سنبرناردینو نمونه غمانگیزی است از فقدان زیرساختهای لازم و سرمایهگذاری عمومی و مصداق تنفر محافظهکاران سنتی آمریکا از افزایش مالیاتها و پیامدهایی که این مخالفت برای شهرهای بسیاری در سراسر ایالات متحده به همراه داشته است.
سس گوجهفرنگی و خردل به همان مقدار ثابت و همیشگی؛ این راز ماشینهای سرو غذایی است که آلبرت اکورا در موزهاش در شهر سن برناردینو از آنها مراقبت میکند. موزه در این نقطه از کالیفرنیا در ساختمانی واقع شده است که زمانی محل نخستین رستوران زنجیرهای مک دونالد بود. اکورا در این موزه تقریبا تمام اقلام مربوط به مک دونالد، این غول فستفود جهان را جمع کرده است، از لیوانهای کاغذی گرفته تا دستمال سفرههای قدیمی و اسباببازیهای تبلیغاتی ویژه خردسالان؛ انبوهی از اقلام نه چندان باارزش که یادآور سالهای عصر طلایی آمریکا هستند. با این حال از نظر او مهمترین و باارزشترین شیء موزه، دستگاه اولیه مک دونالد است: ایده [ساخت این دستگاه] بسیار درخشان بود؛ اینکه تمام همبرگرهای رستوران یک شکل و اندازه باشد. اکورا هنوز به این ایده باور دارد. دستگاه تولید همبرگر مک دونالد، وی را به یاد روزهای اوج سنبرناردینو میاندازد؛ زمانی که در این شهر ریچارد و موریس مکدونالد، نخستین شعبه رستورانهای زنجیرهای خود را گشودند. آن زمان(سال 1948)، مردم از سراسر کشور برای دیدن دستگاه تولید همبرگر غیرعادی این دو برادر به سنبرناردینو میآمدند. یکی از این افراد ری کراک نام داشت که آن زمان یک فروشنده سیار مخلوطکن بستنی بود. چند سال بعد وی با تحقق ایده میلکشیک در همین شهر، شرکت عظیم دیگری تاسیس کرد که اینک میلیاردها دلار ارزش دارد. آیا نمیتوان امروزه شاهد چنین تحولی بود؟ هفتدهه پس از برادران مک دونالد، آیا آلبرت اکورا، فرزند یک مهاجر ژاپنی میتواند روزی با صبر و ارائه ایدهای خوب به موفقیت مشابهی برسد؟
تعلیق خدمترسانی و پرداخت حقوق
در نخستین روز آگوست 2012 سن برناردینو با ثبت دادخواستی اعلام ورشکستگی کرد. امروز این شهر که در حد فاصل یک ساعت رانندگی از لسآنجلس قرار دارد، یکی از فقیرترین و خشونتبارترین شهرهای ایالات متحده محسوب میشود. سن برناردینو که زمانی محل وقوع یکی از مهمترین و جذابترین داستانهای موفقیت در آمریکا بود، دیگر نمیتواند حقوق افسران پلیس خود را بپردازد و در حال حاضر زیر خروارها زباله جمعآوری نشده مدفون شده است.
شرایط کنونی برای هر کسی از ساکنان شهر که بار مهاجرت از شهر نبسته و هنوز در آن مانده، فاجعهبار است. این وضعیت همچنین حاکی از ورشکستگی کشوری است که نتوانسته طی چندین دهه رفاه و رونق اقتصادی به یک ساختار دولتی کارآمد برسد. از واشنگتن گرفته تا سایر ایالتها، شهرهای بزرگ و مناطق مسکونی کوچکتر همگی با بحران کمبود بودجه دستوپنجه نرم میکنند. ایالات متحده دیگر در زیرساختهای خود سرمایهگذاری نمیکند، موضوعی که موجب تضعیف ساختار جامعهای شده که به هر آمریکایی امکان تحقق رؤیای آمریکایی را میداده است.
سن برناردینو سومین شهر در ایالت کالیفرنیا بود که طی سال گذشته اعلام ورشکستگی کرد. ابتدا استاکتون در ماه ژوئن از ورشکستگی خود خبر داد و پس از آن نوبت به شهر ماموث لیکس، شهر محبوب طرفداران اسکی در کالیفرنیا رسید. بیشتر شهرهای ایالات متحده اینک در بحران دیون معوق فرو رفتهاند و بر خلاف دولت فدرال، این شهرها با محدودیت در میزان پولی که میتوانند قرض کنند، روبهرو هستند. ساکنان این شهرها اینک تاثیر بحران دیون را احساس میکنند. مردیث ویتنی، تحلیلگری که پیشتر سقوط سیتیگروپ و بانک لمن برادرز را پیشبینی کرده بود، در اواخر سال2010 درباره سقوط و ورشکستگی شهرهای بزرگ و کوچک کشور هشدار داد. وی آن زمان ابراز داشت بیش از 100 شهر آمریکا درمعرض خطر ورشکستگی قرار دارند و خسارات احتمالی آنها درصورت ورشکستگی میتواند بالغ بر صدها میلیارد دلار شود. این میزان دیون شهری که حدود دوتریلیون دلار برآورد میشود، هنوز بسیار پایینتر از دیون دولت فدرال آمریکاست که 16 تریلیون دلار است و همچنان روی هم انباشته میشود. با این حال بحران دیون شهرها منجر به کاهش قابل توجه خدمترسانی شده است. بهعنوان نمونه، سن برناردینو دیگر نمیتواند حقوق کارکنان بخش شهری خود را بپردازد. مقامات شهر برای کاهش هزینهها 20 درصد از کارکنان بخش شهری را مشمول تعدیل نیرو کرده و حقوق کارکنان کنونی را نیز تا 10 درصد کاهش دادهاند. تعداد کارکنان دفتر شهردار از 9 نفر به دو نفر کاهش یافته است و سه کتابخانه از چهارکتابخانه شهر و نیز دو مرکز فعال در زمینه مبارزه با خشونت تبهکاران تعطیل شدهاند. پلیس شهر نیز ممکن است بهزودی مجبور شود از خودروهای گشتی شهرهای اطراف بهصورت اشتراکی استفاده کند. این خبر برای شهری که طی سال 2012 شاهد وقوع 32جنایت بوده و جزو 100 شهر جنایتخیز ایالات متحده محسوب میشود، خبر خوبی نیست.
سن برناردینو با 213 هزار نفر جمعیت اینک با 45میلیون دلار کسری بودجه در سال مالی جاری مواجه است و پیش از این نیز در انجام بسیاری از مهمترین تعهدات خود، شامل پرداخت مستمری ماهانه به کارکنان بازنشسته بخش شهری، ناکام مانده و انجام این تعهدات بهسادگی معلق مانده است.
تلاش برای اینکه شهر متروکه نشود
بحران مالی به شکل قابل توجهی منابع درآمدی شهر را کاهش داده است. ازجمله این منابع میتوان به مالیات بر درآمد اشاره کرد اما مهمتر از مالیات بر درآمد، مالیات بر املاک و مستغلات است، در حالیکه املاک و مستغلات سنبرناردینو اینک تقریبا ارزشی ندارند. شمار خانههایی که در سن برناردینو دچار سلب حق مالکیت و توقیف شدهاند، 3/5 برابر میانگین کشور است و این میزان هر روز که میگذرد بیشتر شتاب میگیرد. در دیترویت محوطه جلویی خانههای متروکه با رنگ سبز بهگونهای اسپری شدهاند که بهنظر میآید چمن مقابل خانه هنوز رشد میکند و گویی خانه رها نشده است. در سن برناردینو اما برای رنگپاشی مقابل خانهها پولی وجود ندارد. بینا هاهریه، یک عامل و فعال عرصه املاک و مستغلات در سنبرناردینو است. وی برای یک سازمان غیرانتفاعی کار میکند که هدف آن حفظ ساختمانهای متروکه است. بینا در مزایده خانههای توقیف شده شرکت میکند و چنانچه برنده شود، بدترین معایب و نقایص خانههای خریده شده را بر طرف، پنجرههای بیارزش و خراب شده را تعویض و کف خانه را اگر مورد هجوم حشرات موذی قرار گرفته باشند، ترمیم میکند. پس از آن وی تلاش میکند مشتریانی برای خانههای بازسازی شده بیابد؛ مشتریانی که باید ثابت کنند قصد زندگی در این شهر را دارند.
این اقدام تلاشی است برای نجات املاکی که دیگر قابل نجات دادن نیستند. بهعنوان مثال، مورد خاص خانهای را در رز استریت درنظر بگیرید که درست مقابل بزرگراه 210واقع شده است. بزرگراه روی زیرساختی شامل سنگ و سیمان ساخته شده و دارای هشتباند بزرگ است. هاهریه میخواهد این خانه را که دارای سه اتاق خواب و دو حمام است بخرد. قیمت آن 56هزار دلار است؛ حدود یک دهم یک باب آپارتمان در مناطق مناسب لسآنجلس. اما آیا کسی حاضر است در خانهای که در ابتدای یک بزرگراه واقع شده است، زندگی کند؟شهرهای دیگر هم وضعیت بهتری ندارند. وی میگوید: موقعیت این خانه عالی است. برای مشتریان من، این مزیتی است که تا این حد به بزرگراه نزدیک باشند. این موضوع باعث میشود آنان احساس امنیت بیشتری کنند.
تاکید بیش از حد بر مسئولیتپذیری فردی
سرمایهگذاری دولت ایالات متحده در اقتصاد این کشور بهطور متناوب از دهه1970 به این سو کاهش یافته است. داراییهای عمومی که در سال1975 حدود 72درصد تولید ناخالص داخلی کشور را تشکیل میدادند، اینک به کمتر از 55 درصد این مقدار کاهش یافتهاند. شهرداران شهرهای ایالات متحده طی دهههای گذشته بهطور قطع مبادرت به آغاز پروژههای ساخت و ساز، مانند ساخت ورزشگاههای بزرگ یا مراکز تجمع کردهاند و در این راه گاهی به استقراض متوسل شدهاند اما هیچ طرح جامع و فراگیری طی این سالها در کار نبوده است. دولت فدرال دیگر پروژههای بزرگ مانند پروژه سد هوور در سالهای1930 یا شبکه بزرگراههای بین ایالتی در دهه1950 را تقبل نمیکند. در این میان در بسیاری از مکانها و مناطق، شهرداران، کارکنان بخش عمومی و افسران پلیس به سادگی از بودجه شهرها بهره گرفته، حقوق دریافتی خود را بالا و بالاتر برده و امتیازات جدیدی برای خود درنظر گرفتهاند. در سنبرناردینو آتشنشانهایی زندگی میکنند که درآمدشان به 100 هزار دلار در سال میرسد. در همین حال، حق بیمه بازنشستگی بخش عمومی شهر افزایش یافته است. اینک مبلغ مستمری بازنشستگی کارکنان بخش عمومی سه برابر یک دهه پیش است و به تنهایی 15درصد بودجه عمومی شهر را بهخود اختصاص میدهد. این موضوع باعث بستهشدن دست مقامات شهری در ایفای وظیفه معمولشان و اداره شهر شده است. اما افکار عمومی به جای پرداختن به چنین مشکلاتی تنها بر یک موضوع متمرکز شده است؛ کاهش مالیات. مالیات بر املاک در سنبرناردینو تنها یکدرصد است، حال آنکه این رقم باید بسیار بیش از این باشد. اما درپی برگزاری یک همهپرسی در این شهر، تصمیم به کاهش این رقم تا یکدرصد گرفته شد؛ تصمیمی که پیامدهای مخرب خود را اینک نشان میدهد. بهعنوان مثال، شهر فاقد یک شبکه حملونقل مدرن است؛ شبکهای که ساکنان سن برناردینو را بدون آنکه در بزرگراههای بهشدت شلوغ و پرترافیک کنونی به دام بیفتند، به کلانشهر لسآنجلس در یک ساعتی شهرشان برساند. این اتکا به زیرساختهای عمومی بهطور قطع مد نظر باراک اوباما بود، هنگامی که در جریان مبارزات انتخاباتی سال2012 اعلام کرد موفقیت تجارت و کسب و کار بدون وجود دولتی قوی امکانپذیر نیست. وی آن زمان به صاحبان و فعالان تجارت گفت: این شما نبودید که این زیرساختها را ساختید. اشاره اوباما به این باور اشتباه آمریکایی بود که هر فردی بهطور کامل و بهتنهایی مسئول موفقیت یا شکست خود است. سیاسیون جمهوریخواه لجوجانه بیشتر تلاشهایی را که برای افزایش مالیات در ایالات متحده صورت گرفته است، ناکام گذاشتهاند. در واقع، آمریکا به این دلیل دستخوش بحران شده که بیش از حد و بهمدتی طولانی به مسئولیتپذیری کامل و تنهای هر فردی در قبال موفقیت یا شکست وی [بدون حضور و نقشآفرینی دولت به نمایندگی از کل جامعه] ایمان داشته است.
اشپیگل