مدرسه، نخستین مکانی است که کودک بدون حمایت مادرش ناچار است، ساعات بسیار درآن زندگی کند. بیشتر کودکان ممکن است این تغییر و رفتار را بدون ایجاد اضطراب و ترس تحمل کنند و رفتن به مدرسه برای آنها پر از هیجان و شادیآور باشد. مخصوصاً اگر دوره پیش دبستان خوبی را پشت سر گذاشته باشند.
با این وجود، هستند کودکانی که کشمکشهای درونی خود را که "ناشی از ترک خانه و جدا شدن از مادر است"را به مدرسه منتقل میکنند. آنها در این شرایط برای رفتن به مدرسه رفتارهای متفاوتی از تمارض نشان داده و در مواردی این شرایط باعث بیماری کودک میشود.
در عصر حاضر، مفهوم مدرسه، ترس از مدرسه، مدرسه گریزی، نفرت از مدرسه یا محیط خشک آن را نیز دگرگون و تغییر داده است. چرا که مدارس نسل جدید، دیگر آن کلاسهای شلوغ، دیوارهای بیرنگ، صندلی و نیمکتهای انبوه، تخت سیاه، محیط خشک و... نیستند! بلکه تنها یک محیط شاد و یک محیط بازی محسوب میشود.
کودکان در عصر دیجیتال به گونهای باورنکردنی تغییر کردهاند. آنان اطلاعات زیادی از فنآوریها دارند و به همین دلیل با بسیاری از برنامهها و بازیهای کامپیوتری و ویدئویی آشنا هستند. برنامههایی که برای آموختن مفاهیم اساسی مانند کار تیمی، تمرکز، اندیشه و... طراحی شده اند.
به طور کلی بیشتر برنامههای سرگرم کننده و بازیهای ویدئویی قدرت تمرکز افراد بخصوص کودکان را بالا برده، قدرت بیان و حافظه کودکان را تقویت میکنند در همین حال هم، مفاهیم علمی پیچیده را به آنها می آموزند.
دراین برنامه و بازیها، روشهای برخورد با مشکلات را به کودکان به صورت مستقیم وغیر مستقیم آموزش میدهند. کودکان در مدارس نسل جدید، نحوه برقراری ارتباط سالم، تلاش گروهی و منافع تشکیل تیم و مهارت هدایت دیگران را یاد میگیرند.
آنان با شرکت کردن در اردوهای داخل شهر و خارج شهری، طبیعت، شهر و اجتماع خود را بهتر شناخته و مسئولیت حفاظت از آنها کم کم به عهده میگیرند. (به نظر که خیلی عالی و آرمانی میرسد، اینطور نیست؟)
نظام جدید آموزشی کودکان شهر استکلهلم- سوئد اینگونه است. در این نظام آموزشی نسل جدید که یک مدرسه رایگان نیز است، دیگر از کلاس درس به شیوه سنتی خبری نیست. در عوض از روشی به اسم "کنجکاوی و خلاقیت" برای آموزش کودکان استفاده میکنند.
در واقع در این سیستم آموزشی جدید دانش آموزان در محیط بسیار صمیمی مدرسه به همراه مربیان خود به یادگیری مسائل مختلف مشغول هستند.
طراحان مدرسه" بدون کلاس درس" سوئد با ایجاد یک محیط باز که باعث انگیز، خلاقیت و کنجکاوی فکری میشود، خواستهاند تا با رها ساختن دانش آموزان در یک محیط زیبا، راحت، امن، آزمایشگاهی، تفریحی و ... آنها را تشویق به یادگیری و آموزش کنند.
برای این کار نه تنها از هنر طراحی مدرن و دیجیتالی استفاده کردهاند، بلکه از رسانههای دیجیتالی چون لپ تاپ، تلویزیونهای لمسی، بازیهای ویدیویی و... نیز در سالنهای زیبا با طراحی مدرن و فضای کافی برای مطالعه بهره کامل کردهاند.
در این مدرسه بدون کلاس که نام آن ویتارا و به عنوان مکتب ویتارا نیز معروف شده است، اساس کار تحریک کنجکاوی و ایجاد اعتماد به نفس در کودکان با گذاردن آنها در یک فضا و محیطی که دارای طراحیهای انتزاعی، توپوگرافیها و نوعی کلاسیک خاص دارد، است.
برای مثال به جای میز و نیمکت، برای آنها یک کوه یخی بزرگ برای نشستند، قرار دادند یا مجموعهای از قابهای خاص که هر کدام اشاره به یک موضوع آموزشی دارد، نصب کردهاند و یا پلت فرمهای رنگین در قالب اتاق تماشای فیلم یا آزمایشگاه و...
به طور کلی، در این مدارس، کودکان در کنار مربیان خود آزادانه مرزهای نفوذ ناپذیر و بزرگ فکری و تخیلات عجیب و غریب خود را به واقعیت میکشانند.
این یک پرش به درون دنیای عصر حاضر محسوب میشود. این طرح به هیچ عنوان با فضاهای آموزشی سنتی قابل مقایسه نیست. فضای طرحی به گونای است که بدخلقترین و منزویترین کودکان را ناخوداگاه به تحقیق و تفحص به همراه بازی و آموزش وادار میسازد.
البته این مدارس نیز دارای برنامه ریزیهای خاص خود برای کوتاه مدت و بلند مدت در سنین مختلف هستند. این مدارس به گونهای کودکان رابرای زندگی در جامعه و دنیای دیجیتال آماده میسازند. دنیای که گفته میشود؛ دنیای جدید و بهتری برای آنها خواهد بود.
در مکتب یا مدارس ویترا اساس کار بر روی رسانههای دیجیتال است. در حقیقت آنها به رسانههای دیجیتال به عنوان یک ابزار آموزشی کلیدی، نگاه کردهاند.
ارائه فضای کافی به دانش آموزان برای کار با لپ تاپهای فردی و دولتی در گروههای بزرگ یا کوچک آرامش و اطمینان را به آنها ارائه دادهاند. همچنین مربیان آنها که همگی از طراحان و برنامه نویسان این طرح آموزشی هستند در کمک و ارائه راه حل برای به تحقق رساندن ایدهها و تخیلات علمی و تحقیقاتی آنها به گونهای برخورد میکنند که علاقه و توجه کودکان را روز به روز نسبت به محیط و مدرسه جدید بیشتر میشود.
بوش یکی از طراحان این طرح میگوید؛ ما به تمام ایدهها و تخیلات کودکان ارزش گذاشته و اجازه رشد منطقی به آنها میدهیم. آنها در تمام کارها با ما همکاری و مشارکت میکنند. آنها برای خود یک رییس، یک مدیر، یک محقق، یک طراح و یک ....کوچولو هستند.
به نظر من ایجاد تغییرات فیزیکی مثبت در محیط زیست، به نوعی منعکس کننده یک راه جدید برای فکر کردن است. این امر در مورد آموزش و پرورش بسیار کاربرد دارد. همانگونه که شرکتهای بزرگی چون گوگل و... از ایجاد چنین تغییراتی برای رشد و ارتقاء فکر و خلاقیت کارکنان خود بهره برده و میبرند.
این کلاسهای درس، رویکردی کودک محور دارند. با همان ریتمی که کودک بزرگ میشود، هم بازیهای خود را انتخاب می کند، و...در این مدارس، هیچ تحمیل و فشاری برای آموزش وجود ندارد.
کافی است، مهارتهای یکسان در کنار هم قرار گیرند، آن زمانی است که شما شاهد رشد و ارتقاء آموزشی بینظیری خواهید بود.نیازی نیست تمام کودکان همسال را در یک سطح هوشی، مهارتی، ارتباطی، آموزشی، استعداد و...قرار داده و اعمال آموزش کنیم. کاری که در مدارس سنتی در حال اجرا است.
در مدارس سنتی، تنها "کلاس" ملاک است و بس. در این مدارس نه تنها به مهارتها، سطح و توان یادگیری، هوش و استعدادها توجهی نمیشود، بلکه تحمیل و فشار مضاعفی نیز برای آموزش همسان وجود دارد که بیشتر کودکان را از مدرسه بیزار و از دانش گریزان میکند.
بیشتر دانشآموزان مدارس سنتی تنها به نمره فکر میکنند تا محتوای آموزشی...و بدتر از همه اینکه بیشتر آنها بدون فکر، ابتکار، خلاقیت و خالی از تخیل میشوند.
این گونه کودکان، در بزرگسالی قادر نخواهند بود دنیای خود را اداره کنند چه برسد به اینکه قادر باشند دنیای نوین دیجیتالی را که با سرعت سرسام آوری رو به توسعه است، اداره کنند.
در این عصر جدید، بهبود و تغییر بنیادین آموزش و پرورش یکی از الزامات و ضروتهای جامعه بشری محسوب میشود که آن هم تنها با یک پرش امکان پذیر است. تعلل نکنید.