متأسفانه کمتر پژوهشگری را میتوان یافت که با دیدی نقادانه به سراغ این روایات جعلی برود و با تحلیل تاریخی منابع و رخدادها به شخصیت والای راستین ائمه پی ببرد. این در حالی است که عمده پژوهشهایی که درباره زندگانی ائمه صورت گرفته و میگیرد، بیشتر بر روشهای سنتی اتکا دارد. زندگانی و شخصیت و سیره فردی و اجتماعی و سیاسی امامحسن(ع) نیز همچون دیگر امامان در پردهای از شبهات و جعلیات تاریخی پوشانده شده است؛ ازجمله روایات نادرست و غیرواقعی که درباره زمینهها و دلایل صلح ایشان در کتابهای تاریخی آمده است. بهمنظور بررسی و شناخت این روایتهای ساختگی و غیرواقع از حیات فردی و سیاسی حضرت، گفتوگویی داشتیم با دکتر نعمتالله صفری فروشانی- استاد، نویسنده و پژوهشگر تاریخ اسلام- که در پی میآید.
- پیش از هر چیز خوب است نخست اشارهای داشته باشید به جایگاه امامحسن(ع) در سلسله امامت و سپس به ابعاد گوناگون سیره اخلاقی و اجتماعی و سیاسی ایشان بپردازید.
درباره جایگاه امامحسن(ع) در سلسله امامت و تاریخ اسلام، روایات فراوانی از پیامبر(ص) و سایر امامان داریم که شاید مشهورترین آنها، این دو روایت از پیامبر(ص) باشد:1- حسن و حسین دو سرور اهل بهشت هستند. 2- حسن و حسین دو امام هستند، چه قیام کنند و چه قعود داشته باشند. این روایت اخیر را شاید بتوان پیشبینی پیامبر(ص) نسبت به جریاناتی دانست که در زمان امامحسین(ع) و امامحسن(ع) بعدها رخ میدهد. در سلسله امامت، امامحسن(ع) تنها امامی است که امامت پس از خودش به برادرش منتقل شد و در نسل خودش امامت پیدا نکرد. البته این مسئله پیامدهایی هم در تاریخ تشیع در رابطه میان حسنیان و حسینیان داشته که در ادامه این گفتوگو به آن اشاره خواهیم کرد.از سوی دیگر اطلاعات تاریخی ما نسبت به این بزرگوار یا بسیاربسیار اندک است یا اینکه مجعول و مغشوش. مطالب مجعول حتی میان شیعیان هم رواج پیدا کرده است.
- دلیل این آگاهیها و اطلاعات نادرست و مغشوش درباره امامحسن(ع) چیست. به لحاظ تاریخی و اجتماعی به چه مسائلی میتوان در این ارتباط اشاره کرد؟
این جعلیات درباره امامحسین(ع) بهمراتب بیشتر وجود دارد اما در مورد امامحسن(ع) افراد بر موارد خاصی از زندگی ایشان متمرکز شدهاند و به جعلیاتی دامن زدهاند.درهرحال اگر بخواهیم زندگی تاریخی امام را بررسی کنیم میتوان به حقایق زیادی در این ارتباط رسید: ایشان در زمان عدمامامتشان، با پیامبر(ص) و همچنین پدرشان علی(ع) بودند و در این ارتباط گزارشهایی به ما رسیده است اما بخشی از دوران امامت امامحسن(ع)(حدود 6 ماه) همراه با خلافت ظاهری بود. بقیه زندگی امام هم که چیزی حدود 9یا 10سال بود در مدینه گذشت. جالب است بدانید که از این مدت 9یا 10 سالهای که امام در مدینه زندگی میکردند، به تعداد انگشتان دست هم اطلاعات درست و حسابی درباره ایشان نداریم. بعضی وقتها به دانشجویان پیشنهاد میکردیم که درباره زندگانی امامحسن(ع) در مدینه پایاننامهای را بنویسند اما با کمال تعجب میدیدیم که هیچیک نمیتوانستند مطلب مهم و درخوری پیدا کنند. به همه اینها بیفزایید روایتهای کمی که از حضرت در این دوره صادر شده است.
این مقدار اندک از احادیث نسبت به دیگر امامان واقعا کم است. دوران امامت حضرت در مدینه دوران بسیار مهمی است؛ چرا که در این زمان است که امام به رهبری شیعیان آن هم در دورانی که خفقان شدیدی بر همه جا حکمفرما بود، پرداختند.اکنون به دلایل تاریخیای میپردازم که این جعلیات درباره امامحسن(ع) ساخته و پرداخته شدند. امام از یک طرف در بدترین شرایط حکومت کردند و سرانجام حکومت را به سرسختترین و بدترین دشمن خودش واگذار کردند؛ در واقع همه قدرت در دست معاویه بود و او به واسطه سابقه دشمنی که با اهلبیت داشت، تمام تلاش خود را در تبلیغ علیه اهلبیت انجام میداد. مثلا مشهور است که در آن دوران 70هزار منبر در جهان اسلام به سبّ امامعلی(ع) مشغول هستند. در همان دوران 10ساله وقتی امام به مسجد میروند، خطیب مسجد در جلوی حضرت به لعن پدرشان میپردازد. چقدر باید حضرت تحمل میداشتند که این رفتارها را میدیدند و کاری نمیکردند که تنشزا باشد. البته مناظراتی نقل شده که حضرت با بیان شفاف و روشن و مستدل، بسیاری از فضایل امام علی(ع) و شایستگی خاندانشان را برای حکومت بیان میکردند. اما به هر حال تبلیغات منفی علیه حضرت در مدینه وجود داشت و طیف امویان بهشدت علیه امامعلی(ع) و امامحسن(ع) تبلیغ میکردند. هدف از این تبلیغات بیشک این بود که این خاندان(اهلبیت) فکر برگشت به حکومت را از ذهنشان بیرون بیاورند و از سوی دیگر مردم گرد آنها جمع نشوند تا مبادا خطری برای حکومت وقت ایجاد شود؛ کمااینکه نسبت به شیعیان سختگیری زیادی شد و افرادی چون حجربنعدی هم در این راه شهید شدند. از طرف دیگر دوستان حضرت بودند که گرچه تعداد بسیار کمی از آنها شرایط تاریخی ایشان را در پذیرش صلح درک میکردند-که اگر امام صلح نکرده بودند، شیعه نابود شده بود و خود امام هم میفرمایند که صلح من برای حفظ خون شهیدان است- اما برخی از تندروها به امام توهین کردند یا وقتی میخواستند به ایشان سلام کنند، میگفتند: سلام بر تو ای خوارکننده مومنان. تصور این افراد این بود که امامحسن(ع) کوتاهی کرده بودند و حکومت را به معاویه واگذار کردند. این افراد دل خوشی از حضرت نداشتند و حتی عدهای از آنها نزد امامحسین(ع) میآمدند و میگفتند که تو از برادرت شجاعتر هستی و ما میخواهیم با تو بیعت کنیم تا علیه معاویه بجنگیم که البته امام درخواست آنها را رد کردند و گفتند که اکنون برادر من امام است و ما باید همه مطیع تصمیم او باشیم.
از جهت دیگر پس از قیام امامحسین(ع) 2 قیام داریم که هر دو منسوب به حسینیهاست: یکی قیام زیدبنعلی، پسر امامسجاد(ع) در کوفه است و دیگری قیام یحیی پسر زید در جورجان، این دو قیام حسینی شکست خوردند. پس از این قیامها بهویژه در دوران بنیعباس، سردمداری قیامها به حسنیان منتقل میشود، مثلا محمدبن عبدالله که به نفس زکیه معروف است، حسنی است یا حسینبنعلی که در سال169 قیام میکند نیز حسنی است. بنیعباس برای اینکه اصل قیام را زیر سؤال ببرند، شروع کردند به تبلیغات علیه امامحسن(ع). هدف از این تبلیغات منفی القای این فکر به حسنیان بود که شما نوادگان فردی هستید که نتوانست حکومت را نگه دارد؛ در نتیجه اگر حکومت به شما برسد، شما هم نمیتوانید آن را نگه دارید. بنیعباس برای تبلیغات منفی خود نیاز به دستاویز داشتند. دستاویزهایی برای این منظور جعل کردند که بسیار زشت و غیراخلاقی بود؛ دستاویزهایی از این قبیل که امامحسن(ع) دنبال آسایش و راحتی خود بودند. گفتند که امام در صلحنامه موادی را گنجانده تا به وی پولی تعلق گیرد، حال آنکه چنین مواردی اصلا در صلحنامه وجود نداشت. بدتر از همه اینها، گفته شد که امامحسن(ع) دارای زنان متعدد بوده است؛ حال آنکه از نظر تاریخی این مسئله کاملا نادرست است. آنچه تأسفبرانگیز است آنکه برخی از این جعلیات در منابع شیعی هم آمدهاند مثل کافی، دعائمالاسلام و حتی آثار متاخری چون مستدرکالوسایل. شیعیان میخواستند از این روایات (جعلی) به نفع امامحسن(ع) بهره بگیرند. درهرحال هیچیک از این روایات از نظر تاریخی درست نیستند. البته بیشتر این اتهامات از زمان بنیعباس شروع شدند. ما در زمان بنیامیه هیچ کدام از این اتهامات را نسبت به حضرت نمیبینیم. اما یکی از جهاتی که در زمان معاویه درباره حضرت امامحسن(ع) به نادرست گفته میشد، این بود که ایشان تجربه حکومت کردن ندارند و لذا بهتر است امر حکومتداری به معاویه واگذار شود؛ چرا که او در این زمینه باتجربهتر است. یکی دیگر از جعلیاتی که در ارتباط با امامحسن(ع) در منابع اهل سنت آمده، این است که در برخی از روایات تلاش کردهاند تا از ایشان مثلا یک چهره آرامشطلب و برعکس از امامحسین(ع) یک چهره جنگطلب ترسیم کنند. با اینکه ما در روایات صحیح خود داریم که وقتی فرزندان امامعلی(ع) دنیا میآمدند، حضرت میفرمودند من روی آنها اسم نمیگذارم تا رسولالله بیایند. در برخی از این روایات مجعول در کتابهایی چون طبقات الکبری آمده است که وقتی امامحسن(ع) دنیا آمد امامعلی(ع) نام وی را حرب(جنگ) گذاشت. آنها با جعل این روایت میخواستند بگویند که امام علی(ع) آنقدر جنگطلب بودند که حتی نام فرزندانش را هم حرب میگذارد. از سوی دیگر حرب یکی از اجداد بنیامیه بود. از این نظر قصدشان از این جعل این بود که بگویند حضرت علی(ع) هم متمایل به بنیامیه و هم جنگطلب بودند. البته در ادامه این روایت جعلی آمده است که رسولالله آمدند و به علی(ع) گفتند که چرا اسم این نوزاد را حرب گذاشتهای؟ نامش را حسن بگذار. نظیر همین روایت را درباره امامحسین(ع) جعل کردهاند. درهرحال این جعلیات تا به آنجا پیش رفتند که امامحسن(ع) را آرامشخواه و صلح طلب و امامحسین(ع) را جنگطلب جلوه دادند.
- با توجه به آنچه گفتید، اگر امروزه بخواهیم گرد این شبههها و جعلیات تاریخی را از چهره و شخصیت امامحسن(ع) بزداییم، چه میتوان و باید کرد؟ آیا نیازمند یک پالایش گسترده در متنهای تاریخی هستیم. اگر پاسخ مثبت است، چگونه میتوان به این مهم دست یازید؟
پرسش بسیار خوبی است. در پاسخ به این پرسش 2 روش میتوان داشت؛ یکی روش سنتی است که بر پایه آن سندهای تاریخی را بررسی میکنیم و حکم به ضعیف یا قوی بودن آنها میدهیم. از آنجا که در این روش تنها روی گزارشها و روایتها تکیه میشود، این را باید یادآور شد که این گزارشها و روایات کم بوده و از طرفی آینه تمامنمای رخدادهای تاریخی نیستند. همچنین عدهای متخصص وجود داشتهاند که با سند صحیح گزارشها را جمع میکردند، بهگونهای که همین گزارشها(ی جعلی) در کتاب کافی که از کتابهای معتبر شیعه است رسوخ کرده است. بنابراین این روش چندان کارآمد نیست. اما راه دوم این است که از روشهای نوین مطالعات تاریخی بهره ببریم. متأسفانه ما به این روشها توجه زیادی نداشتهایم، ازجمله بحث بسترشناسی تاریخی، منبعشناسی و تحلیل حوادث. اگر بتوانیم این دست مطالعات را گسترش دهیم میتوانیم به نتایج خوبی برسیم، کمااینکه مرحوم شیخ رازی آلیاسین کتاب صلحالحسن را بر پایه همین روش به نگارش درآورده است. این کتاب ظاهرا آنقدر مهم بوده که مورد ترجمه مقام معظم رهبری هم قرار گرفته است. ایشان در مقدمه ترجمه این کار نوشتهاند؛ من خودم میخواستم کتابی در این باره(صلح امامحسن) بنویسم اما وقتی این کتاب را دیدم، پی بردم که نیاز به این کار نیست. پس اگر ما بتوانیم از این دست نوشتهها و آثار که بر پژوهشهای بیطرف و فرافرقهای تکیه دارد، پدید بیاوریم، میتوانیم گام مهمی در این زمینه برداریم.
- بهنظر شما چه بعدی از زندگانی امامحسن(ع) تاکنون مغفول مانده که میتوان با پژوهش درباره آن پرتوی بر حیات فردی، اجتماعی و سیاسی ایشان افکند؟
اگر آن مطالعات (تاریخی) عمق بیشتری پیدا کند، حتی ممکن است ما به گنجها و خزائن پربهایی هم برسیم که این تصور ظاهریای که از ائمه داریم، تغییر پیدا کند، اگر سیره امام را در زمان پیامبر(ص)، خلفا، امامعلی(ع) و حتی در دوره 6ماهه حکومت ایشان تحلیل کنیم، متوجه جامعیت شخصیت ایشان میشویم. منتهی ممکن است تحت شرایط خاصی یکی از ابعاد شخصیتی ایشان بیشتر جلوهگر شده باشد وگرنه ایشان دارای ابعاد مختلفی بودند.
نگاهی تازه به صلح امام حسن (ع)
یکی از نکتههایی که در مطالعات تاریخی باید به آن توجه کرد، بحث بسترشناسی است؛ به این معنا که وقتی واقعهای را تحلیل و بررسی میکنیم، تنها نباید بهخود آن واقعه پرداخت بلکه باید بسترهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی آن را هم نگریست. بر این اساس، اگر در تحلیل صلح امامحسن(ع) به بستر سیاسی و اجتماعی مدینه، شام و بهویژه کوفه بنگریم، به خوبی پاسخ خود را در خواهیم یافت. برای مثال سپاهی که امامحسن(ع) در اختیار دارند، سپاهی یکدست نبود. فرصتطلبان، خوارج، نان به نرخ روزخوران و شکاکان در آن حضور داشتند. شاید شمار شیعیان مخلص در این سپاه از تعداد انگشتان دست کمتر بوده باشد. طبیعتا این افراد ناهمگون موجود در سپاه امام، حوادث را از چشم خودشان میدیدند. پس از انعقاد پیمان صلح و تسلط معاویه بر کوفه، او برای کوفه فرمانداری برمیگزیند که از مخالفان سرسخت اهلبیت بود. این فرد مغیرهبنشعبه بود. او تبلیغات گستردهای علیه اهلبیت در کوفه آغاز کرد بهطوری که کسی یارای مخالفت با آن را نداشت. پس از مغیره هم زیادبنابیه فرماندار کوفه شد و سیاست قلعوقمع شیعیان کوفه را پیشه کرد. در مدینه هم اوضاع برای شیعیان چندان مساعد نبود. طبیعتا این عوامل باعث مظلوم واقع شدن امامحسن(ع) شد. از سوی دیگر احادیثی که از امام در مدینه باقی مانده بسیاربسیار کم است. والی مدینه مجری فرمانها و سیاستهای اموی بود و بعد هم بسیاری از مردم تحت تأثیر این جو قرار میگرفتند. علاوه بر همه اینها در میان صحابه هم کسانی بودند که بهدلیل حسادت یا علل دیگری تمایلی به ارتباط با حضرت پیدا نمیکردند.