از ابتدای دهه60 که به همراه شریکش امیر توسل به سینما آمد و به کار تولید و تهیه فیلم پرداخت تا سالهای بعد که با عبدالله علیخانی و یدالله شهیدی شریک شد و پویافیلم را ایجاد کرد و باز چند سال بعد که با کنار کشیدن شهیدی او ماند و عبدالله علیخانی که دوست و همراه و شریک این تهیهکننده قدیمی است، فرحبخش چهره مهم سینمای ایران بوده. درواقع در آن بخشی از سینما که اصطلاحا به آن سینمای بدنه گفته میشود فرحبخش چهره شاخص است. هرچند در این سالها و با شکست پیدرپی فیلمهای دفتر پویافیلم از اهمیت فرحبخش کاسته شده است. حالا دیگر او تهیهکننده موفقی نیست که نبض گیشه را در دست دارد. این تهیهکننده سینما حالا یک سر دعوای مدیریت دولتی سینما با اهالی سینماست. فرحبخش که همیشه نسبت به مدیریت دولتی سینما گله داشته و جز زندهیاد سیفالله داد با هیچکدام از مدیران دولتی سینما خوب نبوده حالا چند سالی است که در نقش مدافع جواد شمقدری ظاهر میشود.
جمعه شب فرحبخش بهعنوان نماینده خانه سینما2 مقابل همایون اسعدیان رئیس کانون کارگردانان نشست و با حرفهای تندش کسانی را که با ادبیات او آشنایی نداشتند حیرتزده کرد. فرحبخش در برنامه هفت گفت: «هیأت مدیره سابق خانه سینما رانتخوارند، همه را سرکیسه کرده و به ریش بقیه میخندند ولی 2 تا فیلم درست ندارند / اینها سینما را نوکر خودشان میخواهند / تجمع کردند چون میخواهند گرینکارت آمریکاییشان تضمین شود / اینها شعبان بیمخ هستند و...»نماینده خانه سینما2 که نقش مدافع وزارت ارشاد و سازمان سینمایی را برعهده داشت یکجا هم از کوره دررفت و وزارت ارشاد را به صفت بیعرضه مزین کرد.
لحن لمپنی و حرفهای تند و تیز حسین فرحبخش را خیلی نباید مربوط به اتفاقهای سالهای اخیر و بسته شدن خانه سینما دانست، اینها شعلههای یک آتش 20ساله است. کینههایی که سالها از رویشان گذشته ولی هنوز سرد نشده است. حسین فرحبخش نماینده یک نوع نگاه به مقوله سینماست که در این سالها بارها با عنوانی چون لمپنیسم در سینما، «جیمساز» و... مورد تخفیف و تحقیر قرار گرفته. جز دوران 3ساله سیفالله داد، تا قبل از شمقدری هیچکدام از مدیران سینمایی با فرحبخش و تولیدات عامهپسندش خوب نبودهاند.
از شانس بدش از روزی که جواد شمقدری معاون سینمایی شده، مردم به فیلمهایش پشت کردهاند و سالهاست که آثار پویافیلم به قول پخشهای سینما، دیگر خوب کار نمیکند. واقعیت این است که حسین فرحبخش تهیهکننده بخش سنتی سینماست که دورهاش سپری شده؛ مثل حجرهداران قدیمی که روزگاری برای خودشان بروبیایی داشتهاند و حالا نمیتوانند خودشان را با شرایط جدید منطبق کنند. احتمالا همه اینها در تلختر شدن فرحبخش و تندتر شدن ادبیات تهاجمیاش تأثیر گذاشته است. اینکه او با این لحن صحبت میکند، عجیب نیست و حتی نمایندگیاش از سوی خانه سینما2 نیز دور از ذهن نیست. اینها آخرین نشانههای تلاش یک جریان سینمایی است که نمیخواهد تمام شدن دورهاش را بپذیرد. همانطور که شکستهای تجاری پیدرپی فیلمهایش را نیز نمیتواند هضم کند و باز هم به همان روال گذشته فیلم میسازد و باز هم نمیفروشد. این فیلمها را اگر بگذارید کنار این لحن و ادبیات و سبک زندگی و جهانبینی میبینید که با مجموعهای منسجم و همخوان روبهرویید. تناقض در جهان حسین فرحبخش جایی ندارد و همهچیز به صریحترین شکل ممکن برگزار میشود.
همخوانی با سینمای فارسی و ادبیات زیربازارچهای نیز باتوجه به انبوه ادایدینهای صورت گرفته در فیلمهای فرحبخش نسبت به فیلمفارسی کاملا قابل درک است.