مؤسسه رسانههای تصویری که چند ماهی است مدیرعاملش، محمدرضا عباسیان، استعفا کرده در وضعیت آشفتهای به سر میبرد؛ این را میشود با نگاهی به اعتراض سینماگرانی که فیلمهایشان بهتازگی وارد شبکه نمایش خانگی شده پی برد.
تقریبا همزمان با ورود «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» به شبکه نمایش خانگی، دیویدی فیلم «خصوصی» هم با نام «زندگی خصوصی» منتشر میشود. «قاعده تصادف» با حذف قسمتهای پشتصحنه مجوز میگیرد و از همه بامزهتر داستان «استشهادی برای خدا» است؛ فیلمی که در پوستر و جلد دیویدیاش نشانی از بازیگر اصلی فیلم، یعنی جمشید هاشمپور بهچشم نمیخورد. همه این موارد اعتراض سازندگان این فیلمها را بهدنبال داشته است.
روحالله حجازی که نسبت به توزیع فیلم زندگی خصوصی آقا و خانم میم در شبکه نمایش خانگی گلایه داشت گفت که مدتی قبل از توزیع فیلمش، فیلم زندگی خصوصی ساخته حسین فرحبخش در شبکه خانگی عرضه شد که با توجه به شباهت عنوان این دو فیلم بهتر بود فاصلهای در عرضه آنها ایجاد میشد. این کارگردان در اینباره تصریح کرد: تهیهکننده فیلم با توجه به شرایط موجود در بخش خصوصی ترجیح داد بهدلیل وضعیت بهتر پرداخت بخش دولتی، این فیلم را به رسانههای تصویری ارائه کند. به عقیده من این زمان که فیلم وارد شبکه شده است، مناسب نیست. بهتر بود در ابتدای بهار یا بعد از انتخابات فیلم وارد شبکه میشد که متأسفانه من بهعنوان کارگردان هیچ دخالتی در زمان پخش فیلم در بازار نداشتم. این فیلم بدون حمایت دولتی ساخته شد اما از زمانی که عرضه آن شروع شد ما هیچ دخالتی در آن نداشتیم، آنها خودشان این زمان را برای پخش انتخاب کردند. من بهعنوان کارگردان حتی در طراحی پکیج فیلم هم نقشی نداشتم. درصورتی که باید با کارگردان بهعنوان مالک معنوی فیلم این مراحل چک شود؛ البته خوشبختانه از پوستر فیلم استفاده کردند.
بنا به گفته حجازی مشکل تشابهعنوان فیلمها از زمان صدور پروانه ساخت شکل گرفت، چنان که 3ماه بعد از دریافت پروانه ساخت زندگی خصوصی آقا و خانم میم برای زندگی خصوصی فرحبخش نیز مجوز صادرشد. او در این رابطه گفت: «شباهت نام 2فیلم حتی برخی مخاطبان را دچار اشتباه کرد. البته در حال حاضر هم نزدیکی پخش این دو فیلم در شبکه خانگی میتواند مخاطبان را دچار همین سوءتفاهم کند. سازمان سینمایی نسبت به اعتراضهای ما هیچ اقدامی نکرد اما اگر برای یکی از دوستانشان چنین اتفاقی میافتاد حتما پیگیری میکردند.
این در حالی است که پس از مدتی کوتاه بهنام بهزادی نیز نسبت به عدمصدور مجوز برای پشتصحنه قاعده تصادف جهت توزیع در شبکه نمایش خانگی اعتراض کرد چرا که قرار بود همزمان با توزیع قاعده تصادف در شبکه نمایش خانگی، «کار ویژه» بهعنوان بخش ویژه که به گفتوگو با عوامل این فیلم میپرداخت هم توزیع شود که مجوزی برای این بخش صادر نشد. بهزادی در اینباره گفت: مؤسسه پخشکننده برای تولید این فیلم هزینه زیادی کرده بود و افراد مختلفی در آن حضور پیدا کرده بودند تا همراه با فیلم اصلی در شبکه نمایش خانگی توزیع شود اما در یک اقدام عجیب به این فیلم مجوز داده نشد. نکته عجیبتر این بود که هیچ اصلاحیه و اشکالی از کار ویژه نگرفتند و فقط گفتند که وجود آن در دیویدی فیلم کمکی به قاعده تصادف نمیکند. با پیگیریهایی که انجام دادیم دلایل دیگری هم ذکر شد که موجه نبودند و میشد خیلی ساده بگویند که اگر ایرادی وجود دارد برطرف شود اما بیشتر بهنظر میرسد نوعی اراده پشت این کار بود تا «کارویژه»ی قاعده تصادف توزیع نشود. اگر فیلمی مثل قاعده تصادف با دغدغههای اجتماعیای که مطرح میکند و عنوان فرهنگی دارد در جشنواره فیلم فجر چند سیمرغ میگیرد، خوب است که آقایان ملاکها و ارزشهای خود را مطرح کنند تا بدانیم بر چه اساسی اینگونه تصمیمها گرفته میشود. فقط میخواهم ملاکهای ارزشیابی برای صدور مجوز چنین آثاری را منتشر کنند تا ما هم بدانیم.
علی بخشی نیز در پاسخ به اعتراض فیلمسازان گفت که هرگونه صدور مجوز برای فیلمهایی که در شبکه نمایش خانگی توزیع میشود، طبق نظر اعضای شورای نمایش خانگی است. او در جواب گلایه بهزادی گفت: اعضای شورا کارویژه این فیلم را که گفتوگو با عوامل آن است، نپسندید و در واقع از نظر ساختار و ممیزی با پخش آن موافقت نکرد.
حساسیت شورای نمایش خانگی همانند تلویزیون است. شورای نمایش خانگی حساسیتهای بیشتری نسبت به شوراهای دیگر پروانه نمایش دارد چون فیلمهایی که در شبکه نمایش خانگی توزیع میشوند، مخاطبان خیلی بیشتری از سینما دارند، به همین دلیل حساسیتهای این شورا همانند تلویزیون است. با این حال من بهعنوان دبیر این شورا نظری نداشتم و آنچه درباره کارویژه قاعده تصادف اعلام شد نظر اعضای شورا بود که معتقد بودند این پشت صحنه کمک خاصی به فیلم نمیتواند بکند. همچنین شورای پروانه نمایش خانگی برای فیلمهای 35میلیمتری درجه کیفی تعیین نمیکند و این کار در همان شورای 35 انجام میشود، به این ترتیب شورای نمایش خانگی فقط موظف است فیلمهای ویدئویی را درجهبندی بکند.
اما بهنظر میرسد اوضاع آشفته مؤسسه رسانههای تصویری دنبالهدار است. فیلم استشهادی برای خدا در حالی توزیع شد که اثری از بازیگر نقش اصلی فیلم بر جلد و پوستر فیلم وجود ندارد و به استفاده از تصاویر بازیگران محبوب سریالهای نوروزی تلویزیون بسنده شده که این امر گلهمندی مدیرعامل سبحان فیلم را به همراه داشت. سعید حاجیمیری در اینباره گفت: اوج کجسلیقگی در طراحی جلد و پوستر این فیلم مشاهده میشود. آنها حتی به ما اطلاع ندادند که چه زمانی قصد دارند این اثر را توزیع کنند، چه برسد به اینکه از مشاوره ما برای طرحهای تبلیغاتی این فیلم استفاده کنند. البته از مؤسسه رسانههای تصویری با نگرش کاملا دولتی که به تازگی مدیریتش نیز تغییر کرده چیزی بیش از این توقع نمیرود. مخاطبین باید بدانند برعکس آنچه در طراحی پوستر دیده و به مخاطب القا میشود، این اثر درحالیکه دارای بار معنایی بسیار عمیق است، لحظاتی به یادماندنی نیز دارد.
وی افزود: گویا مؤسسه رسانههای تصویری با آرم و نام شرکت سبحان فیلم مشکل دارد و خودسرانه و با زیر پا گذاشتن مصرحات قانون حمایت مؤلفین و مصنفین، حدود 50 ثانیه از تیتراژ فیلم را حذف کرده، تنها به این منظور که آرم و لوگوی متحرک سبحان فیلم حذف شود. آنان باید بدانند زمانی که سبحان فیلم شکل گرفت، اصلا مؤسسه رسانههای تصویری وجود نداشت و بعضی از این مدیران ناآگاه به عرف و قانون معلوم نیست کجا بودند و چه میکردند! اینک نیز مشخص نیست برای جبران کدام کمبود مدیریتی یا شخصیتی، مؤسسه رسانههای تصویری قصد دارد با شرکتهای خصوصی و بهخصوص سبحان فیلم رقابت کند و از نمایش لوگوی این شرکت واهمه دارد و آن را ملازم با تحقیر خود و سانسور آن را لازمه بزرگنمایی خویش میداند! تمامی مستندات ضروری برای اثبات تخلف محرز مؤسسه رسانههای تصویری با ارجاع به نسخه اصل این فیلم در فیلمخانه ملی، نگاتیو موجود در لابراتوار و متراژ قید شده فیلم در پروانه مالکیت و بسیاری ادله دیگر از این قبیل موجود است و ما با طرح دعوی کیفری، مجدانه این تخلف و بیاحترامی به حقوق معنوی پدیدآورندگان یک اثر هنری را پیگیری خواهیم کرد و باید مؤسسه رسانههای تصویری پاسخگوی این عمل غیرقابل توجیه و ضدهنری خود باشد و معطوفکردن موضوع به روال مألوف گذشته و عدماعتراض سایر تهیهکنندگان ابداً رافع این مسئولیت قانونی نخواهد بود.
ابراز سلیقه به جای اعمال قانون
ابراز سلیقه به جای اعمال قانون؛ این رویهای است که در شبکه نمایش خانگی به چشم میخورد. به همین دلیل است که فیلم «رژیم طلایی» در حالی دیویدیاش منتشر میشود که هنوز در برخی شهرستانها روی پرده است و در پوسترش نیز به این نکته اشاره میشود تا مخاطب داغ داغ دیویدی فیلمی که هنوز اکرانش ادامه دارد را بخرد. اصلا هم اهمیتی ندارد که این ورود زودهنگام به شبکه نمایش خانگی خلاف مقررات است. در این مورد خاص به نظر میرسد که روابط حسنه تهیهکننده فیلم با مدیران سینمایی باعث شده قانون زیرپا گذاشته شود. بهخصوص اینکه فیلم دیگر همین تهیهکننده نیز در حالی که با نام «خصوصی» اکران عمومی شده بود با عنوان «زندگی خصوصی» به شبکه نمایش خانگی آمد، آن هم در حالی که به دلیل شکایت سازندگان «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» که زودتر با این نام درخواست پروانه ساخت داده بودند نام فیلم حسین فرحبخش از زندگی خصوصی به خصوصی تغییر یافته بود ولی حالا برای اولین بار فیلمی با یک نام اکران عمومی شده و با نامی دیگر به شبکه نمایش خانگی آمده است.
چنین تخلفی قاعدتا باید از سوی مدیران شبکه نمایش خانگی صورت گیرد که با توجه به اتفاقهای چند وقت اخیر در این حوزه ظاهرا چنین انتظاری توقع بیجایی به نظر میرسد. به خصوص اینکه در ماههای اخیر یک فیلم ویدئویی با ثبتنام اشتباه کارگردان به بازار آمده و در یک تلهفیلم نازل دیگر عکس بزرگ مهرانغفوریان روی کاور دیویدی به چشم میخورد در حالی که غفوریان بازیگر فرعی این فیلم است و کل حضورش در این اثر ویدئویی حدود 10 دقیقه است! در واقع انواع و اقسام استفادههای ابزاری برای جذب مخاطب بیشتر در برخی از آثار راه یافته به شبکه نمایش خانگی صورت میگیرد که نتیجهاش گول زدن مخاطب و بیاعتماد کردن او به شبکه نمایش خانگی است. با توجه به شرایط فعلی، انتظار تغییرات گسترده در مدیریت شبکه نمایش خانگی یکی از توقعات اولیه و بدیهی از وزیر ارشاد دولت یازدهم به شمار میآید. در سالهای اخیر انتخاب مدیری جوان، کمتجربه و فاقد تخصص در این حوزه نتایجی را بهبار آورد که حاصلش نارضایتی گسترده اهالی سینما بود؛ اتفاقی که امیدواریم با انتخاب مدیری شایسته جبران شود.