هر نوزادی که در این سرزمین زاده شده، ابتدای زندگی را با موسیقی آغازینی تجربه کرده که از بطن مادرش بهصورت لالاییهای مادرانه خارج شده و به گوش جان وی میرسیده است. بودهاند کسانی که طی این دوران چند هزار ساله با خلاقیت و نوآوری خود سبکهای جدیدی را همنوا با تغییرات محیطی و فرهنگی ابداع کرده و از خود بهجا گذاشتهاند. در طول سالیان گذشته آنچه از موسیقی ایرانی سادهتر، قابل فهمتر و دلنشینتر بوده، امروز در دسترس است و آنچه با فرهنگ و ریشه مردم این مرز و بوم بیگانه یا نامطلوب بوده، به بوته فراموشی سپرده شده است.
همانگونه که کارل گوستاویونگ عقیده دارد، هر قومی دارای ناخودآگاه جمعی خاص خود است و محتویات ناخودآگاه جمعی از عمیقترین و قدیمیترین درونمایههای موجود در روح انسان هستند. آنها محصول تاریخ زندگانی شخصی افراد نیستند بلکه دارای خصلتی فراگیر هستند و در همه انسانهای آن قوم وجود دارند. ناخودآگاه جمعی نهتنها در نحوه شکلگیری تجربیات آگاهانه اثر میگذارند بلکه به صور و شکلهای مختلف در رویاها و اوهام و تخیلات و ناخودآگاه انسان ظاهر میشوند.
آفرینش هنری برخاسته از دامان ناخودآگاه فردی و جمعی انسان است به همین دلیل بسیار ارزشمند و با شکوه و فراگیر است. اثر هنری و شیوه هنری درون ذهن پویای هنرمند رشد میکند و سپس جلوه بیرونی یافته و از هنرمند جدا میشود. نسبت اثر یا شیوه هنری به هنرمند همچون نسبت مادر است به فرزند؛ اثر هنری از بخش مادرانه وجود ذوقی هنرمند زاده شده و سبب تغییراتی در جهان پیرامون خود میشود.
افراد و هنرمندانی که در طول هزاران سال گذشته هر کدام با ابداع شیوه یا هنر جدیدی بر فرهنگ و جامعه تأثیر گذاشتهاند نهتنها بر دوش مردم حال حاضر بلکه بر گردن آیندگان نیز حقی سنگین دارند.شهرام ناظری که در 30 سال گذشته با انتشار قریب به 40 آلبوم موسیقی همواره یکی از تأثیرگذاران جامعه هنری بر فرهنگ این مرز و بوم بوده است، بارها با توسل به خلاقیت و شعور هنریاش اقدام به نوآوریهایی در حوزه موسیقی کرده که هرکدام به نوع خود بینظیر یا کمنظیر بودهاند.
او در آخرین کنسرت خود نیز شیوهای جدید از اجرای موسیقی سنتی را به نمایش گذاشت که انگار بازتاب روح ناخودآگاه جمعی مردم این زمان در ذهن هنرمند است. میدانیم که بطن هنرمند تأثیر گرفته از فضای عمومی جامعه است و احساس نشاط و امیدی که سبب خیزش جامعه و حرکت آن به سوی فردایی روشن شده، روی همه هنرمندان تأثیر گذاشته است. بار دیگر ناخودآگاه جمعی بیدار شده، جامعه و به تبع آن هنرمند را تحتتأثیر خود قرار داده است.
استاد ناظری در آخرین کنسرت خود ایستاد با سازی در دست؛ انگار که موسیقی بهپا خاسته، انگار که خیزش جدید آغاز شده و انگار که قفس شکسته است و چه ارزشمندند چنین هنرمندانی که آغازگر فصول نوین در فضای فرهنگ کشور هستند و چه صحیح میخواند که: باز آمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم / وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم .
* پژوهشگر اجتماعی