میراثی که او از خود در فوتبال به جا گذاشته است، چیزی است که خیلی از فوتبالیستها آرزوی رسیدن به آن را دارند. اوون به صورت مشترک رکورددار بیشترین گل ملی در بازیهای رسمی(غیر دوستانه) در تاریخ فوتبال کشورش است و یکی از 3فوتبالیست تاریخ فوتبال انگلیس است که توپ طلای فوتبال را کسب کردهاند. تنها نگاهی به لیست باشگاههایی که او در آنها بازی کرده، میتواند نشان بدهد که چه بازیکن بزرگی بوده است. مایکل در دوران اوج فوتبالش، هم در لیورپول، هم در رئالمادرید و هم در منچستر یونایتد یک بازیکن استثنایی بود.
زدن 200 گل در بالاترین سطح فوتبال جهان، نشانهای از تواناییهای فراموشنشدنی اوست. با توجه به این کارنامه، میتوان فکر کرد که اوون به هر چیزی که خواسته، رسیده است. خودش صادقانه به کارنامه زندگی حرفهایاش نگاه میکند و در همان زمان که با احساسات از چیزهایی که به دست آورده صحبت میکند، افسوس خود را از شرایطی که داشته پنهان نمیکند. اوون که سابقه بازی در نیوکاسل و استوک را هم دارد، در گفتوگو با سایت رسمی فیفا از مصدومیت شدیدی که در سن 19 سالگی داشت میگوید و از تاثیر مخرب آن که هرگز اجازه نداد تمام تواناییهایش را به نمایش بگذارد. او همچنین به فراز و فرودهای زندگی حرفهایاش، تصمیمش برای خداحافظی از فوتبال و چالشهایی که پیش رو دارد اشاره کرده است.
- مایکل خودت را چطور به زندگی بعد از فوتبال عادت میدهی؟
خیلی خوب. احتمالا وقتی که فصل دوباره در تابستان شروع شود کمی احساساتی شوم چون فکر میکنم آن موقع است که یک ضربه خواهم خورد. اما خودم را از نظر روانی برای این اتفاق آماده کرده بودم و دوران انتقالیای که در آن هستم خیلی ساده و بدون درد است.
- وقتی که فصل جدید شروع شود، فکر میکنی بیشتر دلت برای چه چیزی تنگ خواهد شد؟
کارهای روزمره مربوط به فوتبال؛ اینکه با بچهها به رختکن بروم و با آنها بخندم. اینکه هر روز به سمت زمین تمرین رانندگی نکنم واقعا احساس عجیبی برایم خواهد بود. اینکه کارهایی را که در تمام زندگی چندین ساله حرفهای که به آنها عادت کرده بودم را انجام نخواهم داد کمی برایم سخت خواهد بود. خب البته دلم برای فوتبال تنگ خواهد شد. من هنوز عاشق این بازی هستم. حتی حالا هم که بازنشسته شدهام، با دوستان در باغ یا جاهای دیگر پنج به پنج یا چیزی مثل آن فوتبال بازی میکنم. من در سالهای اخیر متوجه شدم فوتبال مانند گذشته لذتبخش نیست. وقتی که در اوج فوتبال نیستید و گلهایی را که قبلا میزدید دیگر نمیزنید، هیچ راه فراری از این واقعیت تلخ نخواهید داشت. نکته تلخ در سطح بالای فوتبال این است که خیلی زود متوجه میشوید چیزهایی که قبلا اتفاق میافتاد دیگر رخ نمیدهد. من قبلا میتوانستم خیلی راحت یک مدافع را جا بگذارم و توپ را به ته دروازه شوت کنم اما خب این اواخر اینطور نبود و این خیلی ناراحتکننده بود. اینکه فوتبال نگاه کنید و متوجه بشوید که نمیتوانید کارهایی را که قبلا به راحتی انجام میدادید تکرار کنید واقعا متاثرکننده است.
- تو مشخصا باید سبک بازیکردنت را با شرایط فیزیکی بدنت تطبیق میدادی. آیا موافق این هستی که میشود دوران حرفهای تو را به 3بخش تقسیم کرد: اول روزهایی که قبل و بعد از جامجهانی1998 بود و میتوانستی با آن سرعت فراموشنشدنی بازیکنان را جا بگذاری؛ سال2002، وقتی که خیلی سریع نبودی اما هنوز در محوطه جریمه همه کار میکردی و بعد سالهای آخر که دیگر مهاجم اصلی نبودی؟
100 درصد موافقم. وقتی که مردم از من میپرسند افتخارآمیزترین دستاورد من در فوتبال چه چیزی بوده است من جواب میدهم سالهای حضور در سطح بالای این ورزش. من قطعا زندگی حرفهایام را با تفاوتهای زیادی نسبت به شروع آن پایان دادم. همه اینها به خاطر آن مصدومیت بسیار بد هامسترینگی بود که من در 19سالگی داشتم. این مصدومیت من را از نظر فیزیکی بسیار اذیت کرد و آن سرعتی را که برای سبک بازی من بسیار حیاتی بود از من گرفت. واقعیت این است که بعد از آن مصدومیت من هرگز آن بازیکن سابق نشدم. همه همیشه میگویند «حسرت نخور» اما من در ته ذهنم آرزو میکنم که ای کاش اینقدر زود در زندگیای حرفهایام مصدوم نمیشدم و میتوانستم همانطور که در سالهای اول بازی میکردم به بازیکردن ادامه بدهم. من دوست داشتم در بقیه دوران فوتبالم هم بتوانم بازیکنان را پشت سر بگذارم و با همان سرعت قبل، از کنار آنها رد شوم. اما وقتی که آن سرعت انفجاری را از دست دادم، بازی من بیشتر به سبک بازی مهاجمانی که تنها در محوطه جریمه فعالیت زیادی دارند شبیه شد و سپس در سالهای بعد از آن بیشتر به یک شماره 10 تبدیل شدم؛ بازیکنی که به حمایتهای بیشتر همتیمیهایش نیاز دارد. من مجبور شدم که سبک بازیام را عوض کنم اما همچنان به اینکه توانستم بعد از آن مصدومیت اولیه خود را بازیابی کنم و چنین زندگی حرفهای موفقی داشته باشم افتخار میکنم. واقعا اینکه توانستم بازیام را با شرایطی که داشتم سازگار و همچنان در سن 32سالگی برای منچستریونایتد بازی کنم افتخار میکنم.
- از کدام دوره از زندگی حرفهای خود بیشترین رضایت را داشتی و بیشتر از بقیه مواقع از آن لذت بردی؟
من فکر میکنم لذت بردن از چند چیز متشکل میشود؛ اولین چیز این است که تیم، خوب کار میکند و جام میبرد. دومین چیز این است که شما تا آنجا که میتوانید خوب بازی میکنید و کاملا در اوج هستید. دو دورهای که این موارد در آنها وجود داشتند، آن دورانی هستند که درباره آنها صحبت کردم: روزهای اولیه فوتبال من قبل و بعد از جامجهانی98؛ وقتی که همه چیز خیلی طبیعی پیش میرفت مثل هتتریک در خانه آلمان. من در آن سالها واقعا در دوران اوج فوتبالم بودم. بعدا هم از دورانی که در لیورپول بودم خیلی لذت بردم و از جامهایی که در این تیم بردم. در تیم ملی انگلیس هم دوران خوبی داشتم و خیلی لذت بردم. این دو دوره در زندگی من دورههایی هستند که هرگز فراموش نمیکنم و واقعا لذتبخش بودند.
- چیزی هست که حسرتش را بخوری؟ چیزی که امیدوار بودهای به دست بیاوری اما نتوانسته باشی؟
اولین چیز این است که اگر من در 19سالگی آنطور مصدوم نمیشدم شرایط چطور پیش میرفت. اگر در تمام دوره زندگی حرفهایام بدون مصدومیت پیش میرفتم، فکر میکنم چند رکورد بیشتر از چیزهایی که تا حالا ثبت کردهام ثبت میکردم. اولین آنها میتوانست رکورد بهترین گلزن تاریخ فوتبال ملی باشد (این رکورد با 49 گل در بازیهای ملی رسمی و دوستانه در دست بابی چارلتون است. اوون 40 گل ملی دارد). اما خب هر کسی میتواند به عقب برگردد و با نگاه به زندگی حرفهایاش چیزی برای تعریفکردن و افسوس خوردن داشته باشد. من میدانم که در نگاه کلی خیلی خوششانس بودهام. من قطعا میتوانم سرم را بالا بگیرم و قدم بزنم. من خداحافظی خیلی خوبی نداشتم، در فصل آخر در استوک، من خیلی فرصت بازی نداشتم. اما دست کم توانستم در آخرین بازی فصل به میدان بیایم و از فوتبال خداحافظی کنم.
- بازی آخر تو یک بازی دوستداشتنی هم بود؛ هم هواداران تیم استوک و هم هواداران ساوتهمپتون که بازی در خانه آنها برگزار میشد خیلی از تو حمایت کردند.
واقعا مسحورکننده بود. من هرگز نمیتوانم بگویم که انتظار چیز بهتری را میکشیدم. هواداران استوک با من رفتار بسیار خوبی داشتند. به خصوص با توجه به این نکته که من در بازیهای کمی در فصل توانستم برای تیم به میدان بروم. کاری که آنها در روز خداحافظی کردند بالاتر از هر چیزی است که من میتوانستم آرزو کنم؛ اینکه هواداران ساوتهمپتون هم من را تشویق کردن واقعا عالی بود. واقعا روز بسیار خوبی بود و من تنها میتوانم از همه کسانی که آنجا بودند تشکر کنم.
- تو همیشه کسی بودهای که بیرون از زمین فوتبال هم دلمشغولیهای زیادی داشتهای. آیا تصمیم داری حالا که دیگر مستقیما درگیر فوتبال نیستی، وقت بیشتری برای این مسائل خارج از زمین مسابقه صرف کنی؟
برنامه همین است. البته من خیلی سرم شلوغ است. میخواهم وقتم را بین کارهای رسانهای ورسیدگی به امور آژانسی که تاسیس کردهام (مایکل اوون منجمنت) تقسیم کنم. کارهایی که میخواهم بکنم از همین حالا خیلی هیجانانگیز به نظر میرسند. من همچنین علاقه زیادی به اسبسواری دارم و خیلی از وقتم را در اصطبلهایی که حالا درگیر آنها هستم سپری خواهم کرد. مهمتر از همه چیز اما این است که من یک خانواده بزرگ با چهار بچه دارم و میخواهم زمان بیشتری را با آنها سپری کنم.
- چه چیز باعث شد که به جای کارهای مدیریتی و مربیگری، به سراغ این بخش از دنیای فوتبال یعنی مدیریت نقل و انتقال بازیکنان بروی؟
من هرگز به مربیگری نه نخواهم گفت و تا همین حالا هم در چند کلاس اولیه مربیگری شرکت کردهام و مدارک آنها را هم گرفتهام. اما این کار از آن دست کارهاست که نمیتوانی با نصف قلبت آن را شروع کنی. مربیگری کاری است که تمام زندگی شما را میگیرد اما من در این مرحله از زندگیام میخواهم کارهای دیگری بکنم. با کار آژانس، من این فرصت را پیدا میکنم که به بازیکنان جوان توصیههای مفیدی کنم و پیشرفت کردن آنها را ببینم. در این کار امیدوارم بتوانم که تجربیاتم را با آنها را به اشتراک بگذارم و بتوانم آنها را در چیزی که میتواند یک زندگی حرفهای خیلی سخت باشد هدایت کنم. این کاری است که من همیشه فکر میکردم میتوانم انجام بدهم و امیدوارم بتوانم نظر افراد زیادی را درباره کار مدیر برنامههای بازیکنان فوتبال تغییر بدهم. این حرفه کاری است که خیلی مورد احترام نیست اما من میخواهم کارم را به درستی انجام بدهم تا بتوانم به بازیکنان جوان کمک کنم تا آنجا که میتوانند از زندگی حرفهای خود بهرههای مثبت ببرند.
- پس میتوان گفت به جای سپریکردن روزهای بعد از بازنشستگی، خود را آماده یک چالش دیگر میکنی؟
قطعا همینطور است. من در دوران فوتبالم به این خاطر که علایق زیادی خارج از زمین فوتبال داشتم مورد انتقاد قرار میگرفتم اما من به آن کارها به عنوان برنامهریزی برای روزهایی که دیگر فوتبال بازی نمیکنم نگاه میکردم و این چیزی است که حالا دارد اتفاق میافتد. به جای اینکه بنشینم و بگویم خدایا حالا باید چه کار کنم خودم را مستقیما به بخش بعدی زندگیام پرتاب میکنم و این همان کاری است که به عنوان مدیربرنامه به بازیکنانم توصیه خواهم کرد. زندگی حرفهای یک فوتبالیست تا ابد دوام نمیآورد و این مهم است که فوتبالیستها خود را برای یک زندگی خارج از زمین فوتبال آماده کنند. امیدوارم بتوانم مثال خوبی در این مورد باشم با وجود اینکه خیلی چیزها را درون زمین فوتبال از دست میدهم، میتوانم خودم را برای بخش دیگری از زندگیام آماده کنم.