را جور خاصی میکند. من ریشم را یکماه یکماه کوتاه میکردم و از اول تیپم همین بوده است. خوش تیپ هستم و خانمها هم به من میگویند خوش تیپ هستم. (میخندد)
- دو، سه بازی خوب و خاطره انگیز داشتم. بازی که 2 بر صفر کره را شکست دادیم و مظلومی 2 گل تیم را زد و من بهترین بازیکن زمین شدم. همینطور ضربه کاشتهای که به تیم کویت زدم و گل شد.
- مادرم میگفت با آبگوشت این را علی پروین کردم.
- شعار تماشاگران استقلال؟ آهان به من میگفتند علی دنبه. (با خنده زیاد)
- سال 57 انقلاب شد و در سال 59 محراب (شاهرخی) را بنا به دلایلی کنار گذاشتند. من کار مربیگری را دوست نداشتم، چون وقتی تیم را ارنج میکنید نفراتی که بیرون میمانند غر و نق میزنند. من، مایلی کهن، دادکان و پنجعلی برای سرمربیگری پرسپولیس دنبال عسگرزاده رفتیم اما او مسائلی را گفت که دیدیم با ما جور در نمیآید. در مسیر برگشت مایلی کهن به من گفت خودت سرمربی پرسپولیس باش و من گفتم بلد نیستم. گفتند خودت بشو و مربیگری پرسپولیس افتاد گردن ما. البته آن موقع بازیکنان خوبی داشتم. مایلی کهن، دادکان، پنجعلی و ضیا عربشاهی. آن موقع پول نبود و بازیکنان با عشق بازی میکردند.
- سال 90 وقتی در پکن قهرمان شدیم به غفوری فرد گفتم ما شانسی قهرمان شدیم. کدام مربی این کار را میکند؟ کره آن سال بهترین تیم را داشت و ما با خدابیامرز قایقران قهرمان شدیم. به غفوری فرد گفتم کرهایها با جمبو جت حرکت میکنند و ما با موتور گازی دنبال آنها هستیم و باید فکری بکنید. اکنون وضعیت امروز ما را میبینید. عربها کجا میتوانستند مقابل ما قد علم کنند. زمانی برای مسابقاتی به مصاف بحرین، قطر و یمن رفتیم و در آن مسابقات 40 - 50 گل زدیم. به عربستان رفتیم و به این تیم در خانهاش 7 گل زدیم که آنها دیگر برای بازی برگشت نیامدند اما اکنون باید از بحرین و یمن بترسیم.
- روش گل زدن ما بر روی ارسال از کنارهها بود. جاسمیان یادش میآمد هر توپی که ارسال میشد کلانی یا ایرانپاک آن را گل میکردند. اکنون که علی دایی رفته آیا جایگزینی برای او پیدا کردهایم؟
- سر زن پرسپولیس غلام فتح آبادی بود، او روی ارسالها بلند میشد و سر میزد. در بازی مقابل هما یک بر صفر عقب بودیم. توپ ارسال شد و غلام پرید و من با سر گل تساوی را به ثمر رساندم.
- الان هم قلعه نویی دقیقه 79- 80 وقتی تیمش عقب است حنیف عمران زاده را به جلو میفرستد. من هم علی انصاریان را در بازی با سپاهان 20 دقیقه آخر به خط حمله فرستادم و گل هم زد. عباس کارگر فوروارد و گوش راست بود. در بازی مقابل شاهین نیم متر برف هم در امجدیه آمده بود به رختکن آمدیم. گفتم کارگر دفاع راست بازی کند همه اول خندیدند اما گفتم باید در دفاع راست بازی کنی. آن بازی را 2 بر صفر بردیم و او هم بهترین بازیکن ما بود.
- انصاریان یا محرمی را از دفاع چپ به جلو میبردم یا در بازی با کشاورز که آن دوران تیم بسیار خوبی بود حمید درخشان که بهترین بازیکن آن زمان ما بود را به دفاع چپ آوردم و بازی را هم 2 بر صفر بردیم.
- در بازی های بارسلونا مربی چه میگوید و چه کار میکند؟ او فقط 11 بازیکن را به زمین می فرستد. یا مربی تراکتورسازی چه کار میکند کنار زمین؟ پرسپولیس هم اینگونه بود و وقتی داور سوت میزد 3 بر صفر جلو بودیم.
- آن زمان رقیب ما فقط استقلال بود و فقط 2،3 بار به این تیم باختیم. در بازی با استقلال رهبری فرد را در دفاع راست رو در روی نیکبخت واحدی گذاشتم و به امام حسین(ع)، بهروز 90 دقیقه نگذاشت پای نیکبخت به توپ برسد. در بازیها هر بازیکنی که نیاز به مراقبت داشت را به بازیکنان میسپردیم.
- مدرک مربیگری ندارم و فقط وقتی قهرمان شدیم بالاترین مدرک را به ما دادند. همین الان خبرنگاران بهترین مدرک دنیا را دارند چرا که همه چیز تجربه است. من با 50 مربی خارجی و 100 مربی داخلی کار کردم و بهترین آنها همین حشمت مهاجرانی است. روابط عمومی حشمت مهاجرانی بیست است.
- هنوز هم به تپههای داوودیه اعتقاد دارم. الان علم روز فوتبال این قیفها شده است. ما جمعه بازی میکردیم و شنبه استراحت داشتیم. یکشنبه 2 ساعت به تپههای داوودیه میرفتیم و میدویدیم. دوشنبه استراحت میکردیم و سه شنبه و چهارشنبه تمرین داشتیم. پنجشنبه استراحت بود و به بازیکنان میگفتیم جمعه فلان ساعت در رختکن ورزشگاه آزادی باشید و همه تیمها را هم با 3 یا 4 گل میبردیم.
- بازیکنان ما عادت ندارند مانند اروپاییها که جمعه در لیگ بازی میکنند و سه شنبه در لیگ قهرمانان اروپا به میدان میروند، بازی کنند. بازیکنان ما تغذیه و خواب خوب ندارند و تا 2- 3 شب بیدار هستند.
- من خودم دو، سه بازیکن خوب داشتم مانند مایلی کهن، پنجعلی و دادکان که کاری به آنها نداشتم اما یک سری ارباب داشتیم که باید مراقب آنها باشیم.
- مقابل نیروی اهواز یک بر صفر باختیم. منصور امیر آصفی من و چند بازیکن دیگر را روی سکو گذاشته بود. بعد از بازی به او گفتیم چرا ما باید بیرون باشیم؟ همانجا این صحبت تمام شد. تا به امروز همواره حرمت پیشکسوتان را نگه داشتم و با مربی قهر نکردم.
- مایلی کهن است دیگر. مایلی یکی از شاگردان خوب من بوده است.(درباره اینکه مایلی کهن گفته بود رفاقتش با پروین اتوبان یکطرفه است)
- بعضی مواقع از این اشتباهات پیش می آید. مانند سردار (رویانیان) که به بازیکنان گفته بود در 3 مسابقه 12 امتیاز بگیرید که البته این موضوع را شنیدهام. (درباره صحبتهایش پیرامون درصد آمادگی که گفته بود 80 درصد و 30 درصد)
- این هم زیر سر شما بود آقای فردوسی پور. آرش میگفت حرفهای شما را صلاح نمیدانم ترجمه کنم. او هم اشتباه کرد. هر کسی سرکار میآید 50 نفر از اقوام و دوستانش را میآورد حالا ما هم این یک نفر را آوردیم که این مشکلات به وجود آمد و ما هم او را پیچاندیم. (در واکنش به ماجرای ترجمههای آرش فرزین - دامادش).
- هر کسی سرکار میآید 50 نفر رفیق و فامیل را میآورد و فقط در ورزش این گونه نیست و سر و صدا میشود. یحیی گل محمدی میخواهد ترابیان را بیاورد و حقش است اما کلی حرف زده میشود. چرا من اصرار داشتم همه جا ابراهیمی را بیاورم چون با او راحت بودم. در مملکت ما مد هست هر کسی را دستیار خودت میآوری میخواهد زیر آبت را بزند.
- به نظرم همه چیز باید روی حساب و کتاب باشد. کمیته فنی پرسپولیس الان چند ماه است تشکیل نشده. کمیته فنی پرسپولیس تقریبا کشک و فرمالیته است. نباید سر خودمان را کلاه بگذاریم. یک مربی که حاضر نمیشود یکی دیگر مثلا فردوسی پور بیاید و بالای سرش باشد. (درباره جمله معروف کمیته فنی کشک است).
- سوبل اصلا سرمربی نبود و قرار بود زیر دست من کار کند. بعد از او یک مربی دیگر آوردیم که بعد از آن به یک میهمانی رفتیم و .... نمیشود بقیهاش را بگویم. (می خندد). دیدیم اصلا یارو... من که نمیآیم مصاحبه کنم بگویم ایرادها چیست. از این ایرادها هست اما نمی شه گفت.
- رایکوف، راجرز و اوفارل مربیان خیلی خوبی بودند نه مثل این پرتغالی که ما آوردیم. او خوب نبود. باز کیروش سابقهای برای خود دارد اما او هم نتیجه نگرفته و سه بازی آینده تیم ملی بسیار خطرناک است.
- به ترکیب تیم خوب نباید دست زد. راجرز زمانی که به پرسپولیس آمد 13 بازی را با 11 نفر بازی کردیم و در همه پیروز شدیم. خودم در زمان بازی مقابل کره جنوبی بدون تعویض پیروز شدم. وقتی بچهها خوب بازی میکنند مگر مرض دارم آنها را تعویض کنم؟
- بدترین خاطرهام بازیهای قطر بود. (مقدماتی جام جهانی 1994)
- از شب قبل از بازی استرس دارم، آن وقت فکر کنید مثلا بازی مساوی شده و ناراحت هستم میآیند و میکروفنهایشان را جلوی صورت آدم میگیرند. صد بار گفتم بگذارید آدم حداقل آب بخورد و عصبانیتش بخوابد. مانند بازی با الهلال که رهبری فرد قرار بود ضربه پنالتی را بزند اما انصاریان آن ضربه را زد. سپس به رهبری فرد در ته اتوبوس زنگ زدند که چرا تو پنالتی را نزدی؟ او هم درآمد و چیزی گفت که ناچار شدیم با بهروز برخورد کنیم و باز هم همان ماجرای گل و شیرینی پیش آمد. بهروز هم بچه خوبی است. (درباره عصبانیت هنگام مصاحبه)
- هدایتی میخواست روی نیمکت بنشینم اما من گفته بودم که نمیآیم. حرفهایم را مرتضی منتقل میکرد. سختم بود با گوشی صحبت کنم برای همین کنار سکو میآمدم و حرفها را به مرتضی میگفتم. (در مورد هدایت تیم استیل آذین از روی سکوها با واسطه یک مربی)
- مهرزاد بچه خوبی بود و زحمت میکشید اما ما هر مشکلی پیش میآمد گردن او میانداختیم. راجرز هم همینگونه بود. یک بازیکن به نام ترابی داشتیم که هر بازیکنی در تیم توپ خراب میکرد راجرز به او بد و بیراه میگفت.
- تنها کسی که با او اختلاف نداشتم مهدی هاشمی نسب بود. او خودش گفت که میخواهد از پرسپولیس برود در عربستان هم کارهایی کرده بود که نمیشود گفت. بعد از غش کردنش ناراحت شدم و گفتم تو اگر پرسپولیسی هستی چرا اینکارها را میکنی؟ گل زدی که زدی دیگر آن کارها را چرا انجام دادی؟ از این ناراحت شدم.
- همه داوران از ترس فردوسی پور میخواهند خوب قضاوت کنند، بدتر میشود. برای بهلولی حرف درآورده بودند که با اجازه من سوت میزند. در کل دوران فوتبالم تنها یک کارت زرد گرفتم که آن هم از محمد صالحی بود. آن هم به داور گفتم آقای صالحی من صدای سوت شما را نشنیدم.
- فوتبالیست تکنیکی که نمیرود به بازیکن مقابلش لگد بزند. گفتم بازی که شروع میشد ما 3 بر صفر جلو بودیم.
- الان 25 سال است که 80 کیلو هستم و زمان بازی هم 65 کیلو بودم. البته اواخر بازی کمی هم اضافه وزن داشتم.
- من میگویم اینکه فردوسی پور مدیر را مقابل بازیکن قرار میدهد بد است. خودم تا 12 یا یک بیشتر طاقت بیداری ندارم اما نود را تا زمانی که به لیگ یک میرسد نگاه میکنم. برنامه شما که برای شاطرها پخش میشود. 90 برنامه زیبا و سالم ترین برنامهای است که از تلویزیون پخش میشود. اینکه فردوسی پور را نه آبی میدانند و نه قرمز و هیچ کجا و با هیچ کسی دیده نشده خوب است. بارک الله آقای فردوسی پور برنامه را همین جوری حفظ کن و امیدوارم خدا تو را نگه دارد. (در مورد برنامه 90).
- یواش، یواش در استادیومها به من گفتند سلطان و آنقدر ادامه داشت که این اسم روی من ماند. الانم که این سریال حریم سلطان آمده است. به من میگویند نگاه کنم اما میگویم این سریال آبروی من را برده است. فقط سریالهای تلویزیون خودمان را میبینم. سریال پروانه که شروع شده خوب است و قبل از آن هم زمانه بود که سریال قشنگی بود.
- به غیر از خدا مقابل هیچکسی خم و راست نمیشوم. با استقلالیها رفیقم و با آنها حال میکنم.
- ناصر حجازی برعکس من خیلی رفیق باز نبود. من خیلی دوست و رفیق دارم.
- به عابدزاده میگفتم حواست به دور و اطرافت باشد. مراقب همین افرادی که برای امضا گرفتن به تو نزدیک میشوند باش.
- چرا بخواهم برای مهدوی کیا بزنم؟ رقیبم است یا هم دوره من؟ حرف من را عوضی به او رساندند. در جلسه هیات مدیره و کمیته فنی کشک شما، گفتم مهدوی کیا مربیگری را دوست دارد اما علی کریمی دوست ندارد. مهدوی کیا را کنار همین مربی پرتغالی بگذاریم او زبان هم بلد است اما این را جور دیگه به او گفتند. مهدوی کیا که رقیب من نیست. او شاگرد و بچه محل من است و آرزو دارم که شاگردانم به بالاترین حد برسند. من که از علی پروین بیشتر نمیشوم.
- زمانی که مربی تیم ملی بودم از خدا خواستم حق کسی را پایمال نکنم. شاید در ارنج و انتخاب بازیکنان اشتباه کرده باشم اما قصد و غرضی با هیچکس در کار نبوده و همه آنها را شاگردان خود میدانم.
منبع: تسنیم