نخستین مطلبی که از کتاب خواندم مقدمه مترجم بر کتاب بود و انگیزهای که یک فیلمساز را به ترجمه یک کتاب در حوزه هستیشناسی ترغیب میکند اما چیزی که در آن موقع به ذهن نمیرسید این بود که مهرجویی بخواهد از این مفاهیم متافیزیکی در فیلمهایش استفاده کند.
فیلم «نارنجیپوش» شروع تغییری در سبک کارهای مهرجویی است که در «چه خوبه که برگشتی» ادامه مییابد. نارنجی پوش با مایه طنز که بار اصلی آن بر دوش بازی حامد بهداد است، در واقع اصلا طنز نیست؛ زبالهها محیط فیزیکی و ذهن ما را پرکرده است. رویکرد لیلا حاتمی فرار است به فراسوی مرزها، به بهشتی رؤیایی و متمدن و اصرار حامد بهداد آن است که مسئولانه بماند و در از بین بردن خرابیها نقشی مؤثر ایفا کند. اثر جهان فیزیک بر افکار ما که یکی از مضامین اصلی کتاب جهان هولوگرافیک نیز بود زمینه اصلی فیلم است و همچنین فنگ شویی نسخه معلم خصوصی تکفرزند خانواده برای رهایی از آلودگیها و انسدادها که یک فلسفه شرقی است. اگر بخواهیم از نارنجیپوش لذت ببریم باید نگاهی سمبلیک به فیلم داشته باشیم و اهمیت این دیدگاه در چه خوبه که برگشتی چند برابر میشود؛ چراکه بهنظر میرسد این فیلم با بازیهای نپخته و طنزهای ابتداییاش عمدی دارد تا مانند سبکهای مدرن نقاشی از آغاز سمبلیک بودن خود را به مخاطب گوشزد کند.
تیتراژ فیلم از تقابل همیشگی جهان بینی کلان غربی و شرقی حکایت دارد. وجه قانونمندی فیزیکی و علت ومعلولی جهان در قالب صفحه شطرنج و وجه رازآلوده و ناشناخته آن در قالب گویهای چرخان با طرح «یین» و «یانگ» نمادین شده است. گویها میچرخند و معادلات را به طرز پیشبینی نشدهای در صفحه شطرنج عوض میکنند. در طول فیلم نیز 3بازی شطرنج به نمایش گذاشته شده که در هر سه، بازی بدون نتیجه به بهانه تصادفی به هم میخورد.
برخی از دانشمندان جدایی علم را از ماوراءالطبیعه به ارسطو نسبت میدهند که جهان را تختی بر شاخ گاوی میدانست و ماوراءالطبیعه را ارزش مینهاد و نیوتن را سرآغاز حقیر شدن عالم معنا و قدرت گرفتن علم در عصر صنعت میدانند؛ گفتمانی که مدعی بود آن چیزی واقعیت دارد که در آزمایشگاه قابل آزمایش، مشاهده و اثبات باشد. این تقابل تاریخی را در جایجای فیلم در نبرد فکاهی رضاعطاران در نقش «مهندس» و حامد بهداد در نقش «دکتر» میتوان دید. دکتر -نماد فلسفه غرب- که به آزمایشگاه و الکل مجهز است، با سر و صدا وارد میشود و دستگاههای دیجیتال و لباس «بتمن» سوغاتی میآورد و مهندس نماد فلسفه عزلت گزین شرقی است که ازدواج نکرده و ارزشمندترین چیزش در دنیا یادگاری حفاظت شده از سالیان دور به نام دیوار دوستی است.
تا زمانی که علم در جایگاه خود بود و معنا هم در گوشه خود، همهچیز آرام مینمود ولی ماجرا از آنجا آغاز میشود که علم خسته از تمام ماجراجوییها، سرگردان و ناکامل میخواهد که برای ترمیم خود به دامن ماوراءالطبیعه بازگردد. شاید فیلم میخواهد بیانگر نقطه تاریخی باشد که با رواج نظریه نسبیت اینشتین قلعه مستحکم قانونمندی فیزیکی نیوتن در حال در هم شکستن است. نام فیلم نیز با این رجعت تاریخی هماهنگی مییابد.
فیلم سعی دارد خود را ناظری بیطرف نشان دهد، اگرچه گاه انتقادهای مغرضانهای دارد؛ مانند زمانی که دکتر خانواده مدرن شده خود را با تمسخر توصیف میکند. آنچه تا حدود زیادی ناشناخته است نقش «حوری» است که هم ویژگیهایی از فلسفه شرقی را در قالب مدیتیشن و سنگ درمانی دارد و هم خصوصیات فلسفه غربی را در قالب زنی مدرن که مستقل زندگی میکند، سالها در فرنگ زیسته و روابط آزاد با مردها دارد. شاید حوری نماد آدمهای عصر حاضر است که هر کدام از این جهانبینیها سعی در مجذوب کردن آن دارند و او در نهایت مجذوب سیاست و پول که در قالب «وکیل» نمادین شده میشود. تیپهای دوگانه دیگری نیز در فیلم حضور دارند: «نجیب» - خدمتکار مهندس- مردی است با اطوارهای زنانه و عاشق «خاله»، زنی که شیفته بشقاب پرنده میشود و لپتاپش را باز میکند و اطلاعات مربوط به بشقابپرندهها را بررسی میکند.
فیلم صحنههای جالبی دارد که در نگاهی نمادگرایانه میتواند برای هرشخصی حاوی پیامهای ویژه باشد. از آن جمله میتوان به سکانسی اشاره کرد که در زمان تعمیر لولههای زیر سینک، بچهها، مهندس و حتی تعمیرکار بدون توجه به آشفته بازار اطراف خود، به طرز اغراق شدهای به صحنههای خشونتبار کمدی لورل و هاردی میخندند. همچنین در بخشهای پایانی فیلم که مهندس افسرده و شکست خورده مینماید، حوری به او بشارت میدهد که راهحلی پایدار برای حل مشکل او دارد و به کمک تکنولوژی عکس دیجیتال میتواند دیوار دوستیاش را به او بازگرداند. این شاید نمادین شده چیزی شبیه به شبکههای اجتماعی یا آنچه در فضای مجازی جریان دارد، باشد. نکاتی مانند حساسیت حسودانه مهندس به سنگ درمانی حوری و اقبال دکتر به سنگ درمانی برای درمان شکم برآمدهاش، ادعاهای دوپهلویی در خود دارد که فهم روشن منظر فیلمساز را مشکل مینماید ولی به سبب ترجیحی که برای برداشت مخاطب - بهعنوان یک اثر نمادین- قائل است چیزی از ارزش فیلم نمیکاهد.به هر حال اگر چه طبعآزمایی مهرجویی هنوز در مراحل تکوین خود است، بهنظر میرسد او قصد دارد تا مفاهیم جدیدی را در قالبی جدیدتر وارد عرصه هنر کند و ساختارهای کنونی سینمای امروز را متحول سازد. مسلماً مخاطبانی که بارقههای چشمنواز نوآوری را در 2 فیلم اخیر مهرجویی دیدهاند چشم انتظارند تا در آیندهای نه چندان دور، بعد از این آزمون و خطاها در یافتن ذائقه مخاطب، آفرینهای تکامل یافته از این فیلمساز پا به عرصه وجود بگذارد.