تعاریف مختلف این رشته، ارتباط آن با عکاسی هنری و روزنامهنگاری، مرامنامهها و اخلاقیات عکاسی خبری و ویژهگیهای این نوع عکاسی در این مطلب معرفی شدهاست.
نخستین نشست از سلسله کارگاههای آموزشی عکاسی خبری ایسنا با حضور بیش از ۶۰ نفر از عکاسان علاقهمند به این مبحث برگزار شد. در این جلسه که در سالن شهید محمدحسن قریب - عکاس ایسنا - برگزار شد، دکتر یونس شکرخواه سردبیر همشهریآنلاین درباره تعاریف مختلف این رشته، ارتباط آن با عکاسی هنری و روزنامهنگاری، مرامنامهها و اخلاقیات عکاسی خبری، ویژهگیهای این نوع عکاسی و... با ذکر مثال، سخنانی را مطرح کرد.
مطلب زیر گزارش کامل ایسنا است از آنچه دکتر یونس شکرخواه در این کارگاه عنوان کرد.
فتوژورنالیسم چیست؟
سه تعریف رایج درباره فتوژورنالیسم وجود دارد:
۱. هنری است که برای قصهگویی عکاسانه به کار گرفته میشود تا زندگی را مستند کند. پدیدهای جهانی است و به همه مربوط است و از محدودیتهای زبانی و فرهنگی عبور میکند. فتوژورنالیسم ما را به عکسهایی ارجاع میدهد که یک داستان را بیان میکند؛ مثل عکسهایی که در رسانههای خبری میبینیم یا مجلات، گاهنامهها یا هفتهنامهها. این عکسها میتواند دربر گیرندهی عکاسی مستند، عکاسی تبلیغاتی، عکاسی در صحنه، عکاسی ورزشی، زندگی جاری، علایق انسانی و به تصویر کشیدن شیوه معاصر و رایج زندگی باشد. اما نکتهی مهم در این بخش این است که در فتوژرنالیسم روایت عکس مقدم بر قضاوت است، یعنی باید عکس، دیگران را به قضاوت بکشد، پس لازم است به عکاسان خبری گفته شود: سعی نکنید قضاوت خود را به عکس القا کنید. در فتوژرنالیسم، عنوان یا مضمون مقدم بر عکس است و باید به مخاطبان و بینندگان و کسانی که داوری میکنند کمک کند تا خودشان داستان یا ماجرا را کشف کنند.
۲. ژورنالیسمی است که داستانی را از طریق تصاویر بیان میکند. میتوان اینطور برداشت کرد که در ذهن غربیها، فتوژرنالیسم تکفریم نیست؛ به همین علت است که همیشه یک فیچر یا گزارش تصویری جداگانه دارند و یک تک فریم؛ که تک فریم در واقع اوج گزارش تصویری است.
۳. تعریف آخری که از فتوژورنالیسم میتوان عنوان کرد این است که بگوییم شکلی ویژه از ژورنالیسم است که تصاویری را خلق میکند تا داستانی خبری را بازگو کند؛ هرچند معمولا اینطور فهم میکنند که اصل بر تکفریم است، در حالی که اینطور نیست. در حالت عامتر هم به مطالب بسیار مهم و جدی که عکاسی شده است گفته میشود.
رابطه عکاس و خبرنگار:
رابطه عکاس و خبرنگار از چه قرار است؟ این یک پرسشی کلیدی است که تکلیف آن باید در رسانهها روشن شود. لازم است هم خبرنگار و هم فتوژورنالیست هر دو بدانند چگونه و با چه نقشهایی باید سروقت یک سوژه بروند. فرضا اگر هم عکاس و هم خبرنگار برای پوشش حادثه انفجار در یک فرودگاه در محل حاضر شوند، کدام یک کار خبری را و در چه وضعیتی انجام میدهند؟ آیا فتوژورنالیست میتواند به توصیههای خبرنگار گوش نکند و خودش از هرچه خواست عکاسی کند؟ آیا گزارشگر میتواند به نیازهای توصیفی عکسی که فتوژورنالیست میگیرد بیتوجه باشد؟ آیا میشود عکس و عکسهایی را روی میز سردبیر گذاشت و گفت نمیدانیم چه شرح عکسی باید برایش نوشت و یا مثلا خبرنگار بگوید من اصلا آدمهای این عکس را ندیدم و نمیدانم که هستند. اگر قرار باشد مثلا تیمی به لبنان برود، چه کسی باید لیدر کار باشد؟
پاسخ به این سئوالات فقط گوشهای از جهان روزنامهنگاری و فتوژرنالسیم است. به نظر من فتوژرنالیسم در بستر ژورنالیسم قد کشیده و حالا تبدیل به یک پای ثابت و کار خبری مستقل شده است.
رویداد و خبر:
خبر (News) ساختار خاصی دارد و هر چه در سطح جامعه جاریست، الزاما خبر نیست، اما رویداد (Event) است.
هر رویدادی را نمیتوان به خبر تبدیل کرد؛ مگر آنکه دارای ارزش خبری (News Values) باشد.
رویدادها در دنیای واقعی رخ میدهند و به محض اینکه به خاطر داشتن ارزشهای خبری، از سوی روزنامه نگاران انتخاب میشوند و به دنیای رسانهای انتقال مییابند به آنها خبر میگوییم.
پس رویدادها متعلق به دنیای واقعی و خبرها متعلق به دنیای رسانهای هستند. بنابراین به یاد داشته باشید که رویدا و خبر دو پدیده مجزا هستند: رویداد (Event) و خبر (News).
بهعنوان مثال، همین کارگاه آموزشی امروز ما یک رویداد (Event) است و زمانی میتواند به یک خبر (News) تبدیل شود که خود را به دنیای واقعی رسانه برساند و مثلا همین ایسنا آنرا تبدیل به خبر کند.
با این تفاصیل میتوان گفت در دنیای واقعی n رویداد وجود دارد، ولی نمیتوان n خبر تولید کرد؛ چرا؟
چون اولا همه رویدادها دارای ارزشهای خبری موردنظر روزنامهنگاران نیستند و علاوه بر این، هیچ رسانهای به استثنای اینترنت نمیتواند همهی رویدادها را – چه با ارزش و چه بدون ارزش های خبری – در خودش جا بدهد.
من همین مساله را به فتوژورنالیسم تعمیم میدهم، از بین صدها عکس شما فقط تعداد اندکی از فریمهایتان برای رسانههایی که در آنها کار میکنید، کاربرد دارد و انتخاب آن هم با ملاکهای مبتنی بر ارزشهای خبری صورت میگیرد.
پس بنابراین، برای تبدیل شدن هر رویدادی به خبر محدودیتهایی وجود دارد.
ارزشهای خبری:
ارزشهای خبری معیارهایی هستند در دست روزنامهنگاران برای تعیین رویدادهایی که باید به خبر تبدیل شود. اجاز بدهید همین جا تاکید کنم که تبدیل رویداد به خبر، امری ارادی نیست و وابسته به همین ارزشهای خبری است.
در همین جا باید اضافه کنم که کار عکاسخبری تفاوتی با روزنامهنگار ندارد. عکاس هم باید از رویدادی عکس بگیرد که دارای ارزشخبری باشد.
برای نمونه لازم است چند مثال ذکر کنم:
در یکی از مسابقات فتوژورنالیسم سال ۲۰۰۵ عکس برنده اول، مربوط به یک مادر بود که فرزندش را در آغوش داشت و فرزند دیگرش هم در کنارش بود، جایی آتش سوزی شده و کفهای کپسولها و تانکرهای آتشنشانها در هوا پراکنده شده بود و عکس اینگونه نشان میداد که مادر بچهها را در پناه خود در امان نگاه داشته است.
عکس دوم لانگ شاتی بود با یک سرباز در میانه کادر و پسزمینه شات هم جمعیتی بر روی تپه.
عکس سوم هم یک کلوزآپ نصفه و نیمه بود از صورت یک کوهنورد در ارتفاعات، که قطرات عرق روی صورتش یخ زده بود.
چرا این عکسها بین هزاران فریم عکس، برگزیده میشوند؟ فقط به یک دلیل مشترک:
چون مناسبترین لحظه ممکن انتخاب شده و در هر سه سوژه یک تلاش انسانی نهفته است.
به عبارت بهتر، هیات ژوری آن مسابقه معیار حضور عامل انسانی در سوژهها را اصل گرفته بود و من اینجا کاری به درست و غلط بودن انتخابها ندارم و نکتهام این است که فلسفه و علم فتوژورنالیسم در دنیای ارتباطات گونه به گونه و ژانر به ژانر تعریف شده و مورد استفاده قرار میگیرد؛ اما ما در ایران نه تنها در این زمینه با فقر ادبیات مواجه هستیم، بلکه در دنیای حرفهای هم با موارد مبهم فراوانی سروکار داریم و این وظیفه نهادهای آموزشی و صنفی و رسانهای است که این کمبودها را هر چه سریعتر رفع کنند؛ این کمبودها و ابهامات را باید طبقهبندی کرد و برایشان راه حل یافت و با شناختی که از فضای حرفهای فتوژورنالیسم در ایران دارم؛ با توان اکادمیک و تجارب حرفهای موجود میتوان به حل این مسائل همت گماشت و باید برایش برنامهریزی کرد.
اجازه بدهید در مورد یکی از مسائل مبتلا به اخلاق حرفهای جهانی این بحث مثالی بزنم. چند وقت پیش یکی از دوستان برای من ایمیلی زده بود که در قالب طنز حاکی از همین سئوال اخلاقی فتوژورنالیسم بود، در آن ایمیل که به زبان انگلیسی بود و احتمالا بین فتوژورنالیستهای دنیا رد وبدل شده بود، آمده بود که اگر جرج بوش در یک رودخانه پرتلاطم افتاده باشد و در حال غرق شدن دست و پا بزند، شما چه میکنید؟
و بعد به اندازه دو سه پاراگراف جای خالی گذاشته بود تا خواننده ایمیل پاسخ را نبیند.
پاسخ از دید یک فتوژورنالیست، لابد باید یکی از این دو گزینه باشد: عکس بگیرد یا دوربین را بیندازد و نجاتش دهد؟
ولی در آخر سر در این ایمیل به جای دو گزینه فوق؛ این پرسش آمده بود: سیاه و سفید میگیرید یا رنگی!؟
مضمون این ایمیل شوخی بود، اما درواقع اشارهای است به همان پرسش و بحث بزرگ قدیمی.
حتما شنیدهاید که بعضیها در اشاره به عکس معروف شلیک پلیس سایگونی به سر آن ویتکنگ میگویند کاش عکاس با دوربینش روی دست او میکوبید تا شلیک به خطا برود و به سر آن فرد اصابت نکند.
برگردم به بحث ارزشهای خبری:
اولین ارزش خبری دربرگیری (Impact) است: اگر رویداد به جمع زیادی مربوط باشد، ارزش خبری دربگیری دارد و باید آنرا انتخاب کرد و تبدیل به خبر کرد و از آن عکس گرفت.
مثلا اگر برق یک منطقه از شهر برود مهم نیست، ولی اگر برق کل شهر قطع شود، ارزش خبری دارد؛ مثل قطعی برق تارخی نیویورک. یا مثلا دربرگیری سقوط یک هواپیما بیشتر از تصادف دو اتومبیل است زیرا تعداد تلفات هواپیما بیشتراست.
دومین بحث در ارزش خبری کشمکش (Conflict) است. یکی از عکسهای مشهور دنیا، افتادن رونالد ریگان از پلههای هواپیما و زمین خوردن او بود؛ اهمیت عکس در این بود که کشمکش دارد، یک رئیس جمهور موقع بالا رفتن از هواپیما نباید زمین بخورد.
کشمکش انسان با انسان، فرد با گروه، گروه با گروه، جنگ، انسان با طبیعت مثل همان عکس کوهنورد از نمونه مثالهای این بحث است.
نکتهی سوم در بحث ارزش خبری، شهرت (Prominency) است. شهرت به طریقی با دربرگیری در ارتباط است. افراد مشهور بیشتر مورد عکاسی قرار می گیرند و خبرهای بیشتری هم درباره شان به چاپ می رسد
چهارمین بحث در این زمینه ارزش خبری مجاورت است که هم معنای جغرافیایی دارد و هم معنای معنوی.
مثلا بوسنی هرزگوین از نظر جغرافیایی به ما نزدیک نیست، ولی برای ما معنا دارد، چون هم کیش هستیم؛ یا مثلا موضوعات خبری نظیر فلسطین. موضوع افغانستان و عراق و خلیجفارس از این لحاظ برای روزنامه نگاران ایرانی حائز اهمیت است، هرچند روزنامه نگاران ایرانی متاسفانه خودشان در این رویدادها حضور ندارند و عکسهای آنها را از AP یا از AFP و سایر آژانس های عکس میگیرند. در خبر هم همین طور است، مثلا تحلیل سیاسی تاجیکستان را از روتیرزو آسوشیتد پرس میگیرند. شاید دلیلش این باشد که روزنامهنگاران و فتوژورنالیستهای ایرانی خیلی مواقع از این ارزش مجاورت غافل میشوند.
بحث دیگر در ارزش خبری، تازگی (Timeliness) است. این یکی از بیرحمانهترین فاکتورهای عکاسی خبری و خبرنگاری در دنیاست. تازگی یعنی هرچه کوتاه بودن زمان وقوع رویداد تا زمان انتشار آن؛ که هرچه این زمان کوتاهتر باشد، عکاس و خبرنگاربرندهتر خواهند بود و بهعبارت بهتر، خبرشان و یا عکسشان برای مخاطبان تازه تر خواهد بود.
بحث فراوانی تعداد و مقدار هم یک ارزش خبری دیگر است که می توانید آنرا همان دربرگیری یا فراگیری قلمداد کنید و به عبارت بهتر، هرچه عدد و رقم در هر رویدادی بالاتر باشد، به جمع بیشتری از مخاطبان مربوط می شود؛ مثلا یک مسابقه ورزشی با صد هزار بیننده طرف توجه بیشتری قرار می گیرد نسبت به یک مسابقه با هزار بیننده.
فتوژورنالیستها باید این ارزشهای خبری را کاملا بشناسند و کتابهای منتشرشده در حوزه خبر را بخوانند. عکاس خبری اگر کار خودش را بلد باشد، همیشه به دنبال این هفت ارزش خبری است؛ ولی اگر کاملا حرفهیی باشد، هیچ وقت به این ارزشهای خبری به صورت منفرد و جداگانه نگاه نمیکند. ارزشهای خبری کلیتی است که قابل جدا شدن نیست و در هر رویدادی می تواند ترکیبی از این ارزشها با شدت و ضعف وجود داشته باشد. مثلا عکس برنده طاهرکناره در ورلدپرسفتو از زلزلهی بم که پدری دو فرزندش را در آغوش دارد، شهرت ندارد، اما کشمکش دارد، استثناء دارد.
به نظر من یکی از پایههای اصلی عکاسی و عکاسی خبری این است که اگر فتوگرافر و فتوژورنالیست ادبیات رشته خودشان را نشناسند، ارتباط گران موفقی نخواهند شد و ادبیات این رشته، تاحدود زیادی همان ادبیات روزنامهنگاری است؛ البته بحثهای نشانه شناسی و ارتباطات را هم نمیتوان نادیده گرفت. به گمان من حتما باید جنبههایی ازعناصر خبری و ارزشهای خبری باید در عکس های خبری باشند تا به عکس ها اهمیت و ارزش بدهند
عناصر خبری:
عناصر خبری اسکلت یک رویداد را می سازند، ولی ارزش های خبری به رویداد قدر و قیمت می دهند. در مورد عناصر خبری باید بگویم که یعنی اینکه چه چیزی رخ داده (What) و ماجرا چیست؟ کجا (Where) این رویداد رخ داده است؟ چه وقت و کی (When) این اتفاق افتاده است؟ و یا چه کسی یا کسانی و یا چه نهادهایی (Who) مسبب آن بوده اند؟ چرا (Why) یک رویداد رخ داده - که دارای اهمیت تحلیلی است - و چطور(How) رخ داده است که دارای اهمیت تصویری است.
اینها عناصری هستند که در خبر لازم است وجود داشته باشند؛ اما در عکس خبری چطور؟ آیا میتوان به این عناصر در عکس پاسخ داد؟
در عکسهای خبری معروفی که از رویدادهای سومالی گرفته شده بود و در آن کشاندن جنازهی خلبان آمریکایی در خیابانها توسط مردم گرفته شده بود به همهاین عناصر پرداخته شده بود. اسم عکاس را در ذهن ندارم، ولی معروف شده بود به مرد نامرئی.
در اینجا لازم است دوباره یادآور شوم که ارزشهای خبری مربوط به انتخابسوژه است، ولی عناصر خبری برای ارایه سوژه هستند. و باز یادآوری کنم در هیچ جای دنیا تامل تعمدی عکاس روی سوژه پذیرفتنی نیست، هرچند در ایران به شدت رایج است.
مرامنامههای عکاسی خبری:
تاکید میکنم طبق مرامنامههای معتبر بینالمللی وظیفه عکاس روایت است نه گزارشگری القایی. من درسال ۷۴ کتاب "خبر" را نوشتم با پیوستی که آنرا دوست دارم. آن پیوست اصول بینالمللی اخلاقحرفهای در روزنامهنگاری است. متاسفانه هنوز در ایران مرامنامههای اخلاقی نداریم. نه دیدهایم و نه بلدیم. بعضی موارد وجود دارد که از نظر خبری در دنیا ممنوع است؛ ولی در ایران کاملا رایج است.
علاوه بر این، به غیر از مرامنامههای جهانی اکثر روزنامههای مطرح دنیا هم مرامنامهها و اصول اخلاقی مخصوص خودشان را دارند که درواقع حکم رمزهای رفتاری و راهبردی را برای آنها دارد. در این مقررات خیلی چیزها یادآوری میشود؛ مثلا در مرامنامه شیکاگو تریبیون حتی ذکر شده است که یک روزنامهنگار نمیتواند برای یک روزنامهی دیگر شرح عکس بنویسد.
در این موارد اخلاقی عکس گرفتن از حریم شخصی افراد ممنوع است و نمیتوان مثلا از مادری که در سوگ از دست دادن عزیزش نشسته یا میگرید، عکاسی کرد؛ مگر اینکه خواستهای عمومی باشد؛ اما در ایران این کار انجام می شود. یا مثلا شما به خوبی می دانید که وقتی یک فریم عکس را از پایین از یک سوژه بگیرید، او را با اقتدار به نمایش در میآورید، ولی وقتی این فریم را از روبهرو و در ارتفاع برابر با سوژه بگیرید، سوژه مورد نظر شما مثل دیگران به نظر میرسد، اما اگر از یکجای بلند عکس را بگیرید، سوژه کوچک به نظر میرسد.
مرامنامه میگوید که سعی کن در عکاسی، مضمون و عنوان، مقدم برعکس و عکاسی باشد و در واقع فتوژورنالیست باید با عکسش کمک کند به بینندگان و مخاطبان تا داستان را خودشان کشف کنند و خودشان قاضیان صحنه شوند.
بقیه ماجرا هم به اخلاقیاتی برمیگردد که مربوط به انجمن معروف NPPA انجمن عکاسان سراسری است.
برخی توصیه های NPPA از این قرار است:
۱ - دقیق و جامع باش؛ در بازنمود سوژهها، دخل و تصرف نکن و براساس میل خودت نساز.
۲ - اجازه نده فرصتهای عکاسی، در کار شما دخل و تصرف کنند؛ یعنی کسی نباید به شما بگوید من فلان کار را انجام میدهم و تو عکس بگیر.
۳ - مهمترین اصل این است که رویداد را کامل ارایه کنید و فرامتن، یا بافت حاکم بر فضای عکاسی را در منتقل کنید. از کلیشهها پرهیز کند؛ مثل یک سری کلیشههای عکاسی، مثل غلبهی ترس، غلبهی خشونت، اینها درست نیست به خصوص اصرار عجیب بر غیرعادی عکاسی کردن نوعی دخل و تصرف است. چه کسی گفته است که انتخاب غیرعادیترین زاویه ها بهترین نوع عکاسی است؟
حتی اگر این قاعده عجیب را پذیرفته اید، لااقل استریوتایپ های دیگران را نکنید و از کلیشهها پرهیز کنید. کلیشهسازی نکتهی مهمی است و تنها زاویهی دید نیست. آیا حق داریم در صحرای غربی عکاسی کنیم و فقط با چریکهای پولسیاریو عکاسی کنیم، این حق را نداریم. آیا اگر به جبههی جنگ رفتیم، فقط طرف قربانی را باید عکاسی کنیم، یا طرف دیگر را هم باید عکاسی کرد؟ اخلاق حرفهیی میگوید از اینکه فقط با افراد و گروههای خاص در عکاسی سروکار داشته باشید، شدیدا بپرهیزید. درواقع خودتان را اسیر نگاه گروه یا شخص نکند تا او به شما بگوید که از کجا عکاسی کنید. کاری که بسیاری از شما انجام می دهیم.
۴ – اخلاق حرفهیی میگوید خودت را به رسمیت بشناس و از جانبداری و تعصبات شخصی در عکاسی بپرهیز. اگر شما از یک سوژه خوشتان نمیآید این را به مخاطبان القاء نکنید. سخت است؛ ولی باید بپرهیزید.
۵ - با همه سوژهها با احترام و شان انسانی رفتار کنید. ملاحظهی ویژهای نسبت به سوژههای آسیبپذیر به خرج دهید. منظور از آسیبپذیری تنها جنبه فیزیکی آن نیست. شاید کسی جهالت خود را در جلوی دوربینتان به نمایش درآورد؛ اصرار نداشته باشید تا آن را طعمه قلمداد کنید. پس نسبت به سوژهها ملاحظهی ویژهای به خرج دهید و نسبت به قربانیان جرائم و یا تراژدیها مهربان باشید. یعنی رحمِ خودتان را نسبت به قربانیان تراژدی فراموش نکنید و از همه مهم تر، تنها زمانی حریم شخصی را افشا کنید که عموم مردم نیاز به این کار دارند و ضرورت دیدن این صحنه قابل دفاع باشد.
۶ - وقتی از سوژهای عکاسی میکنید، عمدا به سوژه کمک نکنید و عمدا تغییراتی را به صحنه اتفاق اعمال نکنید. به دیگر زبان، هیچ نوع از نفوذتان را بر روی رویداد اعمال نکنید. و این یعنی عدم مداخله عکاس در واقعیت.
۷ - نکته مهم بعدی ادیت عکس است. در ادیت، باید تمامیت عکس حفظ شود؛ یعنی شاید در یک جایی لازم باشد کراپ کنید، اما باید توجه کنید که کراپ کردن، بر تمامیت عکس اثر میگذارد یا نه؟
ادیت عکس باید طوری صورت گیرد که به تمامیت عکسها آسیبی نزند و به محتوا و فضای حاکم بر عکس را هم آسیبی وارد نکند. به هیچ وجه در عکس دست کاری نکنید. چیزی را به عکس اضافه نکنید و سندیت آن را تغییر ندهید و به عبارت بهتر، آنرا مخدوش نکنید؛ چون بینندگان را گمراه میکند و سوژه را خدشهدار.
۸ - به هیچ منبعی پول نپردازید؛ چه به منبع و چه به سوژه. یا به صورت مادی پاسخ لطفشان را ندهید. حتی در ازای اطلاعاتی که به شما میدهند و یا مشارکتی که برای رسیدن به سوژه انجام میدهند.
۹ - کادویی را نپذیرید، لطفی را نپذیرید. غرامت را هم نپذیرید. از کسانی که ممکن است در پوشش خبری و عکاسی ما اثر بگذارند، هیچ چیزی نپذیرید.
۱۰ - هیچ وقت عمدا در مسیر روزنامهنگار دیگری سابوتاژ و خرابکاری نکنید. رقابت باید منصفانه باشد و ایدهآل این است که فتوژورنالیست تلاش کند برای دفاع از حق دسترسی برای همه همکارانش.
نکات مهم :
نکته اول: یکی از نکات مبتلابه عکاسی خبری تحولات تکنولوژیک در ابزارهای عکاسی است. موبایلهایی که با دقت ۵ مگاپیکسل عکاسی میکنند یا دوربینهای فول اتوماتی که امروز در بازار وجود دارند، چه تاثیراتی بر عکاسی میگذارند؟ اینها چه تاثیری بر مرزهای موجود میان عکاسان آماتور و حرفهیی میگذارند؟
امسال یکی از بیرونقترین دورههای عکاسیهای در مسابقات المپیک زمستانی ایتالیا بود، چرا؟ چون موبایل به دستها، دوربین به دستها و به طور کلی آماتورها و بلاگرها پیش از آنکه عکاسان حرفهیی بخواهند از پیستها و کوهها پایین بیایند، عکسها را برده و لود هم کرده بودند آماتورها امسال حتی به آژانسها هم ضربه زدند. پس به عنوان فتوژورنالیست باید تحولات تکنولوژیک در ابزارهای عکاسی را و تاثیرات آنها را بر کارتان تعقیب کنید.
نکته دوم: نکته مهم دیگری که می خواهم به آن اشاره کنم بحثی است که به عکس و تکنولوژی کاری ندارد و آن فرامتن عکاسی است. در عکاسی خبری باید به فرامتن عکس جداگانه نگاه کنیم. الزاما بهترین عکاس آن نیست که به یک آژانس خارجی بپیوندند؛ هرچند در تفکر ایرانی این است که اگر کسی عضو فلان آژانس شده پس عکاس خوبی است. پرسش من این است که آیا اگر کسی جزو یک آژانس بین المللی عکاسی شده است، الزاما عکاسیاش هم ارزشمند شده است؟ خیلی از عکاسانی که به آژانس ها می پیوندد به تدریج و گاه ناخواسته به کادربندیهایی کشیده می شوند که آژانس آنها را می خواهد. به عبارت دیگر در نظر گرفتن فرامتن عکس یعنی اینکه مخاطبان را به نگاه مورد نظر آژانس ها نفروشیم. مگر میشود برای مثلا یک آژانس آمریکایی عکس کارکرد و برایش عکس های نظامیان آمریکایی کشته شده در جنگ عراق را فرستاد؟ شما همگی عکاس هستید، آیا حتی یک فریم عکس از یک نظامی آمریکایی کشته شده در سالهای جنگ عراق را دیده اید، یا در جریان اشغال کویت را، مگر از کشتههای آمریکایی عکسی در دنیا گرفته نشده است؟ چرا حتما گرفته شده اما مخابره نمی شود
نکته سوم: فعال باشید مثل یک دانشجوی روانشناسی، جامعه شناسی. مگر می شود کسی فتوژورنالیست باشد؛ ولی کتاب روانشناسی و جامعه شناسی نخواند.
باورش سخت است که بدون مطالعه در این حوزهها، از عکس چیزی بیرون بیاید. در این صورت قول میدهم که اگر دوربین را بیندازید و صبح بروید و بعداز ظهر بیایید، اتفاقی رخ نمیدهد. باید مثل یک دانشجوی رشته سیاست و هنر و غیره اطلاعات کسب کنید. روانشناسی، جامعهشناسی، سیاست و هنر تعمدی است، چون یکی از جنبههای عمومیدر عکاسی خبری است و یکی از جنبههای پرکشمکش پشت صحنه است. لازم است بدانید با چه منظوری یک گفتوگو انجام می شود. مساله مهم دیگر بعد هنری قضیه است. به صرف اینکه من دوربین در دست گرفتم، عکاس نمیشوم. ولی در یک لحظه میتوانم عکاس را جابگذارم؛ اگر این جنبههایی که گفتم را در زندگی حرفه یی رعایت کنید. پس تا میتوانید تلاش کنید تا به بینش منحصر به فرد دست یابید. آن لحظه است که همه متوجه میشوند که چه کسی عکس را گرفته است، چون ویژن (vision) آدمها متفاوت است.
نکته چهارم: سعی کنید با تلاش سیری ناپذیری رویدادهای جاری را تعقیب کنید. حتی رسانههای بصری همزمان را. پس تعقیب رویدادها و دیدن مداوم رسانههای بصری الزامی است.
نکته پنجم: عکاس خبری لازم است از درگیر شدن با سیاست، یا جنبشهای مدنی و تجارب دیگران پرهیز کند. چرا؟ برای اینکه نباید در واقع اسیر قالب های فکری و یا استریوتایپ های گروه ها یا افراد شود؛ یا اینکه به اشتغالی تن ندهید که منجر به سازش شما در رفتارهای حرفه ای شود، یا به شما قیافهی سازش بدهد؛ چون شما روزنامهنگار مستقل هستید.
نکته ششم: تکرار یک بحث جدی است؛ و آن این که تمام تلاشتان را به کار ببرید که غیرمهاجم باشید. در مواجهه با سوژهها فروتن باشید و خلوت شخصی کسی را به هوای عکاسی حرفه ای بر باد ندهید.
نکته هفتم: سعی کنید که احترام بگذارید به تمامیت لحظهی عکاسی (عدم مداخله درصحنه) و احترام بگذارید به یکپارچگی لحظهی عکاسان دیگر.
نکته هشتم: تلاش کنید تا با ارائهی نمونههای شخصی و مثالزدنی، روحیه و استانداردهای بالای یک عکاس با اخلاق و یک فتوژورنالیست را حفظ کنید. سعی کنید وقتی با شرایط متفاوت و نا آشنا مواجه شدید که در آن انتخاب اقدام درست؛ نامشخص و گنگ است، با کسانی مشورت کنید که در زندگیشان استانداردهای بالای حرفهای را به نمایش گذاشته اند؛ یعنی کسانی که قدیمیتر و کارکشته تر از خودتان باشند، می خواهم بگویم که وقتی فرضا ۲۰ فریم گرفتید فکر نکنید میتوانیید جایگاه عکاسی را که قدیمتر است به آسانی بگیرید. نه، او دارای تجاربی است که شما به راحتی آنها را به دست نخواهید آورد.
و بالاخره فتوژورنالیستها باید پیوسته راجع به رشتهشان بخوانند و اخلاقیاتی را که راهنمای حرفهشان است؛ مطالعه کنند.
در پایان این کارگاه عکاسی، نوبت به پرسش و پاسخ رسید که بین دکتر یونس شکرخواه و عکاسان حاضر در کارگاه رد وبدل شد