حشمتالله فلاحتپیشه، رئیس گروه دوستی پارلمانی ایران و عراق در مجلس هشتم، سفر احمدینژاد به عراق آن هم در آستانه پایان دولتش را، با این استدلال که پایان دولت دهم همزمان با گشایش فصل تغییرات جدی در سیاست خارجی ایران است، غیرضروری میداند.
- سفر آقای احمدینژاد به عراق، همزمان با سالگرد پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران، آیا حامل پیام خاصی است؟
بهنظر من اینگونه نیست، تنها موضوع باقیمانده از این قطعنامه بندهای 6و 7و بندی مربوط به غرامتهای جنگی است که عراق باید به ایران بپردازد. پرداخت غرامت جنگی هم یک واقعیت است و بهخصوص حق مردم مناطق مرزی است که از توسعه واقعی عقب ماندهاند. چه آقای احمدینژاد و چه هیچ فرد دیگری نمیتواند هیچ تعدیلی در موضع جمهوری اسلامی ایران درباره پرداخت غرامت جنگی عراق به ایران ایجاد کند. هر چند در ظن عراقیها این بحثها مطرح میشود.
برای مثال، هم طالبانی و هم نوریالمالکی در سفرهای گذشته به تهران، درخواست بخشش غرامت داشتند ولی واقعیت این است که این غرامت برآورد شده است و البته روی برآورد غرامت آن هم اختلاف نظر است، آقای خاویر دکوئیار دبیر کل وقت سازمان ملل متحد، 96میلیارد دلار و جمهوری اسلامی ایران بیش از هزار و صد میلیارد دلار برآورد خسارت دارند. بنابراین امیدواریم آقای احمدینژاد این واقعیت را از نظر دور نکند که موضوع اجرای بندهای خاک خورده قطعنامه ضروری است.
- درحال حاضر، حدود 25سال از سالروز صدور قطعنامه 598 میگذرد و ایران هنوز این غرامت را مطالبه نکرده است، علت چیست؟
علت اصلی این همه تأخیر این است که متأسفانه ما 2موضعگیری دلسردکننده از آقای خرازی وزیر خارجه دولت خاتمی و آقای ولایتی وزیر خارجه قبل از وی داشتیم که به هر حال جای انتقاد جدی داشت. اگر اشتباه نکنم 3سال پیش بود که آقای خرازی این موضوع را مطرح کرد که قطعنامه شورای امنیت غرامت مستقیمی به ما نمیدهد و بعد هم آقای ولایتی در مناظره انتخاباتیاش موضوعی را مطرح کرد که حاکی از تداوم کوتاهیها حتی در زمان خود او داشت. درست است که در قطعنامه شورای امنیت مشخص شده که یک صندوقی در سازمان ملل شکل بگیرد، اما آنچه در این قطعنامه عدول ناپذیر است معرفی خاطی است و همین معرفی خاطی کفایت موضوعی لازم برای اینکه چهکسی باید غرامت جنگی را بدهد، دارد اما این موضع در بیان هر دو وزیر امور خارجه که مسئول مستقیم کار بودند دیده نشد.
- 2 هفته بیشتر به پایان عمر دولت دهم باقی نمانده است اماآقای احمدینژاد در غیاب طالبانی، رئیس دولت عراق به بغداد سفر میکند و هیچ قرارداد خاصی هم به امضای طرفین درنمیآید، بنابراین ضرورت سفر وی به عراق چه بود؟
با توجه به اینکه احمدینژاد در آخرین روزهای دوران ریاستجمهوری خود به سر میبرد و بهویژه اینکه ما ملتزم به یک تغییر جدی در سیاست خارجی ایران همزمان با پایان ریاستجمهوری وی هستیم، عملا این سفر هیچ ضرورتی نداشت و من فکر میکنم وی بیشتر برای زیارت به عراق رفتند.